از قدیم گفته اند که بزرگترین دشمن هر فردی کسی نیست جز خودش و آنچه همه ما در زندگی تجربه آنرا داریم این است که:
” هر فردی روزانه بیشترین گفتگوی ذهنی را در وهله اول با خودش دارد و نه با انسان دیگری!”
عموما ذهن تربیت نشده عامل اصلی آشفتگیهای روحی و روانی و بعنوان دشمن سرسخت در مسیر موفقیت و سعادت بشر مطرح می شود. ذهن به مانند اسب سرکشی توصیف شده است که بطور مکرر صاحب خود را بر زمین می راند و یا ذهن را به میمون مست محبوس شده در قفس کوچکی که در داخل قفس یک عقرب نیز مهمان اوست تشبیه کرده اند، میمون مست نعره زنان و هراسان بارها و بارها خود را به در و دیوار قفس پرتاب می کند و به دنبال راه نجات می گردد.
چرا به ذهنآگاهی نیاز داریم؟
بطور کلی ذهن آگاهی، به هنر حضور کامل در زمان حال اطلاق می شود. این تکنیک به خنثی سازی افکار مخرب در ذهن و از بین بردن گفتگوی درونی کمک شایانی می کند و موجب می شود انسان کمتر از بخش تاریک ناخودآگاهش تاثیر بپذیرد.
آنچه از دیرباز تاکنون توسط آموزگاران بزرگ بشریت به انسانها آموزش داده شده است این است که برخلاف انسان که در گستره محدودی از زمان و مکان قرار دارد، روح در حصار زمان و مکان نیست.
بودا خود بعنوان بزرگترین استاد ذهن آگاهی در جهان مشهور است. به اعتقاد او کسی که قادر نباشد ذهنش را مهار کند، همواره در جوار بزرگترین دشمن، زندگی را سپری می سازد و بدین سان حیات انسانی و رسالت او تباه می گردد.
در بهاگاوادگیتا آمده است:
«برای آن کس که بر ذهن غلبه یافته، ذهن بهترین دوست است، اما برای آن کس که در این مهم ناموفق بوده است، ذهن بزرگترین دشمن خواهد بود. ذهن می تواند دوست روح مقید و در عین حال دشمن او نیز باشد. انسان باید از ذهن برای ارتقا و رهایی خود بهره جوید و نه انحطاط. بنابراین ذهن برای انسان هم می تواند علت گرفتاری باشد و هم علت رهایی و رستگاری.»
همچنین در جای دیگری آمده است:
«آن کس که بر ذهن غلبه یافته، از آنجا که به آرامش و آسودگی نائل آمده، به روح متعال نیز رسیده است. برای چنین شخصی شادی و رنج، گرما و سرما، احترام و اهانت همگی یکسان است.»
بزرگان درباره ذهنآگاهی چه نظری داشتند؟
شمنان و سرخ پوستان مکزیک از مفهومی بنام دیدن برای تعریف تکنیک ذهن آگاهی استفاده می کنند.
آنها معتقد هستند عمل دیدن با نگاه کردن متفاوت است و دیدن آن کیفیتی از نگاه کردن است که در وضعیت بدون عمل اتفاق می افتد و در محصول عمل دیدن ارتقا وضعیت آگاهی فرد از حالت هوشیاری معمولی (روزمره گی) به سطح بالاتری از هوشیاری (ابرآگاهی) می باشد.
در وضعیت ابرآگاهی فرد آماده دریافت حقایق و اسرار شگفت و رازآلود هستی می شود. به شخصی که توان عمل دیدن را دارد و معمولا بعنوان استاد و فرزانه شناخته می شود و برای تعالیم آموزه های خود معمولا شاگرد یا شاگردانی دارد در نظام شمنیسم جادوگر سفید اطلاق می گردد…
مولانا که استاد معرفت و جزو آموزگاران شفیق انسانهاست نیز در تمام آثار خود از جمله مثنوی معنوی و دیوان غزلیات شمس فضای عشق، آرامش، شور زندگی را به ما یادآوری می کند و از ما میخواهد که از شر این باشنده فکری (ذهن) رها شویم.
