درونگرایی و برونگرایی

درونگرایی و برونگرایی، بهترین مقایسه

آنچه خواهید خواند

3.8
(13)

به طور کلی، مفاهیم درونگرایی و برونگرایی، تمایز بین خود (I) و جهان (E)، فرد (I) و گروه (E) را برجسته می کند. این تفاوت در نگرش درونگرایی و برونگرایی را می توان به آسانی در زندگی روزمره، به ویژه در سیاست مشاهده کرد. به عنوان مثال، اغلب ندای افرادی را می شنویم که برای حقوق فردی، آزادی های فردی، حفظ حریم شخصی و غیره تلاش میکنند.

کلماتی مانند “شخصی”، “خصوصی” و “فردی” ما را به این واقعیت می رساند که احتمالاً یک دیدگاه درونگرا مورد بحث یا دفاع قرار می گیرد. در طرف دیگر طیف، ما شاهد افرادی هستیم که از قوانین، سیستمها و ارزشهای عمومی یا جمعی دفاع می کنند. اینها یک رویکرد برونگرایانه را نشان می دهند.

در سیاست و همچنین در امور روزمره بشریت، بین تمایلات فردی و جمعی، بین دیدگاههای درون گرا و برون گرا، شاهد یک تنش مداوم هستیم. یکی از تفاوت های مهم میان درونگرایی و برونگرایی توجه داشتن به دو دنیای متفاوت است. دنیای عینی و دنیای ذهنی

دنیای درونی شما نماینده افکار، احساسات، ایده ها، رویا و … است و دنیای بیرونی تمام آنچه که میتوانیم با حواس خود درک کنیم را شامل میشود. درونگراها افرادی هستند که ترجیح میدهند بیشتر زمان خود در دنیای درونی خود سپری کنند و این دنیا برای آنها واقعی تر است و برونگراها کسانی هستند که تمایل دارند مرتب با دنیای عینی که شامل افراد ، رویداد ها ، اشیا است درگیر باشند.

شما انرژی ذهنی خود را چطور کسب میکنید؟

در اکثر منابع گفته شده که این دایکوتومی در ارتباط با کسب و مدیریت انرژی است. من هم با آنها موافقم اما تعاریف بعدی که از آنها ارائه میشود کمی گمراه کننده است. برای مثال گفته میشود درون گرا ها کسانی هستند که از تنهایی و با خودشان بودن انرژی میگیرند و برونگراها افرادی هستند که از بودن در جمع انرژی میگیرند. حالا ممکن است ما یک درونگرای شیطون داشته باشیم و کل معادلات ما را بهم میریزد!

در واقع همانطور که اشاره کردم بهتر است بگوییم دنیای واقعی برای درونگراها، دنیای ذهنی است و دنیای واقعی برای برونگراها دنیای عینی است.

برای درونگرایان کشف نقشه دنیای درون بسیار اهمیت دارد به همین جهت آنها تمایل بیشتر برای شناخت دنیای درونشان دارند. آنها میخواهند چیزی به دنیا عرضه کنند اما بدون داشتن نقشه درونی احساس سردرگمی میکنند. آنها زمانیکه متوجه شوند چه کسی هستند و چه کار هایی میتوانند انجام دهند میتوانند در هر لحظه زندگی خوشحال باشند.

به همین علت اکثر درونگراها تمایل به افزایش دانش “خود شناسی” دارند و به همین جهت آنها را میتوان در میان روان شناسان، فیلسوفان و دانشمندانی یافت که دغدغه دنیای درون را دارند. باید دقت کنیم که هر روان شناس و یا فیلسوفی درونگرا نیست و همه چیز بستگی به نوع نگرش فرد دارد.

برای برونگرایان کشف نقشه دنیای بیرونی بسیار اهمیت دارد. به همین جهت آنها تلاش میکنند به صورت مستمر در رویداد ها شرکت کنند، به سفر بروند ، با آدم های متفاوت معاشرت کنند و به نوعی خودشان را در دنیای بیرونی گسترش دهند. بر خلاف درونگرا ها آنها میخواهند چیزی را کشف کنند که جهان باید به آنها ارائه دهد. به همین جهت آنها تمایل به افزایش دانش “جهان شناسی” دارند و میخواهند مرز های علم را در شناخت ابژه گسترش دهند.

