اسطوره آدونیس

اسطوره آدونیس

آنچه خواهید خواند

5
(4)

یکی از چزهایی که انسان ها را به مطالعه اساطیر مشتاق کرده و حتی گاهی آن را به ضرورت تبدیل میکند تاثیر شخصیت های اسطوره ای بر آیین و رسومی است که ریشه عمیقی در فرهنگ های مختلف دارد.آیین هایی که نه تنها زمان، انرژی وهزینه زیادی را به خود اختصاص میدهند، بلکه گاهی سرنوشت افراد زیادی را دستخوش تغییر میکنند.

علاوه براین در جهان اسطوره ها، حضور یا عدم حضور برخی شخصیت ها تاثیر مستقیم و غیرقابل انکاری بر طبیعت  و قاعدتا زندگی آدمیان دارد و هرچقدر بین یک فرهنگ و طبیعت ارتباط محکمتری باشد، آن اسطوره نیز از اهمیت بیشتری برخوردار است.

یک نمونه خیلی خوب دراین باره اسطوره یونانی آدونیس است که معادل هایی در فرهنگ های دیگر نیز دارد.متاسفانه آدونیس از اساطیری است که اطلاعات خیلی زیادی از آن در دسترس ما نیست اما با توجه به همان چیزهایی که در داستان های اساطیری از آن گفته شده و شباهتی که بن او و چند اسطوره دیگر دیده میشود میتوان گفت اسطوره مهم و تاثیر گذاری است.

ریشه اساطیری آدونیس

ریشه کلمه آدونیس «آدون» به معنی سرور است و حتی در متن کتاب عهد عتیق از «یهوه» خدای بزرگ با عبارت آدونای یا همان سرور من یاد شده است.بعد از روایت زندگی این اسطوره مهم خواهید دانست که چرا اسم آن همراه با عظمت و شکوه و پرستش است.

البته که روایات متعددی درباره آدویس وجود دارد که برخی از انها هم چندان باهم همخوانی ندارند اما مهمترین چیز این است که همتای بین النهرینی آدونیس که تموز نامیده میشود در اساطیر سوری و بابلی مقام بالایی دارد و مراسم آیینی ویژه ای برایش برپا میشود

آمده است که «سینی راس» پادشاه آشوری، به شکل ناخواسته ای با دخترش «اسمیرنا» همخواب میشود و بعد ازاینکه متوجه این عمل قبیح شد میخواهد دخترش را بکشد اما اسمیرنا به خدایان متوسل میشود تا از مرگ او جلوگیری کنند و هنگامی که پدر قصد جان او را میکند، اسمیرنااز شدت شرم  و پشیمانی به درختی تبدیل میشود.

نه ماه بعد از این واقعه درخت میشکافد و «تموز» یا همان «آدونیس» به دنیا می آید. همین روایت در رابطه با «تایس» پادشاه قبرس و دخترش «میریا» نیز آورده شده است مهم نیست شما کدام اسطوره را مبنا قرار دهید چیزی که اهمیت دارد این است که «آدونیس» حاصل آمیزش با محارم و بسیار زیباروست. گفته شده که همبستر شدن  پدر و دختر دسیسه ای از جانب «استارته» یا همان ایشتار است که البته در اساطیر یونانی او را به نام آفرودیت میشناسیم.

ایشتار تحمل زیبایی مادر آدونیس را نداشته بنابراین حقه ای به کار میگیرد تا نابودی او را رقم بزند و موفق هم میشود اما با دیدن فرزند میریا به قدری به او دلبسته میشود که صندوقی تهیه کرده، آدونیس را درون آن میگذارد و به جهان  زیرین میفرستد تا پرسفون (همسر هادس) از او نگهداری کند ولی پرسفون هم با دیدن آدونیس یک دل نه صد دل عاشق او میشود و تصمیم میگیرد که دیگر او را به آفرودیت پس ندهد.

در اساطیر بابلی و سوری ملکه جهان زیرین با نام ارش کیگال معرف شده است.دوری از آدونیس برای آفرودیت غیرقابل تحمل است پس او شخصا به جهان زیرین میرود تا معشوقه اش را پس بگیرد.فراموش نکنیم که آفرودیت الهه عشق و زیبایی است و غیبت طولانی مدت او ساکنان زمین را به دردسر می اندازد.

بالاخره خبرها به گوش زئوس میرسد و او برای حل مشکل تعیین میکند که ادونیس یک سوم از سال را در کنار پرسفون، یک سوم را با آفرودیت و یک سوم باقیمانده را به اختیار خودش باشد.به این ترتیب آدونیس یک سوم از سال را به جهان زیرین میرود و دوم سوم دیگر را با آفرودت میگذراند.

بیداری آدونیس

هربار که او در کنار افرودیت است محصولات کشاورزی رونق میگیرند، گیاهان میرویند و زمینیان از برکات بسیاری بهره میبرند و هربار که به جهان زیرین میرود زمین به خواب رفته و آماده باروری در سال جدید میگردد، اما عشقبازی آدونیس با دو الهه مسلما موجب حسد و کینه نفراتی است و عواقب بدی به همراه خواهد داشت.