بمیرید بمیرید در این عشق بمیرید در این عشق چو مردید همه روح پذیرید
بمیرید بمیرید و زین مرگ مترسید کز این خاک برآیید سماوات بگیرید
بمیرید بمیرید و زین نفس ببرید که این نفس چو بندست و شما همچو اسیرید
یکی تیشه بگیرید پی حفره زندان چو زندان بشکستید همه شاه و امیرید
بمیرید بمیرید به پیش شه زیبا بر شاه چو مردید همه شاه و شهیرید
● آشنایی با مکانیزم مخرب ذهن
دانشمندان اکنون میدانند ذهن بصورت فیزیکی قابل لمس و مشاهده نیست و متافیزیسین ها موقعیت ذهن را در کالبد دیگری در نظر می گیرند که با کالبد جسم فیزیکی انسان و با اندامهای مغز و سلولهای خاکستری، غده صنوبری و هیپوفیز مرتبط است و بر عملکرد مغز و سلامت جسم فیزیکی تاثیر می گذارد.
بعضی از آموزگاران معنوی، ذهن را یک سازه اتومکانیک میدانند که ارتباط تنگاتنگی با بخش ناخودآگاه انسان دارد. آنها اینگونه توضیح میدهند که انسان از بدو تولد و حتی پیش از آن بدلیل حضور در سیاره زمین و پیمودن مسیر زندگی همواره در معرض دانش، اطلاعات، تجربیات، خاطرات قرار می گیرد، تمام این داده ها به انضمام احساسات چه خوب و چه بد و بخش های سایه روان (عقده ها) در ضمیر پوشیده انسان ثبت و ضبط می گردد.متناسب با هر داده ای در ضمیر ناخودآگاه یک عکس یا تصویر نیز تولید می شود.
بنابراین هر انسانی در ضمیر پنهان خود دارای یک گالری تصاویر است و ذهن با استفاده از این گالری در هر لحظه چه در زمان بیداری چه در وضعیت خواب، با انتخاب و نمایش یک تصویر، اختیار و اراده فرد را در دست خود می گیرد و نهایتا با چنین مکانیزم مخرب خودکاری سرنوشت و مسیر زندگی برای انسان رقم می خورد که او خودش در انتخاب آن عملا هیچ نقشی ندارد. برای مثال مردی را تصور کنید که اغلب مورد هجوم افکار و ذهنیات سکسی قرار می گیرد، انرژی روانی چنین شخصی صرف تماشای تصاویر سکسی ای می شود که از جانب ذهن برای او انتخاب شده است.
● دشمنان ذهن آگاهی را بشناسید
همانطور که حتما تا اینجا متوجه شدید منظور از ذهن آگاهی، برخورداری از آن حالتی ست که فرد بر ذهن خود تسلط داشته و در طول روز تنها در موارد ضروری (همچون خواندن این مقاله و یا به حافظه سپردن نام یک پزشک و یا کسب دانش) از ذهن کمک می گیرد و در بقیه اوقات ذهن او مشغولیت خاصی ندارد و بار اضافه حمل نمی کند.
بنابراین بدیهی ست انسان آزاده ای که ورای تعلقات جهان فیزیکی قرار دارد و کمتر به این دنیا، متعلقات و پدیده های آن وابسته است، در مراتب بالایی از آگاهی قرار دارد و قطعا مجهز به سلاح ذهن آگاهی شده است.
برای تشریح دقیق تر اجازه دهید با توصیف موقعیت های مختلف انسان معمولی به شناخت عواملی که باعث مشغولیت ذهنی و حتی در موارد حاد موجب اغتشاش و اضطراب در فرد می شود بپردازیم:
زیستن در وضعیت روزمره گی، با حفظ عادات و در گذشته و آینده
اغلب انسانهایی که می شناسیم در موقعیت روزمره گی ( یعنی مشغول بودن به انجام یک سری فعالیت های مشخص در طول روز ) بسر می برند. برای تشریح این وضعیت مثال ساده ای می زنیم:
فرض کنید شما صبح بیدار می شوید، صدای زنگ ساعت را خاموش می کنید و همانطور که در تخت خواب هستید، اینستاگرام، تلگرام، یا واتس اپ و پیام های خود را چک می کنید. سپس به دستشویی یا حمام می روید، مسواک می زنید، دوش می گیرید و بعد از آن راهی آشپزخانه می شوید و صبحانه می خورید و شما هر روز از همین روتین پیروی می کنید. سپس از همان مسیر همیشگی به سر کار می روید و با همان همکاران روبرو می شوید با آنها احوالپرسی می کنید.