مراقب باشید ! نگاه کاریکاتوری ممنوع !

ممکنه الان با خودتون بگید پس برونگراها کسایی هستند که یک سره تو راه سفر و پیش آدم ها هستند و درونگرا ها هم چسبیدن به دنیای درونشون و دارند فلسفه میخونند ! پس هر کی با این نشونه ها دیدیم دیگه ترجیحش مشخصه !

باید بگم که اصلا اینطور نیست !

درونگرا ها و برونگراها هر دو به سفر میرند. هر دو میتونن یک کتاب خوان حرفه باشند. هر دو میتونن عاشق فسلفه باشند. نکته مهمی که باید یاد بگیریم این است که نگرش افراد به یک قضیه یکسان چطوره! مثلا یک درونگرا احتیاج داره سالی دو مرتبه به سفر بره ولی خب یک برونگرا احتمالا دلش میخواد بیشتر سفر کنه.

استقلال و درونگرایی و برونگرایی

در نگاه اول به نظر میرسد که درونگراها ذهنیت مستقل تری نسبت به برونگراها داشته باشند. برای مثال INTP و  ISTP احتمالا به منطق درونی، متد ها و استراتژی های خودشان، INFP و ISFP به ارزش ها و سلیقه های شخصی خود ، INTJ  و INFJ ها به بینش ها و ادراک خود و ISTJ و ISFJ سنت ها و روش های متداول خودشان اعتماد کنند. در مقابل نگرش برونگراها باعث میشود بیشتر تحت تاثیر دنیای بیرونی باشند.

از برخی جهات برونگرها بیشتر از خودشان، به دنیای بیرونی اعتماد دارند. برای مثال ESFP و ESTP ها بیشتر به ظواهر، ESFJ  و ENFJ ها بیشتر به روابط و شهرت ، ENTP و ENFP ها به ایده ها و تئوری های در گردش و ENTJ ها و ESTJ ها به سیستم ها و استاندار های جمعی اعتماد دارند. البته در میان برونگرایان ENP ها مستقل تر هستند.

درونگرایان بیشتر دغدغه اصالت را دارند و اصالت برای آنها به معنای یافتن و نگداشتن سفت و سخت عقاید و سلیقه های خود است حتی اگر دیگران چنین نباشند. اما برونگرایان بیشتر دغدغه سازگاری با جهان بیرونی را دارند و اصالت برای آنها در هماهنگی با دنیای بیرونی تعریف میشود. زمانی که آنها با دنیای بیرونی هماهنگ شوند بیشترین احساس رضایت را دارند.

نیازهای اساسی درونگراها و برون گراها

زمانیکه ما نیاز های اساسی افراد را درک کنیم و به آنها احترام بگذاریم یعنی آنها را درک کرده ایم و به رسمیت شناخته ایم. این موضوع در مورد خودمان نیز صادق است. ما با درک نیاز های اساسی خودمان از خودمان مراقبت میکنیم و اینگونه خودمان را به رسمیت میشناسیم. اگر از شما بپرسم که بین درونگراها و برونگراها کدام یک احتیاج به تنهایی دارد چه پاسخ خواهید داد؟ اکثر افراد خواهند گفت درونگراها.

اما این پاسخ چندان صحیح نیست. همه افراد سالم هم احتیاج به تنهایی و درون نگری دارند و هم احتیاج به ارتباط با افراد دیگر. بحث ما در اینجا میزان نیاز شماست. درونگراها افرادی هستند که احتیاج بیشتری به تنهایی دارند و برونگراها افرادی هستند که نیاز بیشتری به ارتباط با افراد دیگر دارند.

در واقع فردی که همیشه میخواهد تنها باشد و یا فردی که همیشه از تنها بودن با خودش فرار میکند تعادل مناسبی ندارد. تا پایان بخش درونگرایی و برونگرایی شما با نیاز های متفاوت درونگراها و برونگراها آشنا خواهید شد و مهم است که بدانید شما به چه میزانی به آنها نیاز دارید. مشخص کردن این نیاز و درک کامل آن اولین قدم برای به رسمیت شناختن خودتان است.

