کهن الگو آپولو
وقتی از اساطیر یونانی و به شکل کلی تر از فرهنگ یونان صحبت میکنیم قبل از هرچیز شکوه، عظمت، هنر و از همه مهتر تراژدی های یونانی از ذهنمان میگذرد. کهن الگو آپولو از جمله اسطوره هایی است که دراین باره حرف های زیادی برای گفتن دارد و شناخت او و کهن الگویی که بر مبنای داستان زندگی او تبیین شده قسمت تعیین کننده ای از دانش روان اسطوره شناسی را برای ما تسهیل میکند.
تولد پرحاشیه کهن الگو آپولو
آپولو یکی از دوازده خدایان المپ و از فرزندان زئوس و همسرش لتو است. ماجرا از این قرار است که هرا به دلیل حسادت بسیار زیادی که نسبت به دیگر همسران زئوس از جمله لتو داشت، وقتی فهمید که زمان وضع حمل لتو رسیده سوگند یاد کرد که نگذارد در هیچ زمینی که نور خورشید به آن میتابد به این زن اجازه زایمان داده شود.
از این رو لتو آواره ای شد که جای جای زمین را طی میکرد تا بتواند وضع حمل کند. درنهایت لتو به جزیره ای شناور به نام دلوس میرسد و در اینجا به یاری پوئزیدون طاقی از امواج دریا بر بالای جزیره قرار میگیرد تا نور خورشید بدان نرسد و زایمان انجام گیرد.
از آنجایی که درد زایمان لتو نه روز و نه شب طول می کشد، تمام خدابانوان به جز هرا و ایلی تی( خدابانوی زایش) در کنار او حاضر بودند.
در ابتدا آرتمیس متولد شد و از همان لحظه به مادر کمک کرد تا برادر دوقلویش آپولو را به دنیا بیاورد. بعد از آن تمیس (یکی از دختران اورانوس و گایا) این دو فرزند را با غذای بهشتی تغذیه کرد و آپولو در مدت زمانی کوتاه به نوجوانی بالنده و زیبا و رعنا تبدیل شد. زئوس هم که از تولد او آگاه شد کلاهی زرین، یک چنگ و ارابه ای که قوها آن را میکشیدند به او هدیه داد.
آپولو سوار بر این ارابه و با ترکشی پر از تیر رهی سرزمین هیپربوریان شد و بعد از یک سال اقامت در آنجا به دلف رفت و در غاری نزدیک آنجا اژدر ماری را میکشد که گویا به دستور هرا مامور جلوگیری اززایمان مادرش لتو بوده است. آپولو با اینکار دلیری خود را نشان میدهد و بعدها به خاطر صلاحیت هایی از جمله دوراندیشی، منطقی بودن، صلاحیت خواهی و امثالهم از زبان پیشگوی معبد دلفی صحبت میکند و مورد پرستش قرار میگیرد.
در اسطوره های یونانی خورشید در آغاز خدای هلیوس بود و بعدا به گردونه ایتبدیل شد که آپولو آن را هدایت میکرد. همچنین او را حامی قهرمانان ورزشی و انواع هنر مخصوصا موسیقی میدانند.
آرکتایپ آپولو هدفمند است
آپولو و آرتمیس هردو تیراندازهای قهاری بودند و هیچگاه تیرشان به خطا نمیرفت. از این رو تیراندازی برای آپولو نمادی از هدفمند بودن و شفاف بودن خواسته هایش است و از آنجایی که قاعده مندترین خدای یونانی ها بود و برپایه حفاظت، صلاح جمعی و عقلانیت عمل میکرد عامه مردم ازش پیروی میکردند و به او متوسل میشدند.
آپولو و آرتمیس نگهبان و مراقب جوانان بودند و در عین حال به وقت تنبیه آنان، درنگ نمیکردند.آپولو اسطوره پاک، خالص و مقدس است که این ویژگی ها خورشید است و مهمترین نماد او خورشید است. در نماد او تاریکی و روشنایی هر دو وجود دارند. مجازات های او بسیار بیرحمانه و کینه توزانه بود.
او نماد اقتدار قوانین و فرامین بود و در معبد دلفی که تحت اخیار خود قرار داده بود، آموزههایی از او وجود داشت:
- مهارت ذهن خود را بدست بگیر.
- محدودیتها را ببین.
- از گستاخی نشأت گرفته از غرور بپرهیز.
- آنچه بر زبان میآوری محترمانه باشد.
- حق را رعایت کن.
- در برابر خداوند سر فرود آور.
- پیروزی با زور ممکن نمیشود.
- زنان را تحت فرمان خود درآور
آپولو همان قوت فراست و کنجکاوی درونی است که ما را به صورت عقلانی به حرکت در می آورد در این سفر درونی به ناشناخته ها و در این رفت و شد ها است که سیستمی درونی از “خود” شکل میگیرد. چیزی که فروید از آن به عنوان ایگو یاد میکرد.
ایگو میخواهد به تمام هستی شناختنی نور بپاشد.
مجهولات را در حصار امن شناخته ها پیمایش کند و آن را بدل به معلومات کند. هنر حل مسئله و جستجوی راه حل برای هر مسئله ای مختص آپولو هست. آرکتایپ آپولو هرگز عقلانیتش را بوسیله خوشگذرانی ها زایل نمیکند چون مدام در حال حل مسئله های منطقی است. اون شخصیتی خشک و جدی و مسئله محور دارد که تنها لذت او اینست که مسئله ای در دنیا پیدا کند و آن را زیر نور رخشان خود بکشد.