روز کاری تان را صرف انجام همان وظایفی می کنید که روز گذشته نیز در حال انجامش بودید. بعد از کار به خانه می روید و ممکن است در مسیر بازگشت به منزل، به فروشگاه تان سری بزنید و وسایل و خوراکیهایی که طبق روال همیشگی آنها را تهیه می کنید، از فروشگاه خریداری نمایید. در منزل همان خوراک همیشگی را برای شام آماده می کنید و در حالی که سر همان جای همیشگی در آشپزخانه یا اتاق نشیمن نشسته اید سری گوشی موبایل می زنید یا برنامه های همیشگی را از تلویزیون یا ماهواره تماشا می کنید. سپس مانند روتین همیشه مسواک می زنید و در همان سمت همیشگی تخت خود دراز می کشید و می خوابید.
اگر فعالیت ها را هر روز انجام دهید و تکرار کنید، تبدیل به عادت می شوند. و عادت یعنی مجموعه ای از افکار، رفتارها، اعمال و احساسات خودکار و ناخودآگاه که در اثر تکرار زیاد در شما شکل گرفته اند. به بیان ساده شما به لحظه آگاه نیستید و آگاهی شما در لحظه جریان ندارد (به عبارت بهتر : شما در این لحظه حضور ندارید) و همچون یک ربات و بشکل اتوماتیک وار فعالیتهای بخصوصی را روزانه انجام می دهید. و جسم شما بر اساس کارهایی که در گذشته بطور مکرر انجام داده اید، شما را به سمت آینده ای قابل پیش بینی هدایت می کند. شما به همان چیزهای سابق فکر خواهید کرد و به همان انتخاب های همیشگی دست خواهید زد که منجر به بروز همان رفتارهای سابق می شوند و همان تجربیات قبلی را ایجاد می کنند که به تبع آن با همان احساسات سابق مواجه می شوید.
از لحاظ فیزیولوژی شما، مجموعه ای از شبکه های نورونی را در مغز خود بصورت شیار عصبی ایجاد کرده و با تکرار فعالیتها هر روز به عمق این شیار می افزایید .
از دید روانشناسی، شما خود را شرطی کرده اید تا عملا در گذشته زندگی کنید و بدین ترتیب گذشته شما تبدیل به آینده تان می شود. آنچه مسلم است یک زندگی قابل پیش بینی بر اساس انجام نوع مشخصی از فعالیتها و یا بر اساس عادات، جایی برای تغییر، رشد و امور ناشناخته ندارد، در حقیقت ناشناخته ها با قابل پیش بینی بودن سر سازگاری ندارند.
همچنین توجه کردن به چیزی برابر است با مصرف انرژی.
بنابراین اگر انرژی شما به همان جایی معطوف شود که توجه تان به آن سمت معطوف شده است وقتی توجه خود را به فعالیت ها و خاطرات آشنا معطوف می کنید، در عمل دارید انرژی را از زمان حال تخلیه کرده و به گذشته می ریزید. به همین شیوه اگر توجه شما پیوسته به افرادی معطوف باشد که مجبورید ببینید، به جاهایی که باید بروید و … آنگاه دارید انرژی را از لحظه حال (اکنون) تخلیه کرده و به آینده قابل پیش بینی می ریزید. نتیجه بارز زیستن بر اساس عادات و روزمره گی یعنی تخلیه و نشت انرژی شما از لحظه حال و بنابراین شما عملا انرژی ای برای بودن در لحظه نخواهید داشت.