سپس بهتر است از خودتان بپرسید چطور میتوانم تعادل بیشتری داشته باشم و در عین حال پرداختن به ترجیح اصلی خود را فراموش نکنم. اگر درونگرا هستید بدانید که تنهایی برای شما یک نیاز مهم است. اما چقدر “خلوت داشتن” باعث خشنودی شما میشود؟ چقدر ارتباط با دوستان و اطرافتان شما را خشنود میکند؟ آیا این نیاز ها برآورده میشوند؟ آیا بین برآورده ساختن این نیاز ها تعادل مناسبی وجود دارد؟

نحوه فکر کردن افراد درونگرا و برونگرا

برونگراها افرادی هستند که با صدای بلند فکر میکنند. به عبارت دیگر آنها برای اینکه افکار خود را تکمیل کنند نیاز دارند تا با شخص دیگری گفت و گو کنند و از این طریق افکار خود را سازماندهی کنند. به همین دلیل ممکن است گاهی حرف هایی بزنند که از آن پشیمان شوند. اما درونگراها ترجیح میدهند قبل از آنکه صحبت کنند فکر کنند.

پل تیگر در کتاب خود نحوه فکر کردن درونگرایان و برونگرایان را به پختن کیک تشبیه کرده است. درونگرایان افرادی هستند که کیک را در سرشان میپزند و نتیجه نهایی را به شما تحویل میدهند اما برونگراها کیک را در نهایت نیم پخته به دیگران تحویل میدهند و انتظار دارند بقیه فرآیند پخت و پز در بیرون از کاسه سر انجام شود.

این تفاوت میتوانند سبب ایجاد چالش هایی در روابط آنها شود. درونگراها برای بازخورد دادن احتیاج به زمان دارند اما برونگرا ها میتوانند در همان لحظه با صحبت کردن و ادامه دادن آن به نتیجه برسند. به همین جهت لازم است که با توجه به این تفاوت یکدیگر را درک کنند. به عنوان مثال درونگراها در لحظه یک بازخورد اولیه ارائه کنند و از برونگراها زمانی را بخواهند تا بیشتر در مورد موضوع فکر کنند.

غالبا بعد از بیان این موضوع برخی دانشجویان ما اظهار داشتند که با اینکه درونگرا هستند اما گاهی حرف هایی میزنند که از آن پشیمان میشوند و یا با صدای بلند فکر میکنند. ما هم در جواب میگویم البته که اینطور است! شما انسان هستید و نه ربات هایی که مطابق با یک دستور از پیش تعیین شده عمل کنید!

شما به واسطه نگرش درونگرایی عادت دارید که قبل از صحبت کردن فکر کنید. اما لزومی ندارد این عادت در تمام زندگی شما حضور داشته باشد. خصوصا زمانیکه در محدوده امن خود هستید. مثلا زمانیکه درونگراها در بین دوستان صمیمی خود هستند احتمالا راحت تر هستند و تشخیص نگرش اصلی آنها ممکن است دشوار باشد.

به عنوان یک توصیه مناسب از این بخش توجهتون رو به توصیه خانم ماری مک کاولی جلب میکنم:

اگر نمیدانید که یک برونگرا به چه چیزی فکر میکنه احتمالا خوب بهش گوش ندادید چون برونگراها ذهنیتشون رو با شما در میون میزارند. اما اگر نمیدونید که یک درونگرا به چه چیزی فکر میکنه احتمالا ازش سوال نکردید.

تمرکز انرژی و گسترش انرژی

برونگرایان ترجیح میدهند تا بخشی از اتفاقات دنیای اطراف خود باشند و از آنها مطلع باشند. آنها افرادی هستند که پیوسته با رادار های خود دنیای اطراف خود را اسکن میکنند. به همین خاطر آنها ترجیح میدهند در یک مهمانی به جای گفت و گو با یک شخص با اکثر افراد حاظر در مهمانی صحبت کنند و یا اینکه در یک گفت و گوی طولانی راجع به مسائل مختلف گفت و گو کنند.

از طرفی درونگراها تمایل به تمرکز انرژی دارند و به همین جهت خواستار گپ و گفتمان با یک شخص در مهمانی هستند. آنها میتوانند ساعت ها راجع به موضوع مورد علاقه خود صحبت کنند و این ممکن است برای برونگراها خسته کننده باشد. درونگراها میتوانند به مدت طولانی روی یک پروژه تمرکز کنند و روی آن پژوهش کنند.

