شخصیتشناسی در معماری ایرانی
تیپ شناسی mbti یک ابزار شناسایی ترجیحاتِ روانی است که میتواند در زمینههای متفاوتی از جمله خودشناسی، کشف استعدادها، شناخت نقاط قوت و ضعف، پیشرفت کاری و رشد و توسعه شخصیت راهگشا باشد.
در این روش شخصیتشناسی که توسط مایرز و بریگز تدوین شد، شخصیت فرد بر اساس چهارمقیاس درونگرایی/برونگرایی، حسی/شهودی، تفکری/احساسی و قضاوتی/ادراکی بررسی میشود. این ویژگیها در ترکیب با هم 16 تیپ شخصیتی را به وجود میآورند که ترجیحات روانی ایگو فرد را مشخص میکند.
دراین نوشتار بر آن شدیم تا از روش شخصیت شناسی MBTI در شناخت شخصیت شاهکارهای معماری ایرانی دوره های خاص بهره ببریم و این آثار ارزشمند را به مثابه ابرانسانهایی بدانیم که حملکننده روح جمعی حاکم بر جامعه ایران در آن دوران بودهاند و شناخت این روح جمعی به شناخت سیر تطور جامعه ایرانی منجر خواهد شد.
معماری جلوهگاه روح جمعی است.
چنانچه میدانیم هنر معماری آینه تمام نمای روح انسانی و بازنمایاننده فرهنگ جامعه در هر دوره زمانی است. در این هنر کاربردی، هنرمندِ معمار لباسی از جنس ماده بر تن روح زندگی میپوشاند. این لباس دربرگیرنده روحیات، نیازها، سلایق مادی و معنوی، آمال و خیالات ساکنین و استفادهکنندگان بنا خواهد بود که از فیلتر ذهن و روح هنرمند گذر کرده و تبلور یک لحظه فرهنگی و تاریخی است.
لذا در مواجهه با این اثر هنری برجامانده، فارغ از معمار که واسطه بیان بوده و کاربر که علت مادی به وجود آمدن آن بوده، ما با محصولی هنری روبرو هستیم که حرفها و بیان متفاوتی از دو عنصرمعمار و کاربر دارد که درآثار هنری بزرگ قابل بررسی است.
در انتخاب اثر معماری برای بررسی، به بنایی نیاز داشتیم که با فرهنگ و زندگی روزمره و درونیات مردم، بیشترین قرابت را داشته باشد و نهادهای سیاسی و حاکمیت نقش کمرنگتری در هویت آن ایفا کنند و از این رو تجسم واقعیتری از روح فرهنگی آن دوران باشد.
خانههای سنتی کاشان گزینه مناسبی برای این شخصیت شناسی تشبیهی به نظر میرسد و عموم افراد جامعه کنونی ایران با آن آشنایی نسبی دارند و از بین خانههای کاشان، خانه طباطبایی را به لحاظ شهرت انتخاب کردیم.
اصول معماری ایرانی
معماری ایرانی از دیرباز دارای اصول و سنت ساخت و ساز ویژهای بوده که در کاربریهای مختلف اعم از خانه، مدرسه، مسجد، حمام، آبانبار و … دیده میشود.
دکتر محمدکریم پیرنیا در کتاب سبک شناسی معماری ایرانی، اصول پنجگان های را برای معماری ایرانی برشمردهاند. این اصول، سنت ساخت و ساز ایرانی را دسته بندی میکند و شناخت و ردیابی این موارد در تشخیص تیپ شخصیتی خانه منتخب موثر خواهد بود، زیرا چنانچه میدانیم پایبندی به سنت پیشینیان و بهر از گذشته
مشخصه تیپ حسی S و تیپ قضاوتی J و طبع SJ میباشد.
این اصول عبارتند از مردمواری، پرهیز از بیهودگی، نیارش، خودبسندگی و درونگرایی که هر کدام را مختصرا معرفی خواهم کرد.
مردمواری
مردمواری به معنای رعایت تناسب میان اندامهای ساختمانی با اندامهای انسانی و توجه به نیازهای او در کار ساختمان سازی است.
پرهیز از بیهودگی
در معماری ایران تلاش میشده کار بیهوده در ساختمانسازی نکنند و از اسراف بپرهیزند. این اصل چه پیش از اسلام و چه پس از آن مراعات میشده است.
استفاده از هنرهای کاربردی ای چون گچبری، مقرنس، نقاشی و دیگر هنرهای وابسته به معماری نیز بیشتر بخشی از کار بنیادی ساختمان و هر کدام به جا و در خدمت اصول دیگر به کار گرفته میشده است.