بنابراین زیستن در وضعیت روزمره گی یا انجام اعمال روزانه بر اساس عادات یکی از موانع جدی برای حضور در لحظه و قرار گرفتن در وضعیت ذهن آگاهی ست و به همین خاطر ترک عادات و انتخاب شیوه های نوین برای انجام فعالیتها و بر هم زدن روتین همیشگی مغز تا بسیار توسط آموزگاران معنوی و روانشناسان تاکید می شود…!
زیستن در وضعیت بقا (حفظ امنیت)
وقتی انسانی در حالت بقا و زیر تسلط هورمون های استرس یعنی آدرنالین و کورتیزول زندگی می کند و همواره در حالت ترس و نگرانی از آینده بسر می برد، بدون داشتن دانش خودشناسی و یا داشتن یک آموزگار معنوی بسیار دشوار است تا بتواند موقعیت خود را به وضعیت ذهن آگاهی که نتیجه آن احساس آرامش و آسودگی است برساند.
نقش ژنتیک، اکتسابات، رویای جمعی، خواسته ها و آرزوها
ژنتیک
همه انسانها بطور پیش فرض تحت تاثیر عواملی که بصورت ژنتیک و از طریق دی ان ای منتقل می شوند، هستند. برای مثال فردی که مادر یا اجداد مادری یا پدری او به بیماری قند مبتلا هستند، احتمال مبتلا شدن به این بیماری در او شدت می گیرد. حتی اگر شخص هرگز مبتلا به آن بیماری موروثی نشود اما افکار و خیالات ترسناک و نگران کننده همواره در ذهن این فرد، او را تهدید می کنند.
اکتسابات
ما همواره تحت تاثیر آموزشها و یادگیری های گذشته در ارتباط با زمینه های مختلف از نظام تربیتی خانواده، مدرسه و جامعه دریافت کرده ایم، قرار داریم. بنابراین حافظه ما با انبوهی از چهارچوبها، پیش فرض ها، آموزشها و بایدها و نبایدها پرشده است و در مواجه شدن با وضعیت های مختلف زندگی، ذهن ما همواره درگیر بررسی، اندازه گیری و تجزیه و تحلیل و انتخاب راه منطقی می باشد.
رویای جمعی
سنت ها، چهارچوبهای ذهنی، باورها، قوانین اجتماعی، نظام اعتقادی، مجموعه فرهنگی، تبلیغات و رسانه و … جمعی از انسانها که سالیان دراز در محدوده خاص جغرافیایی زندگی کرده اند، بشکل ناخودآگاه و از طریق جابجایی اذهان وضعیت زیستن ما انسانها را تحت شعاع خود قرار میدهد.
خواسته ها و آرزوها
انسانها عموما دارای اهداف و آرزوهایی هستند و از قضا چون هنوز به خود اصیل و حقیقی خود و ذهن آگاهی دست نیافته اند و حقیقتا خود را نمیشناسند، لذا ذهن ایشان به این حقیقت آگاه نیست که اکثر خواسته هایشان کاذب است و از جنس خواسته اصیل قلبی نمیباشد. ذهن ایشان توسط خواسته ها، آرزوها و خیالات موهومی تسخیر شده است آنها برای دستیابی به اهداف خود تلاش بسیار میکنند و هرگز به این مساله نمی اندیشند که چه بسا محقق شدن آرزویی به صلاح فرد نباشد و خُسران و آسیب جدی برای او به بار آورد. همچنین زیستن بر اساس هم هویت شدگی با خواسته ها، تصاویر ذهنی و تمرکز بر دنیای بیرون بجای درون نیز باعث از بین رفتن ذهن آگاهی می گردد.
مزایای بودن در وضعیت ذهن آگاهی
همچون یادگیری هر مهارت دیگری، ذهن آگاهی نیز نیاز به تمرین و ممارست دارد. از این رو بسته به میزان مهارت، فرد در سطوح مختلف مقدماتی، متوسط و پیشرفته قرار می گیرد که متناسب با قرار گیری در هر سطح از مزایای آن برخوردار می شود که در زیر به آن می پردازیم:
ذهن آگاهی مقدماتی
انسانی که در ابتدای راه است، عموما در حین انجام تمرینهای ذهن آگاهی، به احساس آرامش دست می یابد که البته این شرایط برای او ماندگار نیست و پس از پایان تمارین ممکن است مجدد تحت حمله ذهن و مورد هجوم افکار و هیجانات مخرب قرار بگیرد.