مقایسه حریم شخصی

حریم شخصی موضوع پر اهمیتی برای درونگراهاست. آنها ترجیح میدهند حریم شخصی کوچک تری داشته باشند و به همین جهت افراد کمتری در این دایره امن قرار میگیرند. آنها کمتر از برونگراها ابراز گری دارند و به همین جهت از نظر برونگراها ممکن است موذی به نظر برسند.

از طرفی برونگراها حریم شخصی بزرگ تری دارند و به همین جهت افراد بیشتری میتوانند به آنها نزدیک شوند. این موضوع در ارتباط گرفتن با درونگراها اهمیت دارد. برای ساختن یک رابطه با درونگراها باید زمان بیشتری صرف کنیم و اجازه دهیم به مرور زمان ارتباط شکل بگیرد و اعتماد آنها را جلب کنیم. اگر میخواهید فردی درونگرا را به صحبت کردند ترغیب کنید، باید برای او فضایی آسوده و امن ایجاد کنید. اگر فرد درونگرا بداند که کسی حرفش را قطع نمیکند احساسات امنیت خواهد داشت و به صحبت هایش ادامه خواهد داد.

پای صحبت های کارل یونگ

یونگ میگوید : درونگرایی به طور طبیعی با ذات دچار تردید، واکنشی و گوشه گیری توصیف میشود که مراقب خودش است . او از اوبژه دوری میکند و همیشه اندکی حالت تدافعی دارد. برونگرایی به صورت طبیعی با ذات خوش مشرب، بی پرده و سازگار تعریف میشود که به راحتی با موقعیت های مختلف سازگار میشود و اغلب هر گونه تردید را کنار میزند و با اعتمادی سبک سرانه به سمت خطر میرود.

حالت تدافعی و ذات دچار تردید توصیف خوبی برای درونگراهاست. درونگراها در تصمیم گیری گاهی زیاد فکر میکنند و میخواهند قبل از اقدام شناخت کافی داشته باشند. آنها در انتخاب دوست هم چنین میکنند و همیشه کمی حالت تدافعی نسبت به افراد غریبه دارند. درونگراها افرادی هستند که وقتی دنیای بیرونی به سمت آنها می آید، آنها یک قدم به عقب برمیدارند.

برخلاف آنها برونگراها با ذات خوش مشرب تعریف میشوند که باعث میشود ارتباط سازی راحت تری داشته باشند.آنها با موقعیت های جدید راحت تر از درونگراها سازگار میشوند و در تصمیم گیری سریع تر ازدرونگراها عمل میکنند. به همین جهت آنها نسبت به درونگراها عملگرا تر هستند.

یونگ معتقد بود که تیپ خالص درونگرا یا برونگرا وجود ندارد. درونگرایی و برونگرایی نگرش هایی هستند که در همه افراد وجود دارد و یکی از آنها رشد بیشتری داشته و تبدیل به نگرش غالب شده و دیگری مغلوب. یونگ وظیفه روان شناختی هر فردی میدانست که بخش های کمتر رشد یافته شخصیت خودش را توسعه دهد. فرد درونگرا در سفر زندگی با برونگرایی خود و فرد برونگرا با درونگرایی خود مواجه خواهد شد.

 

دوره تیپ شناسی MBTI

راهی برای شناخت دقیق خود و دیگران

کمترین -----> بیشترین

میانگین امتیاز: 3.8 / 5. تعداد نظرات: 13

اولین نفری باشید که امتیاز میدهید 🙂

1 دیدگاه

اولین کسی باشید که در مورد این مطلب اظهار نظر می کند.

  • عااالی.
    من تو نوجوونی به علل خاصی خیلی درونگرا شده بودم تا اینکه ۳ سال پیش با برطرف شدن اون علل یکدفعه بشدت برونگرا شدم و از تیپ INTP تبدیل به ENTP شدم و این تغییر زیاد هنوز داره منو خیلی اذیت میکنه. میتونید کمکم کنید؟

  • با سلام و احترام مقاله ی پرباری بود من خیلی چیزا ازش یاد گرفتم ممنونم شما استادیی هستید ک با شیوه ای روان و سلیس خیلی زیبا مطالب را به مخاطبین منتقل میکنید.دوس دارم نحوه تدریس تون رو

دیدگاهتان را بنویسید

اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی
ارسال به ایمیل
https://jungnegar.ir/?p=12731