نیارش
نیارش به معنای دانش ایستایی، فن ساختمان و مصالح شناسی است و معماران آن را از زیبایی جدا نمیدانستهاند. این اصول در عین ایجاد تنوع، از نازیبایی و عدم تناسب کالبدی پیشگیری میکرده است.
خودبسندگی
این اصل در مورد مصالح مورد استفاده در ساختمانهای ایرانی است که از نزدیکترین جاها و حتی خود زمین پروژه به دست میآمده است. بدینگونه ساختمان با طبیعت پیرامون خود سازوار درمیآمده و به هنگام نوسازی ساختمان نیز همیشه مصالح پیشین در دسترس بوده است. خلق طاق و قوسهایی چنین بدیع و کارا نیز به مدد همین مصالح ساده، ارزان و در دسترس خلق شده است.
درونگرایی
معماری ایرانی با ساماندهی اندامهای ساختمان در گرداگرد یک یا چند میانسرا، ساختمان را از جهان بیرون جدا میکرده. فضای درونگرا مانند آغوش گرم بسته است و از هر سو رو به درون دارد. (صفحه 36 سبک شناسی معماری ایرانی). در این مورد در مبحث بعدی به تفصیل صحبت کردهام.
خانههای کویری ایران
در اینجا به معماری خانههای کویری کاشان خواهم پرداخت. این بناها در نگاه نخست دارای ویژگیهای ظاهری مشابهی هستند که به دلایل اقلیمی و فرهنگی ایجاد شده است. شماری از این عوامل موثر را در زیر بررسی میکنم:
طراحی اقلیمی
مناطق مرکزی فلات ایران، از جمله کاشان، به دلیل اقلیم گرم و خشک کویری، دارای زمستانهای سرد و طولانی و یخبندان و همچنین تابستانهای گرم و خشک هستند، اختلاف دمای روز و شب بسیار زیاد است و طوفانهای گرد و خاک، بارش کم و تابش آفتاب وجوهی از طبیعت سخت منطقه است که معماری سعی در تلطیف و بهرهگیری از آنها دارد.
قرار دادن حیاطهایی با جهتگیری جغرافیایی مناسب در مرکز بنا، چه در روی زمین چه در درون زمین و یا در طبقات بالاتر از سطح زمین، راهکاری است که به بسیاری از مسائل طراحی در این اقلیم پاسخ میدهد. این راهکار را درونگرایی حجمی مینامیم که همزمان به چند مسأله طراحی، پاسخ درخور میدهد. این راه حل گرچه بسیار منطقی و عقلانی (T) مینماید ولی خلق آن به شهود برون ریز قوی (Ne) و شناخت کافی از عوامل محیطی نیاز دارد که خاص معماران و مبدعان این راه حل است که البته در این بحث نمیگنجد.
حیاط داخلی و بعضا گودال باغچه، در عین حفاظت از بنا در برابر طوفانهای کویری، میتواند نور، تهویه، دید و محرمیت مناسبی فراهم کند و وجود آب و گیاه به تصفیه هوا و تامین رطوبت کمک میکند. وجود فضای باز اختصاصی درونی، نیاز به باز کردن پنجره و روزن در جبهههای بیرونی و کوچه برای تامین نور و تهویه را منتفی میکند.
خانههای کویری جدارههای خارجی بسیار سادهای دارند و تشخیص خانه فقیر و غنی از بیرون ممکن نیست. از این خصیصه عام، درونگرایی (I) و پایش حریم شخصی از نگاه بیگانه استنباط میشود.
چنانچه می بینیم در مواجهه با اقلیم خاص منطقه، ایرانیان رویکردی تفکری (T) و راهحل محور اتخاذ کردهاند که در طول زمان بدون تغییر چشمگیر در کلیات، بهینهتر و موثرتر شده است و به مرور جزیی از سنت معماری و ساخت و ساز منطقه محسوب شده و تمام خانه ها با ابعاد و تناسبات متنوع زمین در اقلیم مشابه از عنصر حیاط در مرکز حجم استفاده کردهاند.
زیرا به تجربه (S) دریافته بودند که راهحلهای دیگر به این اندازه پاسخگوی شرایط محیطی منطقه نیستند و این سنت ساخت و ظرایف آن، سینه به سینه از طریق استادکاران به شاگردان منتقل میشده و تمام معماران سنتی، با آگاهی از مزایای آن سعی در حفظ این سنت به طرق مختلف داشتهاند و تغییرات عمده تنها در طی نسلها و در بازه زمانی طولانی دیده میشود.
