معمولا در جهان اساطیر این قدرت است که حرف اول را میزند. هرکس که قدرت بیشتری دارد تسلط بیشتری هم بر دیگران دارد و در سرنوشت آنها مداخله بیشتری میکند. به خطر افتادن این قدرت نگرانی زیادی ایجاد کرده و اسطوره های قدرتمند را وادار میکند تا برای حفظ قدرت خود دست به هرکاری بزنند.
زئوس در اساطیر یونانی بیشترین چالش را با این مسئله دارد چرا که او خدای خدایان است و جایگاهی این چنینی در معرض خطرهای بسیار است. مانند تمام کلیشههای اساطیری زئوس تلاشش را میکند تا هیچکدام از فرزندان پسرش برای به دست آوردن جایگاه او اقدامی نکنند اما در نهایت آتنا یکی از دختران زئوس موفق میشود تا بر سر قدرت با پدرش رقابت کند.
آتنا؛دختر بابا
زئوس همسری به نام متیس داشت که گویا اولین همسر رسمی او بود. متیس بسیار باهوش بود و زئوس هم به او علاقه بسیار داشت اما از آنجایی که برای زئوس هیچ چیز مهمتر از حفظ قدرتو اقتدارش نیست این علاقه نمیتواند مانع از بین بردن متیس شود. اما چرا حضور متیس جایگاه زئوس را به خطر می انداخت؟
پیشگویی شده بود فرزندی که از متیس به دنیا می آید بلایی را به سر زئوس می آورد که او بر سر پدرش کورونوس آورد.زئوس هم از ترس به وقوع پیوستن این اتفاق حقه ای زد تا اندازه متیس بسیار کوچک شود و بعد او را بلعید.
اما بعد از مدتی زئوس دچار سردردهای وحشتناک شد و درنهایت از هفائیستوس خواست که با تبر بر سرش بکوبد و در این زمان در کمال تعجب دختری بالغ با سپر و زره و کلاهخود از شقیقه زئوس خارج شد.زئوس نام او را آتنا گذاشت که از واژه سومری آناتا به معنی ملکه آسمان گرفته شده است. طولی نکشید که این دختر عزیزترین فرزند زئوش شد. آتنا دقیقا همان چیزی بود که پدر میخواست.
مقتدر، جنگجو، مدبر، عاقل و از همه مهمتر آسیب ناپذیر در برابر احساسات و عواطف. آتنا الههٔ خرد، جنگاوری، صنایع دستی و نگهبان شهر آتن بود و حتی نام آتن را به افتخار او چنین نامیدند تفاوت آتنا با آرس که خدای جنگ شناخته میشود در این است که آتنا نه به خون ریزی و لشگرکشی بلکه به چاره اندیشی و حل مسئله تمایل دارد و چون احساسات را در تصمیم گیری هایش دخالت نمی دهد،همیشه عقلانی ترین راهها را پیشنهاد میدهد اما برخلاف ارس موافق خونریزی و خشونت نیست و به همین دلیل جزو محبوب ترین خدایان المپ است.
اگرچه بسیاری آتنا را همتراز با زئوس میدانند اما خود او هرگز کسی را بالاتر از پدر نمیدانست و نظام پدرسالارانه او را با دل و جان قبول داشت .آتنا به دستور پدر هرگز ازدواج نکرد و باکره ماند و حتی عشق بین او و پرومته که از آخرین تایتان ها بود هم بدون معاشقه جسمی بود و این در بین یونانیان برترین نوع عشق است.
از طرفی او حتی در ارتباط عاشقانه هم کسی را انتخاب کرد که بتواند با او همفکری و چالش داشته باشد.چرا که میگویند گویا آتنا در ماجرای آزادکردن پرومته از کوه قفقاز نقش داشته است.
درک نشدن زنانگی در آتنا
آتنا هیچ درکی از مادر و مادرانگی نداشته است. او از زمان تولد تنها پدر را میبیند و هرانچه در او ساخته شده تحت تعلیمات پدرش زئوس بوده و از آنجایی که زئوس عقلانیت را سرلوحه هرکاری قرار میدهد آتنا نیز با احساسات و مهمتر از آن زنانگی ارتباط خوبی ندارد.
به زبان یونگ میتوان گفت آتنا تا حدودی توسط آنیموس تسخیر شده است. ارزش های او با ارزش های زئوس مطابقت دارد پس طبیعی است که برخلاف بسیاری از الهه های یونانی یا در میدان جنگ باشد یا اندیشیدن به استراتژی های مختلف؛ آمده است که آتنا در بافندگی هم تبحر بسیار داشته وجالب است که در این زمینه هم طرح ریزی اولیه و اجرای دقیق مهم است که آتنا از هردوی آنها به خوبی برمی آید.
