به عقیده یونگ ما در جهان اساطیر با غرایز جمعی بشر طرف هستیم. درک غریزه جمعی چندان ساده نیست و با مطالعه عمیق ناخودآگاه جمعی میسر میشود و با علم بر کلیت اسطوره ها به دست می آید اما غرایز فردی تقریبا برای همه ما آشنا هستند و جالب است که نمود این غرایز را در کهن الگوی پوزیدون که خدای دریاها شناخته میشود میبینیم.
پوزئیدون را معمولاً در حالی که سه شاخه ای در دست داشت (اسلحه مخصوص ماهیگیران) و بر ارابهای که با حیوانات عجیب که نیمی از بدنش اسب و نیم دیگرش مار بود و اطراف این ارابه را، ماهیها، خوکهای بحری، انواع و اقسام موجودات دریایی از قبیل نرئید و غیره فراگرفته بودند، میبینیم.
کهن الگوی پوزیدون پیرمردی درشت هیکل با قیافه ای عبوس و جدی است و تمام این ویژگی ها خبر از شخصیتی عبوس و طغیانگر میدهند.
نام پوزئیدون به معنی «سرور (شوهر) زمین» است همچنین به پوزئیدون لقب اِنوسیختون به معنی «لرزاننده زمین» میدادند چرا که او را با زمین لرزه مرتبط میدانستند او حتی در مقام خدای اسبها لقب هیپیوس گرفت. او همان کسی است که دریانوردان برای داشتن سفری مطمئن به او متکی بودند و او را پرستش میکردند و بسیاری از مردم اسبهای خود را به نشانهٔ قدردانی و احترام به او با غرق کردن آنها قربانی میکردند.
کهن الگوی پوزیدون، خدای خشم و عطوفت
پوزیدون یکی از دوازده خدای اصلی المپ و پسررئا و کورونوس است.پوزیدون یکی از همان فرزندانی است که به محض تولد توسط پدر بلعیده شد و بعدها به دست برادرش زئوس همراه با دیگر خواهران و برادران نجات پیدا کرد.اما در نهایت در رقابت با برادرانش حادس و زئوس قلمرو دریاها به او داده شد و البته که همیشه رقابتی هرچند پنهان با برادرش زئوس داشت و در حد توانایی خودش سعی میکرد نشان دهد که اگر از او برتر نباشد ضعیف تر هم نیست.
پوزیدون حتی برای به خطر نیفتادن قدرتش با تتیس که عاشقش بود ازدواج نکرد چرا که پیش بینی شده بود فرزند آنها از پوزیدون بزرگ تر خواهد بود. او در عوض آمفتریت را به همسری برمیگزیند. میگویند آمفتریت با شنیدن پیشنهاد پوزیدون بسیار ترسید و به سوی اطلس فرار کرد اما موجودی شبیه به دلفین او را یافت و راضی به ازدواج کرد و پوزیدون برای تشکر او را به صورتی فلکی تبدیل کرد و در آسمان جای داد. اما درعین حال پوزیدون به آمفتریت وفادار نماند و بارها و بارها با فناناپذیرانی مثل دمتر و سیلا یا فناپذیرانی مثل مدوسا به او خیانت کرد.گفته میشود که آمفتریت دو دختر با نام های روده و بنتسیکومه و پسری به نام تریتون برایش به دنیا اورد.
بخش مهمتر زندگی پوزیدون مربوط به رقابت های او با دیگران می باشد که مهمترین آنها آتناست.آتنا و پوزیدون بر سر شهر آتن باهم رقابت داشتند و هرکدام به نحوی سعی میکردند رضایت مردم آتن را به دست آورند و بر شهر حکمرانی کنند. پوزیدون برای نشان دادن قدرت و صلاحیت خود نیزه سه شاخ خود را بر زمین پرتاب کرد و بتعث بوجود امدن بهار و آکروپولیس شد. اما او نمیدانست که رقابت با الهه خرد کار ساده ای نیست.
چون در نهایت این آتنا بود که با هدیه دادن درخت زیتون به مردم آتن برتری یافت. پوزیدون از این تصمیم مردم به شدت خشمگین شد و طبق معمول بدون سنجیدن جوانب مختلف و فکر کردن به عاقبت کار و تنها برای فرونشاندن آتش خشم خود دشت آتن را غرق سیلاب کرد. رقابت بین آتنا و پوزیدون به جایی رسید که آتنا درنهایت مصلحت اندیشی کرد و تصمیم گرفت با او متحد شود که هم اهداف خودش را پیش ببرد و هم از نابودی های بسیاری که به دست پوزیدون صورت میگرفت جلوگیری کند و به لطف الهه خرد نتیجه این اتحاد بی نظیر بود.
آرکیتایپ پوزیدون
برای شناسایی آرکیتایپ پوزیدون باید لحظاتی را به یاد آورید که هیجانات و احساسات آنی تصمیم گیرنده میشوند. پوزیدون به نوعی صدای هیجانات و غرایز ماست. همانگونه در سراسر اسطوره پوزیدون شاهد برون ریزی احساسی هستیم. حتی خدای دریا و اسب ها و زمین لرزه بودن نمادی از این جوش و خروش و غلیانات احساسی است. درواقع وقتی انرژی پوزیدون در روان ما غالب میشود تفکر، استدلال و سنجش به نوعی از کار می افتند و بیشترین اولویت فرونشاندن هیجانات است.
در اسطوره پوزیدون این به وضوح مشخص است. انتقام گرفتن از کسی،برتری یافتن در رقابت ها، عشقبازی با معشوقه های فراوان تقریبا تمام زندگی او را پوشش داده اند. حال این احساساتی بودن و هیجانی برخورد کردن مسلما هم جنبه مثبت دارد و هم منفی؛اگر این آرکیتایپ معطوف به علاقه و دوست داشتن کسی یا چیزی بشود مهربانانه ترین و فداکارانه ترین کارها از آدم سر میزند و اگر صرف تنفر، رقابت یا لجبازی شود، میتوان توقع شریرانه ترین کارها را داشت.
دوره آرکتایپ ها
100 آرکتایپ / 100 درس زندگی
کمترین -----> بیشترین
میانگین امتیاز: 4.5 / 5. تعداد نظرات: 8
اولین نفری باشید که امتیاز میدهید 🙂