حفظ سنت و نگاه به تجربه گذشتگان در شخصیت شناسی مربوط به طبع SJ است که در خانه سازیهای بومی بسیار دیده میشود. عموم مردم که کاربران این نوع معماری بودهاند نیز چیزی غیر ازمعماری پیشینیانشان نمیطلبیدند و تنها در برخی جزییات اعمال سلیقه میکردهاند و کل کار ساخت بنا را به معمار که امین مردم و معمولا از قشر حکیمان جامعه بوده، میسپردند. واین معماران چنین برداشت میشود که اکثرا شخصیت حسی (S تایپ) داشته و یا مجبور به تبعیت از تیپ غالب جامعه بودهاند تا از جمع جدا نمانند.
سازماندهی فضایی
در خانههای دارای حیاط مرکزی، چیدمان اتاقها به گونهای است که دسترسی با واسطه به حیاط داشته باشند. به این صورت که هر فضا با راهرو، دالان یا پیش فضایی به حیاط دسترسی داشته تا در برابر سرما و گرد و خاک محافظت بیشتری شود. هر فضا از طریق پنجرههای متعدد از حیاط نور میگیرد، به آن دید دارد و جدارههای حیاط را چشمنواز میکند.
در معماری ایرانی سه نوع جهتگیری یا رون با نامهای رون راسته، رون اصفهانی و رون کرمانی برای حیاطها مفروض است.
نوع جهتگیری جغرافیایی حیاط باعث میشود برخی از فضاها در زمستان که زاویه تابش آفتاب نسبت به سطح افق کمتر است، از تابش حداکثری برخوردار باشند و برخی فضاها در تابستان مدت زمان بیشتری در سایه قرار بگیرند. لذا اتاقهای زمستانه وتابستانه پدید آمدهاند و نوعی کوچ فصلی داخلی در چنین خانههایی وجود داشتهاست که مکانهای خدماتی خانه مانند مطبخ، سرویس بهداشتی، انبار آذوقه و طویله میبایست دسترسی مناسب به هر دو بخش زمستانه و تابستانه داشته باشد. چنانچه میبینیم سازماندهی مناسب و هوشمندانه فضاها در پلان مورد توجه بوده است.
مصالح بوم آورد
در اغلب معماریهای بومی و سنتی مواد و مصالح در دسترس و متعلق به همان بوم استفاده میشده و در کویر خاک، سنگ، چوب و گچ مورد استفاده بوده است. چنین استفاده خلاقانهای از خاک منطقه برای خلق سازهای بلند و مقاوم نیاز به شهود برون ریز و به کارگیری حواس پنجگانه برای تشخیص قابلیتهای محیط زندگی دارد. درواقع حس و شهود در همکاری باهم به چنین خلقی انجامیده است.
درونگرایی
رو به درون داشتن و کسب انرژی روانی از درون، از شاخصههای مردم شرقی است که در معماری آنها نیز نمود برجستهای دارد. ویژگیهای اقلیمی منطقه گرم و خشک کاشان و دیگر مناطق کویری ایران، هنجارهای فرهنگی، شخصیتی و اصول مذهبی که تاکید ویژه بر حفظ حریم خانواده از نگاه اغیار داشته، همگی به چنین معماری درونگرایی منتج شده است. البته این درونگرایی در معماری ایران پیش از اسلام نیز دیده میشود.
در خانههای کویری عنصر حیاط یا میانسرا، دسترسی فضاها به نور و تهویه را فراهم میکند و در عین حال بادهای گرم و گرد و خاک را کاهش میدهد و عنصر آب در مرکز حیاط در عین تاکید بر معنای نمادین آن، به تلطیف خشکی هوا کمک میکند. در خانههای دارای حیاط مرکزی، همه فضاهای خانه، عطف به حیاط درک میشوند و ارتباط آنها بیشتر از طریق گذر از آن تامین میشود.
به تعبیری میتوان گفت همه فضاها به حیاط به مثابه روح انرژی بخش خانه نگاه کرده و از آن کسب انرژی میکنند.
چنین خانههایی دارای دو بخش اندرونی و بیرونی هستند که اولی برای خواص و اهل خانه و دومی برای مهمانان و غریبه ها استفاده میشده و این دو بخش، حیاطهای خاص خود را داشتهاند که از بدو ورود از طریق هشتی و دالانهای پیچ و خمداری جدا میشده و پایش حریم را به حداکثر میرسانده است.
خانههای کویری نمود حجمی از بیرون ندارند و جدارههای رو به کوچه هویت ثابت و یکسانی دارند که خبر از خانه اشرافی یا محقر پشت آن نمیدهد. بدین معنا که از بیرون نمیتوان درون آنها را شناخت.