تقابل مهر و کین در کهن الگو آپولو
با اینکه آپولو برادر دوقلو آرتمیس است اما درمجموع به آتنا شباهت بیشتری دارد.هردوی این اسطوره ها علاقه بسیار زیادی به حل مسئله و هوش بالایی برای چیدن کاربردی ترین استراتژی ها د ارند. همچنین هردوی آنها عملگرایی بالایی دارند و این عملگرایی را تا جای ممکن در مسیری به کار میبرند که سازندگی به همراه داشته باشد اما در عین حال درس خوبی به کسانی که دربرابرشان سرکشی میکنند میدهند. حتی داستان مشابه ای شبیه چیزی که بین آتنا و اراکنی بود درباره آپولو هم وجود دارد.
این داستان مربوط به یک رقابت موسیقیایی است که بین اپولون و انسان میرایی به نام مارسیاس برگزار میشد و یکی از خدایان رودخانه به نام تمولوس آن را داوری میکرد. در نهایت وقتی تمولوس جایزه را به آپولون داد پادشاهی به نام میداس که شاهد رقابت بود زبان به اعتراض گشود که مارسیاس حریف یک خدا بوده است و دراین هنگام آپولون گوش های شاه را به گوش خر تبدیل کرد تا این آموزه را به او یادآوری کند که باید در برابر خدا سر تعظیم فرود اورد! و از همین رو یونانیان او را به عنوان ایزد مجازات های ناگهانی نیز می شناسند.
یا در جاییی دیگر وقتی یک پری دریاییبه نام کورونیس شیفته آپولون شد و برایش پسری به نام آسکلپیوس به دنیا آورد اما زئوس از این آمیزش عصباننی شد و آسکلپیوس را کشت. آپولون هم برای انتقام از پدر سیکلوپ ها،که سازندگان آذرخش زئوس بودند را کشت و زئوس برای تنبیه او را از المپ راند و برای مدتی به زمین تبعید کرد.
جالب است که به جز « مرد سیب» معنای دیگرنام او در زبان لاتین «ویرانگر» است اما چرا باید خدایی با چنین ویژگی هایی که برشمردیم این نام را داشته باشد؟ آپولو در جنگ بزرگ بین خدایان و تایتان ها از قدرت های خود به نحواحسن استفاده کرد تا تایتان ها را نابود کند و حتی به او لقب ناوشکن را نیز داده بودند.
بنابراین کهن الگوی آپولو نیز بسته به موقعیت میتواند در جهت سازندگی یا تخریب عمل کند. مهم این است که نقشه ذهنی و دورنمای مدنظرش اجرا شود. این تاجایی است که در عقیده یونانیان آپولو با فرستادن تیرهایی میتواند مرگ های ناگهانی رقم بزند و از طرف دیگر با فرستادن طاعون مرگ دیرتر و زجردهنده تری را به مردم بدهد.
حوزه احساسات در آرکتایپ آپولو
آپولون در عین پاک و منزه و دست نیافتنی بودن،به خوش اشتهایی در انتخاب زنان میرا معروف بود.یکی از جذاب ترین آنها اما مربوط به دافنه است.دافنه پری دریایی و خدای رودخانه بود که علاقه زیادی به شکار و ماهیگیری داشت. زمانی که آپولو او را میبیند یک دل نه صد دل عاشقش میشود اما دافنه که از دردسرهای ارتباط با خدایان آگاه بود به بودن با او رضا نمیداد. سرانجام روزی آپولو در جنگل او را دنبال کرد و دافنه هم عاجزانه برای فرار از دست او معجزه ای طلب کرد و در همانجا تبدیل به یک درخت غار شد و اینگونه آپولو را ناکام گذاشت.
آپولو هم مانند هر کهن الگوی دیگری از ضعف هایی برخوردار است که اگر تقویت نشوند دردسرساز خواهند بود.برای آپولو این نقطه ضعف به حوزه احساسات مربوط است. او انعطاف پذیری بسیار بسیار پایینی در حیطه روابط و عواطف دارد و این موجب میشود تا بسیار خشک و منطقی رفتار کند و از بقیه هم انتظار چنین رفتاری را داشته باشد.
برای او مسائل عاطفی فرق چندانی با حل یک مسئله ریاضی ندارند و ادم ها با همه پیچیدگی هایشان درنهایت در تقسیم بندی های ذهن چهارچوب مندش قرار میگیرند و چون روابط کاملا در حیطه مسائل عینی جا نمیگیرند، مسلما ذهن قانونمند آپولو از پس مدیریت آنها برنمی آید. از این رو او به مکملی مانند دیونوزوس که ویژگی هایی دقیقا متضاد اورا دارد محتاج است. او نیاز دارد بفهمد که صرفا با از پیش تعیین کردن همه چیز و اقدام به انجام آنها به هرآنچه که باید دست پیدا نمیکند.
دوره آرکتایپ ها
100 آرکتایپ / 100 درس زندگی
کمترین -----> بیشترین
میانگین امتیاز: 5 / 5. تعداد نظرات: 1
اولین نفری باشید که امتیاز میدهید 🙂
دیدگاهتان را بنویسید