از طرفی او را مخترع فلوت،ترومپت،گاوآهن،شن کش،یوغ گاو،لگام اسب،ارابه و کشتی دانسته اند.همه اینها به انجام دادن مرتبط هستند و در روانشناسی یونگ انجام دادن برخلاف بودن که در خدایانی مانند هستیا پررنگ است،به بخش مردانه روان ما مربوط است.
از طرف دیگر طبق نظریه یونگ درگیر بودن با انجام دادن و ثابت کردن خود به عقده پدر مربوط میشود. با این حساب آتنا به عنوان کسی که هیچ الکویی از زنانگی و مادرانگی دریافت نکرده است و از طرفی پدر سختگیر مقتدر و قدرتمندی چون زئوس دارد، تمام تلاشش را به کار میگیرد تا استانداردهای پدر را اجرا کند و ارزش های او را ارزش های خود بداند و در این میان زنانگی اوست که قربانی شده است.
حتی اینکه بدن او با زره پوشانده شده نشان میدهد که آتنا حتی بدنش را هم ابزاری برای رسیدن به اهدافی که در سر دارد میداند و برخلاف خدابانوان دیگر قبل از هرچیز با توانایی هایی مانند جنگاوری، صنعتگری و برقرار کردن عدالت شناخته میشود نه اغواگری های زنانه.
به همین خاطر در ماجراجویی هایی که داشته هم اثری از حسادت زنانه، رقابت بر سر یک معشوقه یا چیزهایی شبیه به این دیده نمیشود. اگرچه او هم مانند زئوس اجازه نمیدهد تا جایگاهش به خطر بیفتد. یک موقعیت مشهور در این باره ماجرای او ودختری به نام اراکنی است.
اراکنی دختری دهقان زاده بود که مهارت ریسندگی و بافندگی اش در سرتاسر یونان معروف شده بود و محبوبیت او به جایی رسیده بود که ادعا میکرد حتی خدابانو آتنا هم به اندازه او مهارت ندارد. البته که آتنا در ابتدا این ادعا را جدی نمیگیرد. او مقتدر تر و خویشتن دار تر از آن است که موجودی میرا آرامشش را برهم بزند اما به مرور زمان غرور اراکنی مردم را مجاب کرد که از حضور در معابد و پرستش آتنا خودداری کنند.
دراینجا صبر آتنا به پایان رسید و اراکنی را به رقابت خواند و درجریان رقابت آتنا فهمید که این دختر از مهارت بسیار بالایی برخوردار است اما این چیزی نبود که او را خشمگین کند. در حین مسابقه اراکنی مجددا با صدای بلند اعلام کرد که کار او برتر از کار آتنا است.
این قدرت طلبی و سرکشی فراتر از تحمل الهه بود پس به اراکنی نگریست و گفت اگر تو این کار را به بهترین شکل ممکن انجام میدهی پس بهتر است در تمام عمر کاری به جز آن نداشته باشی و با این گفته اراکنی به عنکبوت تبدیل شد و فرزندان او نیز تا به امروز به بافندگی مشغول اند.
در این ماجرا زیرکی و اقتدار آتنا به خوبی مشهود است.او همانند پدر خوب بلد است که چطور به گردن کشان و قدرت طلبان درسی بدهد که هیچگاه فراموش نکنند.
آتنای روان ما
مانند هر کهن الگوی دیگری آتنا هم در روان همه ما حضور دارد. هیچ زن یا مردی نمیتواند ادعای زیستن کامل این آرکی تایپ را داشته باشد اما اگر در تصمیم گیری ها و اولویت های زندگی خود دقیق شویم، ردپای آتنا را میتوان در هرجایی که عقلانیت از احساسات پیشی گرفته و درعین حال عدالت و آبادانی مد نظر بوده دید. اگر رسیدن به مقصدی مهمتر از مسیر آن است یعنی این کهن الگو فعالانه تر از سایر کهن الگوها نقش بازی میکند.
نکته بعدی اینکه تاکید بر کامل و بی عیب و نقص بودن چیزها میتواند اثری از کهن الگوی آتنا باشد.حال اگر این خواسته در ما عود کند ممکن است در این راه از اخلاق هم صرف نظر کنیم. از طرفی آتنا شباهت بسیار زیادی به برادرش آپولو دارد اما تفاوت آنها در این است که آپولو برخلاف آتنا خودش را حق مطلق نمیداند و در حل یک مسئله به دنبال ادله و شواهد است درحالیکه این نکته چندان برای آتنا اهمیتی ندارد.
دوره آرکتایپ ها
100 آرکتایپ / 100 درس زندگی
کمترین -----> بیشترین
میانگین امتیاز: 4.8 / 5. تعداد نظرات: 5
اولین نفری باشید که امتیاز میدهید 🙂