در شخصیت شناسی چنین توصیفاتی با شخصیت درونگرا که انرژی روانی را از درون کسب میکند تا از بیرون و افکار و احساساتشان را سریع و صریح بر دیگران آشکار نمیکنند و تنها خواص از درونیات آنها خبر دارند، انطباق کامل دارد.
با توجه به همه موارد برشمرده شده با معماری ای روبرو هستیم که پیروی از اصول سنتی ساخت و ساز، رعایت نظم و قاعده رایج زندگی، سازماندهی و چیدمان فضا، آرام و قناعتپیشه بودن درآن به وضوح دیده میشود.
در یک جمع بندی کلی به نظر میرسد خانه های حیاط مرکزی کویری ایران دارای تیپ شخصیتی ISTJ باشند. پس از معرفی اجمالی، در بررسی دقیقتری خانه طباطباییها را از این دیدگاه میسنجم تا میزان همخوانی آن با این تیپ به دست آید.
مشخصات کلی عمارت خانه طباطبایی ها
خانه طباطباییهای کاشان، بنایی منحصر بفرد در زمینی به وسعت ۴۷۳۰ مترمربع که به سفارش سید جعفر طباطبایی، ازتجار فرش، در حدود سال ۱۲۵۰ هجری قمری(مصادف با دوره قاجار) در محله سلطان امیر احمد به استاد علی مریم کاشانی به عنوان طراح و سازنده سپرده شد و طی ۱۰ سال کار ساخت آن به پایان رسید.
این خانه مشتمل بر چهار حیاط است که حیاط مرکزی بزرگتر متعلق به قسمت بیرونی و دو حیاط متعلق به اندرونی و یک حیاط متعلق به خدمه بودهاست.
قسمت بیرونی خانه شامل تالار بزرگ (شاه نشین) در مرکز با نورگیرها و پنجرههای مشبک رنگی و پنجرههای ارسی دو جداره و گوشواره¬هایی در طرفین است. این اتاق دارای تزیینات نقاشی و آینهکاری و گچبریهای بسیار جالب وظریف می¬باشد. در جلوی اتاق شاهنشین، ایوانی با آیینهکاری و گچبریهای نفیس دیده میشود. در طرفین تالار بزرگ دو حیاط خلوت و نورگیر بهصورت قرینه یکدیگر احداث شدهاست که دارای تابلوهای بدیع نقاشی هستند.
هنرمند بزرگ و نقاش باشی دربار ناصرالدین شاه قاجار، میرزا ابوالحسن غفاری کاشانی ملقب به صنیع الملک در اجرای گچبریها و ترسیم نقاشیهای این خانه نظارت داشتهاست و این مطلب ارزش و اعتبار تزیینات خانه طباطبایی را افزایش میدهد. بسیاری از تزیینات، در مطابقت با شغل صاحب خانه از نقوش فرش استفاده شده است و به تعبیری میتوان گفت علاوه بر اصول زیبایی شناختی و ارزشهای هنری، واقعگرایی نیز در شکلگیری تزیینات خانه دخیل بوده است.
در این شاهکار زیبا قوانین و سنتهای معماری ایرانی به کار گرفته شده است. این امر باعث میشود در نگاه نخست و برداشت اولیه این بنا را دارای شخصیتی مشابه دیگر خانه های کویری بدانیم. اما با نگاه موشکافانه تفاوتهایی دیده میشود. رعایت اصول کلی یکسان لزوما به خانه هایی با شخصیت یکسان نمیانجامد و حتی بعضا اطلاق درونگرا به تمام خانههای دارای حیاط مرکزی درست نمینماید.
همانطور که پیش از این گفته شد حیاط مرکزی راهکاری اقلیمی و عملکردی است و راهکار بهتر دیگری برای تامین نور و دسترسی و پرهیز از باد و خاک در دسترس نبوده و در جامعه سنتگرای ایرانی همه افراد و در اینجا احجام یکپارچه و هماهنگ عمل میکردند زیرا عرف حاکم کاری غیر از آن نمیپسندیده و اقلیم چارهای جز آن باقی نمیگذاشته است.
نگاهی عمیقتر به فضای روانشناختی این عمارت
حیاط خانه طباطبایی گرچه مانند دیگر خانههای کویری زیبا و چشمنواز است، اما بسیار بزرگتر از همتاهای خود و دارای مقیاس جمعی، تجاری و محل قدرتنمایی میباشد. قاب آسمانی که از این حیاط میتوان دید، بزرگتر از محدوده دید انسان و قابی جمعی است تا فردی و خانوادگی. چنانچه میدانیم صاحبان این خانه، مراسم مذهبی، جشنها و رفت و آمدهای تجاری زیادی را پذیرا بودند.