یکی از کسانی که حسادت زیادی نسبت به آدونیس داشت، آرس خدای جنگ بود. او یکی از عاشقان آفرودیت بود و با دیدن محبت بی انداه او به آدونیس تصمیم گرفت که  از شر این مزاحم خلاص شود. پس به شکل گراز درآمد و به هنگام یکی از گشت و گذارهای آدونیس و آفرودیت به او حمله کرد و در اثر ضرباتی که  به آدونیس وارد شد علی رغم تلاش فراوان آفرودیت برای نجات آدونیش کشته میشود.

از طرفی آدونیس هم مانند هرکس دیگری باید بعد از مرگ برای همیشه به جهان زیرین برود اما هادس (خدای جهان زیرین) برای دور کردن او از همسرش پرسفون روح آدونیس را در چنگ خود نگه میدارد تا مانع نزدیکی او به پرسفون شود.

البته روایت دیگری هم درباره آدونیس وجود دارد. گفته میشود که روزی آفرودیت به همراه فرزندش کوپید( الهه عشق) درحال گشت و گذار بوده که آدونیس را میبیند و به او علاقه مند میشود. کوپید با دیدن این صحنه از بابت کم شدن علاقه و توجه مادر به خود ابراز نگرانی میکند.

آفرودیت هم او را به آغوش میکشد و به او اطمینان میدهد که این اتفاق نخواهد افتاد اما در همین حین تیری از کمان معروف کوپید به بدن آفرودیت اصابت میکند و به طرز جنون آمیزی عاشق آدونیس میشود. پس آنقدر به عشقبازی و وقت گذرانی با او میپردازد تا حسادت آرس برانگیخته میشود و آدونیس را می کشد. آدونیس هم بعد از مرگ به جهان زیرین منتقل شده و یک از خدمتکاران هادس میشود و این موقعیت موجب میشود پرسفون آدونیس را ببیند و شیفته او شود.

علی رغم جزییاتی که در روایات به چشم میخورد زندگی آدونیس یا همتای بین النهرینی او تموز یا معادل مصری اش «اوزریس» در عشقبازی با عشاقش خلاصه میشود. به علاوه او در اوج جوانی و زیبایی میمیرد و زندگی او همانگونه که از سر شهوتی ویران کننده رقم خورده بود با شهوتی ویران کننده نیز به پایان میرسد.

تندیس لحظه مرگ آدونیس

ایزد گیاه

زمانی که آدونیس به دست آرس کشته میشود، خونش برزمین جاری شده و از آن گل شقایق میروید و روییدن هرباره گل شقایق برای آفرودیت یاداور معشوقه اوست. این ماجرا در اساطیر دیگر هم دیده میشود. مثلا از خون آتیس بنفشه، از بدن اوزیریس  گندم، از خون دیونوزوس انار و از خون سیاوش پر سیاوشان روییده است و حتی از آدونیس یا سیاوش به عنوان ایزدان گیاهی یاد میشود..

به شکل  کلی در داستان های اساطیری رابطه عمیقی بین انسان ها یا خدایان با گیاهان وجود دارد و مرگ و زندگی شخصیت ها اثر مستقیمی بر وضعیت اقلیمی یا رویش گیاهان دارد از طرفی تولد، رشد، ازدواج و تولیدمثل شخصیت های اساطیری به وفور با گیاهان مقایسه میشود این مسئله به حدی پررنگ است که برای مثال  فدوسی بزرگ در شاهنامه گاهی برای روایت تولد یا مرگ یک شخصیت از اصطلاحات نباتی استفاده میکند.

و تقریبا در تمام اسطوره های ملل زن نماد زمین و مرد نماد اسمان است و آسمان تخم حیات(آب و باران) را در رحم زمین می کارد تا آن را بارور کند بنابراین طبیعی است که مرگ و زندگی شخصیت ها  بر شرایط زندگی جهانیان تاثیر میگذارد این مسئله در داستان آدونیس نیز بسیارپررنگ است.اگرچه تغییر فصل ها و زنده شدن هرساله طبیعت بیشتر به پرسفون ربط داده شده اما چون معمولا جریان داشتن زندگی و رونق طبیعت بیشتر مدیون سرزندگی آفرودیت است  پس به نوعی آدونیس و عشق آدونیس مورد ستایش قرار میگیرد چرا که رضایت الهه بزرگ آفرودیت یا همان ایشتار را جلب میکند.

آیین آدونیسی

آدونیس نمادی عالی برای تجدید حیات است. ذهن قصه پرداز انسان یا به زبان یونگ روان زیرک ما عادت دارد از زبان نمادها و قصه ها برای فهم جهان استفاده کند.یکی از وجوه طبیعت که انسان اولیه را به فکر وا میداشته مرگ و تولد هرساله گیاهان است.

هرساله زمین  چیزهایی را به ما هدیه میدهد که چندی قبل خود از ما گرفته بود و در زبان اسطوره ای که قدمت بیشتری نسبت به علم دارد این اتفاق نمیتوانست تصادفی و بی هدف بوده باشد.پس چرخه تغییراتی که در طبیعت دیده میشد را به چرخه زندگی اساطیر پیوند میزدند.