ذهن آگاهی متوسط
در این سطح افراد دارای تمام خصوصیات مرحله مقدماتی هستند و علاوه بر آن به وضعیت آرامش نسبتا پایدار نیز دست می یابند. افراد در این سطح در برابر ناملایمات و اتفاقات زندگی کمتر تحت تاثیر قرار می گیرند. اراده، عزت نفس و قدرت تشخیص در این گروه تقویت می شود و افراد این دسته در مقایسه با گروه مقدماتی بر وجود خود و زندگی خویش مسلط تر دیده می شوند.
ذهن آگاهی پیشرفته
فرد در این سطح آگاه به علت ریشه ای وقوع حوادث زندگی خود و حتی دیگران می باشد. فرد از بصیرت و نگرش بالایی نسبت به زندگی برخوردار است، او در هوشیاری کامل و در تلاش برای پاس کردن آزمونهای خود در زندگی و رسیدن به جایگاه بالاتر کمال و تعالی است. شایان ذکر است اساتید بزرگ معنوی، پادشاهان بنام و پرآوازه، افراد نابغه و انسانهای قهرمان عموما در سطوح پیشرفته ذهن آگاهی قرار دارند.
چطور ذهنآگاهی را تمرین کنیم؟
مراقبه ذهن آگاهی
مراقبه عبارت است از کشف لحظهی اکنون و تربیت ذهن. به بیان سادهتر، مراقبه راهی است برای تربیت ذهن. مراقبه ما را به لحظهی اکنون باز میگرداند و ابزارهایی را که برای استرس کمتر، آرامش و مهربانی بیشتر با خود و دیگران نیاز داریم، به ما میدهد.
شمع درمانی
تماشای بخش های مختلف شعله شمع و توجه به سه طیف رنگی در شعله شمع می تواند حضور ما در لحظه تقویت کرده و به ما احساس آرامش و نشاط دهد.
مراقبه پیاده روی آگاهانه
راه رفتن ذهن آگاهانه یعنی راه رفتن در حالیکه از هر گامی که بر می داریم کاملا آگاه هستیم. مثلا میتوانید به ازای هر سه قدمی که برمیدارید یک دم عمیق و به ازای هر دو قدم یک بازدم داشته باشید و سعی کنید این ریتم را حفظ کنید. این تمرین را می توانید در هر مکانی انجام دهید؛ در طبیعت یا در یک جای شلوغ در وسط جمعیت یا حتی در خانه وقتی که از یک نقطه به نقطه دیگری حرکت می کنیم.
خوردن آگاهانه
یکی دیگر از تمرینهای راهگشا خوردن آگاهانه است. کاری کنید که در زمان و مکان به غذا خوردنتان اشراف کامل داشته باشید. شما میتوانید این کار را وقتی در تنهایی غذا میخورید، انجام دهید. به طور مثال این بار وقتی خواستید سیبی را نوش جان کنید ابتدا آن را کاملا بشویید و زیبایی ریزش آب روی سیب را با تمام وجود حس کنید.
سپس آن را با ارامش و تمرکز بالا خشک کرده و براق کنید ، جشمانتان را ببندید و سیب را ببویید از بوی آن لذت ببرید و به آرامی گازی کوچک به آن بزنید و مزه ترش و شیرین آن را احساس کنید . به ترشح بزاقتان هنگام جویدن سیب توجه کنید و وقتی می خواهید آن را ببلعید پایین رفتن آن را از گلو حس کنید .
شما می توانید با انجام آگاهانه امور روزانه خود ، یک عمل کوچک و ساده را به عمیقترین مراقبه تبدیل کنید تا در آخر روز وقتی کارهای خود را مرور می کنید ببینی چقدر ذهنتان آگاهتر و بیدارتر شده است.