وجود پنج درب ورودی گواه ارتباطات زیاد و متنوع با این خانه و برونگرایی میباشد و البته با نیمنگاهی به پلان، از میزان مساحت اختصاص داده شده به بخش بیرونی در مقایسه با بخش اندرونی اهمیت بخش بیرونی مشخص میشود. لذا برونگرایی تحت لوای سنت و طبع SJ محرز است.
هنگام حضور در این حیاط، حس کنترل و پاییده شدن بسیار قویتر از کنترل کردن و تسلط برمحیط است. این احساس با دو حجم شاخص دو سمت حیاط به مثابه دو ناظر قوی تاکید میشود. همچنین حوض کشیده محوری و باغچهها بر محور قوی مرکزی بین آن دو حجم تاکید میکنند.
رخبامهایی که با رنگ تیره دورگیری شده بر اهمیت هندسه متقارن و محوری، نظم خشک هندسی و القا قدرت بیشتر دلالت دارد و نتیجتا فضای حیاط، غریبگز و کنترلگرحس میشود تا مهمانپذیر ومهربان. بنابراین میتوان حیاط را مصداقی از برونگرایی مدیرگونه دانست، چیزی که در MBTI به عنوان Te یا تفکر سازماندهی کننده شناخته میشود، در اینجا غالب مینماید.
میبینیم که در این بنا تزییناتی بسیار بیشتر از خانه های همرده خود به کار برده شده، این تزیینات بسیار زیبا و نفیس و دارای ارزش هنری والایی هستند ولی هنرهای به کار رفته به سمت تامین مقاصد تجاری به کار رفته و نقوش فرش که تجارت صاحب خانه بوده در تزیینات به کار گرفته شده است. ازطرفی به کارگیری این حجم از هنرهای ظریف، گچبریهای نفیس و برجسته، آینهکاری و … در بخش بیرونی خانه، جایی که در معرض دید مهمانان تجاری و بازرگانان بوده، نوعی دیدگاه استراتژی محور را نشان میدهد و برتفکر برون ریز Te که همان دیدگاه سازماندهی کننده است دلالت دارد. تزیینات استفاده شده در بخش اندرونی بسیار کمتر و سادهتر میباشد.
درحیاط خانه طباطبایی باغچههایی هشت ضلعی در کنار حوض مرکزی و بر روی سنگفرش مزین و هندسی به اندازه یک پله پایینتر قرار گرفته تا قسمت عبوری را از قسمت تزیینی وسط مجزا کند و ابعاد بزرگ حیاط را خردتر کند. فرم هشت ضلعی باغچه ها در برابر باغچههای دیگر خانههای کویری که اکثرا مربع یا مستطیل شکل و محلی برای رشد گیاهان برای تلطیف فضا است، نیز گواه تلاش برای تاثیرگذاری بر ذهن مخاطب است.
ابعاد بزرگ حیاط، جداره های مملو از تزیینات، محور قوی مرکزی، مرزگذاری کف حیاط برای تعیین مسیر عبور و مرور، همگی حس برتری و چیرگی بر استفادهکننده دارند که البته در حیاط بیرونی خانهای که رفت و آمدهای تجاری به آن صورت میگرفته، به جا مینماید. تمام نکات برشمرده در قسمت اندرونی این خانه بسیار سادهتر و بیتکلفتر است. لذا میبینیم که از فرم وتزیینات استفاده عقلانی و منطقی شده است و احساسی بودن شخصیت این خانه را برای نگارنده منتفی میکند.
تاکنون با دیدی جزء نگر به این خانه نگریستم و نتایج به دستآمده، Te غالب، SJ و E را محرز کرد و جمعبندی موارد گفته شده تیپ شخصیتی ESTJ را نشان میدهد.
در نگاه کلنگر به خانه طباطباییهای کاشان، خانهای محکم و مقتدر، واقعبین و رئیسمآب، پرشکوه و اشرافی، سنتگرا و تحکمآمیز دیده میشود که در تیپ شناسی به شخصیت ESTJ بسیار نزدیک است و با تیپ به دستآمده از دیدگاه جزءنگر انطباق دارد.
نویسنده: فرزانه باقیزاده
منبع: کتاب سبکشناسی معماری ایرانی
کمترین -----> بیشترین
میانگین امتیاز: 0 / 5. تعداد نظرات: 0
اولین نفری باشید که امتیاز میدهید 🙂
دیدگاهتان را بنویسید