در جشن هایی که مربوط به اساطیری همچون آدونیس، آتیس یا اوزیریس یا حتی سیاوش است، هدف ستایش زندگی این اساطیر است. چرا که زندگی آنها حیاتی دوباره به طبیعت بخشیده و طبیعت زندگی مردمان را تامین میکند. درمورد آدونیس نیز سزودی بابلی وجود دارد که مرگ او را به پژمردن گل ها تشبیه میکندو  نوحه سرایی هایی در نیمه تابستان  برای این خداواره برگزار میشود.

از طرف دیگر تولد آدونیس که حاصل زنای با محارم است دستمایه بسیاری از رسومی است که درمعابد صورت میگرفت. این عقیده وجود داشت که چون آدونیس قابل احترام و موجب رونق زندگی زمینیان است و چون غم فراق او آفرودیت راپزمرده میکند در نتیجه رابطه جنسی و در نتیجه ان تولیدمثل انسان ها به خطر میافتد.

از این رو دختران زیادی به عقد کاهنان معابد در می آمدند یا به شکل کلی تر در اختیار مومنان به دین یا فرقه خاصی قرار میگرفتند به این امید که همانند آدونیس در پیشبرد بقای نسل و ارج نهادن به ارتبط جنسی موثر باشند. درواقع چون در داستانی که گفته شد آدونیس محرکی برای زادن و تولد بود،اسطوره او نیز به عنوان تجلی زیبایی جسمانی و اروتیک آدم ها شناخته شد.

تحلیل یونگی آدونیس

پررنگ ترین مسئله روانشناختی که در اسطوره آدونیس به چشم میخورد عقده مادر است. آدونیس در تمام زندگی خود که البته چندان زیاد هم نیست تماما با عقده مادر و درواقع کهن الگوی مادر در جدال است. آدونیس نه تنها هیچگاه مادر خود را نمیبیند و هیچ ارتباطی تحت عنوان فرزند و مادر را نمیچشد بلکه به محض تولد به دست الهه زیبایی می افتد و درتمام ععمر بین او و پرسفون عملا دست به دست میشود.

شاید اینکه تمام زندگی آدونیس در عشقبازی با این دو الهه خلاصه یشود او را شبیه به دوان ژوان نشان دهد اما اشتباه نکنید. آدونیس در آغوش این الهه نه به دنبال شهوت که به دنبال مادر است. به علاوه او تقریبا هیچ کنشگری و یا انتخابی به معنای واقعی کلمه ندارد.

اینکه در داستان زندگی این اسطوره هیچ خبری از ماجراجویی،جنگاوری،حل معما یا حتی ازدواج و تشکیل خانواده دیده نیست، این اسطوره را شبیه به دیونوزوس که الگویی برای نوجوان ابذی است نشان میدهد اما درواقع نمتوان آدونیس را نوجوان ابدی دانست چرا که خلاقیت و شوری که مولفه ای برای دیونوزوس است در آدونیس وجود ندارد. اگرچه هر دوی آنها درگیر کهن الگوی مادر هستند و با قبول مسئولیت و ساختن ایگوی قدرتمند مشکل دارند و بدون حمایت و پشتیبانی تلف میشوند.این حمایت همان چیزی است که آدونیس در هربار همخوابگی با آفرودیت یا پرسفون در پی آن است.

اما این الگوی بیمار سرانجام سرش را به باد میدهد. مرگ در اوج جوانی و با آن شیوه وحشتناک نمادی برای نمایش ناکارآمد بودن این ارتباطات است.به دنبال مادر بودن آدونیس را از رفتن به سفر قهرمانیش باز میدارد. او تنها یک تصمیم در زندگی خود میگیرد و آن گذراندن وقت بیشتر درکنار آفرودیت است.

آدونیس هم مانند هر آرکی تایپ دیگر در روان همه ما حضور دارد و شبیه به همان چیزیر که در آیین های مربوط به او گفته میشود، آدونیس شور و شوق اروتیک جهان ما را تحت تاثیر قرار میدهد اما اگر شخصیتی را تسخیر کند آنگاه نه تنها موثر نیست بلکه ممکن است شخص را  به سمت فروپاشیی روانی بکشاند همانگونه که باعث نابودی آدونیس شد.

درنهایت باید گفت پیوند و آمیختگی بین اساطیر به حدی زیاد است که نمیتوان هیچ یک از آنها را به تنهایی تحلیل  و بررسی کرد و باید هر اسطوره را در سایه اساطیر دیگر شناخت. در اینجا هم داستان زندگی آدونیس با الهه هایی مانند آفرودیت و پرسفوون و خدایانی مانند هادس گره خورده است و شناخت روانشناسانه این اساطیر بهم دیگر وابسته است.

دوره آرکتایپ ها

100 آرکتایپ / 100 درس زندگی

کمترین -----> بیشترین

میانگین امتیاز: 5 / 5. تعداد نظرات: 4

اولین نفری باشید که امتیاز میدهید 🙂

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *