تست عقده

0/105

سوال 1: من طبق اصول خودم زندگی می‌کنم و به کسی اجازه نمی‌دهم به من بگوید که باید چه کار کنم.

سوال 2: دیگران اگر می‌خواهند با من ارتباط برقرار کنند باید حواسشان باشد با چه کسی طرف هستند.

سوال 3: روزگاری انسان‌ها را دوست داشتم ولی الان از آنها می‌ترسم و دوری می‌کنم.

سوال 4: رنج را به پوچی و ملال ترجیح می‌دهم.

سوال 5: احساس حماقت و ناتوانی می‌کنم.

سوال 6: به پسرانی علاقه‌مند می‌شوم که مورد تایید پدرم هستند.

سوال 7: از آدم‌هایی که چای نخورده پسرخاله می‌شوند بدم می‌آید.

سوال 8: کمال‌گرایی و ایده‌آلیستی باعث شده تا نتوانم با کسی ارتباط خوبی برقرار کنم.

سوال 9: می‌ترسم پیر شوم و نفهمم فرزندانم کی و چگونه بزرگ شدند.

سوال 10: اگر بخواهم به راحتی می‌توانم دشمنی ایجاد کنم و جنگ به راه بیندازم.

سوال 11: باید تحصیل‌کرده باشم ، وضع مالی‌ام خوب باشد ، شغل با پرستیژی داشته باشم ، همسر ایده‌آل ، فرزندان موفق و ...

سوال 12: هیچ کاری را نمی‌توانم درست انجام دهم.

سوال 13: اون بیرون پر از دشمنه و ما باید برای دفاع از خودمون آموزش ببینیم و تمرین کنیم.

سوال 14: کاملا منطبق بر استانداردهای اجتماعی زندگی می‌کنم.

سوال 15: سرم برود قولم نمی‌رود و متاسفانه نمی‌توانم نه بگویم.

سوال 16: حرف حرف من است. کسی حق مخالفت ندارد.

سوال 17: از مسئولیتها و رنج‌های زندگی خسته‌ام. از لحاظ روحی به یک شوهر پولدار عاشق‌پیشه نیاز دارم.

سوال 18: تحمل مخالفت یا انتقاد از سمت فرزندانم را ندارم.

سوال 19: اگر کسی شبیه بقیه نباشد سعی می‌کنم او را تغییر دهم یا از او دوری می‌کنم.

سوال 20: برای اینکه از لحاظ اجتماعی مورد تایید باشم فشار زیادی را تحمل می‌کنم.

سوال 21: تا چشم کار می‌کند خواسته‌هایی دارم که تا به آنها نرسم نمی‌توانم آرام بگیرم.

سوال 22: هر چقدر هم خوب باشم احساس کفایت نمی‌کنم.

سوال 23: اگر مرا تحسین کنند به خودم می‌گویم یا دروغ می‌گویند یا از نقص‌هایم خبر ندارند.

سوال 24: پر از زخم‌ها و آسیب‌های روانی‌ام و تنها چیزی که به زندگیم معنا میده اینه که از آسیب‌دیده‌ها حمایت کنم.

سوال 25: وابستگی زیادی به مادرم دارم.

سوال 26: با پدرم مشکل دارم و مادرم طرفدار من است.

سوال 27: وقتی تصمیمی می‌گیرم تخته گاز پیش می‌روم اما نمی‌دانم چه می‌شود که ناگهان همه چیز خراب می‌شود.

سوال 28: سعی می‌کنم مشکلاتم را خودم حل کنم و مزاحم کسی نشوم.

سوال 29: از آدم‌های بی‌مسئولیت و تنبل بیزارم.

سوال 30: از فرط کار و تلاش و توسعه در حال فروپاشی هستم.

سوال 31: هر بار فکر کردم دارم یک کار کارستان انجام می‌دهم بعدا فهمیدم که کاملا گند زده‌ام.

سوال 32: در رابطه با دیگران خشونت‌آمیز و پرخاشگر رفتار می‌کنم تا به خودشان جرات سوءاستفاده از من را ندهند.