تمرینات تنفس شکمی
وقتی تحت هجوم افکار مخرب هستیم، عمل تنفس ما سطحی و سریع می شود. یکی از سادهترین راهها برای رها شدن از آشفتگی ذهنی، کشیدن چند نفس عمیق دیافراگمی است که به آن تنفس شکمی نیز میگویند. تغییر الگوی دم و بازدم، موجب تحریک سیستم عصبی پاراسمپاتیک می شود و به دنبال آن شاهد کاهش ضربان قلب، فشار خون و تنش عضلانی و در نهایت احساس آرامش و آسودگی خیال می شویم. ورزش یوگا ، حضور در طبیعت و ارتباط با گیاهان و درختان ، تماشای ابرهای سفید و اشکال مختلف و حرکت آنها ، تماشای تپه های دوردست یا قله کوه ها ، خیره شدن به آبی که در جریان است (آب نهر یا رودخانه) و نگاه کردن به تلالو یا صدای جریان آب ، معاشرت با انسانهای خردمند و فرزانه ، استفاده از مشورت های انسانی که پله های مسیر تعالی را پیموده و به پیچ و خم مسیر تسلط کامل دارد، برای مسیر خودشناسی و به جهت افزایش تسلط بر ذهن ضرورت دارد.
شکرگزاری روزانه
احساسات والایی مانند شکرگزاری باعث می شود ضربان قلب حالت منسجمی پیدا کند و نظم و توازن در آن برقرار شود. اکنون دانشمندان به دوازده هزار واکنش شیمیایی متفاوت و سازنده اشاره می کنند که همگی در حین شکرگزاری در بدن فعال می شود.
پرورش صبر و شکیبایی در زندگی
از آنجا که شتابزدگی عامل اصلی چسبندگی و تقلای بیش از حد به یک خواسته یا هدف است ، تعجیل در کارها نیز از عوامل اصلی تشویش و پراکندگی ذهنی و فکری می باشد لذا پرورش روحیه صبر و شکیبایی در زندگی به پرورش مهارت ذهن آگاهی هم کمک می کند و این خود ، از اصول کلیدی طریقت ذن است .
مرگ آگاهی
مرگ، بهترین مشاور در سفر زندگیست. اغلب انسانها مرگ را برای دیگران می دانند و کمتر انسانی ست که مرگ را برای خود در نظر بگیرد. این در حالی ست که اگر انسانی در هر لحظه از زندگی خویش، وقوع مرگ را برای خود محتمل بداند، قاعدتا کمتر تحت تاثیر اتفاقات روزمره و امواج متلاطم ذهن قرار می گیرد. او با داشتن این نگرش بخوبی میداند هر چیزی که بخواهد آرامش او را در این حیات موقت سلب کند، بدلیل داشتن بهای سنگینش هیچ ارزشی ندارد!
شناخت ماده و روح
انسان باید بیاموزد که او این کالبد مادی نیست! این بدن (جسم فیزیکی) زاده می شود و قرار است دیر یا زود در معرض نابودی قرار بگیرد، از این رو اهمیت این کالبد فانی مادی همچون اهمیت روح جاودان نیست. به عبارت بهتر ماهیت بدن به گونه ای است که همواره در حال تغییر می باشد در حالی که سرشت روح همواره جاودان است. او می داند روح، فناناپذیر، ابدی و غیر قابل اندازه گیری است و فقط بدن مادی او که این روح در اختیار می گیرد، فناپذیر است. برای روح هیچگاه تولد و مرگی وجود ندارد. روح به وجود نیامده است، به وجود نمی آید و به وجود نخواهد آمد. او تولد نیافته، جاودان، همواره موجود و ازلی است. روح هیچگاه مانند بدن پیر نمی شود. کسی که به این نکته آگاه باشد، دانای حقیقی است زیرا او برای هیچیک از مراحل مختلف زندگی بدن مادی غم و اندوه به دل راه نمی دهد و شکوه و شکایت نمی کند.
کمترین -----> بیشترین
میانگین امتیاز: 4.6 / 5. تعداد نظرات: 8
اولین نفری باشید که امتیاز میدهید 🙂