سوال 33: انقدر حواسم به همه چیز هست که از خودم غافل شده‌ام.

سوال 34: با اخم و سکوت از خودم در برابر دیگران دفاع می‌کنم.

سوال 35: دستاوردهای زیادی دارم ولی هیچ وقت از خودم راضی نیستم.

سوال 36: عاشق بابامم.

سوال 37: من نقص‌هایی دارم که باعث می‌شود دیگران دوستم نداشته باشند.

سوال 38: متوجه شده‌ام که بعضی وقت‌ها کارهایی می‌کنم یا حرفهایی میزنم که باعث می‌شود یک جا دعوا به راه بیفتد.

سوال 39: زندگی پر از رنج و جبر است و هیچ هدفی ندارد اما ارزش زیستن دارد.

سوال 40: از خانواده ارزشمندی هستم و احساس می‌کنم ژن خوبی دارم ولی هرگز نتوانستم این را اثبات کنم.

سوال 41: هیچ نقصی را چه در خود چه در بیرون نمی‌پذیرم. همه چیز باید کامل و بی‌نقص باشد.

سوال 42: بودن برایم کافی نیست. حتما باید کاری کنم تا به زندگیم معنا ببخشم.

سوال 43: استعداد خاصی در ایجاد تفرقه و نفاق و فتنه دارم.

سوال 44: وقتی عاشق کسی یا چیزی می‌شوم نسبت به هر چیز دیگری کور می‌شوم.

سوال 45: دوست دارم از والدینم خواهش کنم که هیچ وقت از من نخواهند ازدواج کنم.

سوال 46: احساس می‌کنم چیزی در من اشتباه است و برای جبرانش در دام پیشرفت گرفتار شدم.

سوال 47: با توانایی‌ها و اطلاعات و تجربه کم دست به کارهای بزرگ میزنم.

سوال 48: مدام در حال کار و تلاشم و فرصت زندگی کردن ندارم.

سوال 49: می‌دانم که زندگی بی‌معنی است اما هرگز تسلیمش نمی‌شوم.

سوال 50: تا وقتی مادر هست به هیچ کس دیگری نیاز ندارم.

سوال 51: می‌ترسم زیردستانم علیهم طغیان کنند.

سوال 52: پسرم باید با دختر مورد تایید من ازدواج کند.

سوال 53: از دو به هم زنی و ایجاد آشوب بین آدمها لذت می‌برم.

سوال 54: میل جنسی در من خاموش است.

سوال 55: اگر بین شوهر و پدرم اختلافی باشد من طرف پدر هستم.

سوال 56: برای عدالت و برابری می‌جنگم.

سوال 57: باید علیه سرمایه‌داری طغیان کرد.

سوال 58: به عروسم حسادت می‌کنم.

سوال 59: دوست دارم با پسری شبیه پدرم ازدواج کنم.

سوال 60: پسرانم را به خودم وابسته نگه می‌دارم.

سوال 61: بدون رودرواسی بگم از یه ژن خوب برخوردارم.

سوال 62: اگر کسی بخواهد به من نزدیک شود به روش‌های مختلف کاری می‌کنم منصرف شود و فاصله‌اش را حفظ کند.

سوال 63: زندگی سخت و دردناک است و ما باید سعی کنیم به هم کمک کنیم تا راحت‌تر شه.

سوال 64: وسواس خاصی در کسب تایید جامعه دارم.

سوال 65: معمولا در اوج سقوط می‌کنم.

سوال 66: از مرگ نمی‌ترسم ولی از بیهوده زیستن وحشت دارم.

سوال 67: هیچ کس را در سطح خودم نمیبینم.

سوال 68: از فکر اینکه با یک غریبه زیر یک سقف زندگی کنم تنم می‌لرزد.

سوال 69: زورگو و مستبد هستم ولی احساس قوی بودن نمی‌کنم.

سوال 70: همیشه بلندپروازی کار دستم داده.

سوال 71: خودم نتونستم کسی بشم برای همین دوست دارم به دیگران کمک کنم تا رشد کنن.

سوال 72: اگر پسری که لایقم است پیدایش شود تمام مشکلات زندگی‌ام حل می‌شود.

سوال 73: انتظار دارم زیردستانم کاملا فرمانبردار باشند.

سوال 74: با تن دادن به روزمرگی سعی می‌کنم خلاء‌های روحم را فراموش کنم.

سوال 75: احساس بی‌ارزشی و عدم عزت نفس در من باعث شده تا به سمت کسب ثروت و قدرت بروم.

سوال 76: گاهی خواسته یا ناخواسته دیگران را به جان هم می‌اندازم.

سوال 77: باور نمی‌کنم زندگی پوچ باشد. باید معنایش را پیدا کنم.

سوال 78: سعی می‌کنم اعتماد دیگران را جلب کنم ولی مدام خرابکاری می‌شود.

سوال 79: دنیای خیال و ذهنم انقدر جذاب است که باعث شده دنیای واقعی را دوست نداشته باشم.

سوال 80: در من هیچ میلی به ارتباط با جنس مخالف نیست.

سوال 81: می‌ترسم بمیرم و کار مهمی نکرده باشم.

سوال 82: از مسئولیت‌پذیری زیاد کمرم خم شده است.

سوال 83: اجازه نمی‌دهم هیچ دختری ، پسرم را از من بدزدد.

سوال 84: کیفیت بالای خیالات و فانتزی‌هایم باعث می‌شود واقعیت‌ها ناامیدم کنند. استانداردهای ذهنی‌ام نمونه بیرونی ندارند.

سوال 85: دوست ندارم درس بخوانم یا کار کنم ، زیبایی‌ام را نشان می‌دهم تا پرنسس یک شاهزاده شوم.

سوال 86: با مادرم مشکل دارم و پدرم طرف من است.

سوال 87: اگر پسرم مرا ترک کند می‌میرم.

سوال 88: گاهی ساده‌لوح و زودباوری‌ام دردسرساز می‌شود.

سوال 89: اجازه نمی‌دهم هیچ ماری در آستینم پرورش پیدا کند.

سوال 90: دنبال یک زن شبیه مادرم می‌گردم.

سوال 91: اگر بین همسر و مادرم اختلافی باشد من طرف مادرم هستم.

سوال 92: عشق و آرامش را فراموش کرده‌ام. سالهاست که سرگردان زرق و برق دنیا هستم.

سوال 93: وجود داشتن کافی است. خودت باید برای بودنت دلیلی پیدا کنی.

سوال 94: هیچ وقت از توانایی‌هایم چیزی نمی‌گویم. ولی معمولا به کاستی‌هایم اشاره می‌کنم.

سوال 95: هیچ کسی از جنس مخالف را نمی‌توانم پیدا کنم که به ایده‌آل‌هایم نزدیک باشد بنابراین از تنهایی رنج می‌برم.

سوال 96: انسان رنج کشیده‌ای هستم که دوست دارم به کسانی که در رنج هستند کمک کنم.

سوال 97: استعدادهای زیادی دارم ولی احساس می‌کنم دارم آنها را هدر می‌دهم.

سوال 98: هیچ هدفی ندارم و تلاش خاصی نمی‌کنم. فقط منتظرم مرد ایده‌آلم پیدایم کند.

سوال 99: با قدرتمندان و هر کسی که بخواهد کنترلم کند مشکل دارم.

سوال 100: برای کسی اهمیت و ارزش زیادی قائل نیستم.

سوال 101: معمولا دیگران رو نادیده می‌گیرم و احترامشون رو حفظ نمی‌کنم.

سوال 102: از طمع رشد و پیشرفت خودم را انقدر گرفتار کرده‌ام که بعید میدانم دیگر هیچ وقت بتوانم رنگ خوشی را ببینم.

سوال 103: از رابطه عاطفی و جنسی می‌ترسم.

سوال 104: تنها آرزویم پیدا کردن نیمه گم‌شده‌ام است.

سوال 105: جانم را برای آزادی خواهم داد.