احساس رضایت هنرِگمشده ی انسان مدرن است. تراژدی زمانه ما اینست که انگار به هرچه میرسیم، هر چقدر پس انداز کنیم، هرمیزان برکت در زندگی داشته باشیم، هرگز کافی نیست!
ممکن است با خود فکر کنید اگر گوشی آیفون چهارده رو بدست بیارید احساس رضایت تان برآورده میشود اما بعد از مدتی گوشی براتون عادی شده و دیگر طعم قبلی را ندارد. این موقعیت نشان می دهد که احساس رضایت درست مثل جیوه از میان انگشتان مان میلغزد و فرو میریزد. چرا!؟
باید بدانیم که اساسا احساس رضایت، نتیجه آنچه که در زندگی داریم یا انجام می دهیم نیست! ممکن است دستاوردهای بیرونی (ثروت، قدرت، اعتبار اجتماعی) اندکی احساس رضایت مان را تامین کنند ولی پس از مدت کوتاهی این دستاوردها دیگر ما را راضی نمیکند و فقط عطش ما برای رسیدن به احساس رضایت بیشتر میشود. حقیقت این است که هیچ میزانی از دارایی، قدرت و اعتبار احساس رضایت را برای مدتی طولانی فراهم نمی کنند.
انسان مدرن، در بیرون از وجود خود به دنبال کسی یا چیزی میگردد تا احساس رضایت و کامل بودن را در خود ایجاد کند، درحالیکه احساس رضایت چیزی بیرون ازخودش نیست بلکه تجربهای درونی است. و در این مقاله قصد داریم به موضوع احساس شادی و رضایت از دریچه دیگری بپردازیم.
تعریف احساس رضایت :
رضایت در لغت به صورت احساس خرسندی و نخواستنِ بیشتر، معناشده است. اما این تعریف عناصر روانشناختی آنرا در بر نمیگیرد. همه ی ما نیک میدانیم که واقعیت همیشه مطابق میل ما پیش نمیرود و آنجا که واقعیت بر خلاف میل ما هست نومید شده و تلاش مان را چند برابر می کنیم تا واقعیت را کنار بزنیم و از طرفی دیگر میتوانیم آنرا بپذیریم و تائید کنیم و حتی میان آنچه میخواهیم و آنچه واقعیت به ما ارائه میدهد شادی کنیم و اگر لختی بیندیشیم همه چیز در این شادی نهفته است!
احساس رضایت به مفهوم آسایش و راحتی با آن چیزی است که داریم. با درک این موضوع میتوانیم از هدر رفتنِ بیهوده ی انرژی جلوگیری کرده و در مسیری پربار قرار بگیریم. انسان مدرن میل دارد باور کند با رسیدن به خواستههایی که دارد، به احساس رضایت میرسد و حتی برخی گمان میکنند که برای داشتن احساس رضایت، لازم است که تفکر و سبک زندگی کمترشناخته شده یا عجیب و غریب مانند قدیسان تک و تنها به دور از اجتماع در یک قله کوهی زیست کنند.
درحالیکه اینطور نیست. تحقق بخشیدن به احساس رضایت، فرآیندی هنری، فعال و پویاست. میتوان چنین تصور کرد که داشتن احساس رضایت، حرکتی است موزون میان آرزوها و واقعیت، میان آنچه میخواهیم و آنچه به دست می آوریم! به عبارتی دیگر احساس رضایت از تواناییِ فرد در سامان بخشیدن به خواستههایش با توجه به آنچه هست، رشد میکند. البته این مسیر رسیدن همیشه ستیز و جنگیدن نیست.
بلکه گاهی لازم است راهبر باشیم و خواست خودمان را به کرسی بنشانیم و آنگاه زمین و زمان همراستا با خواسته ی ما حرکت میکند و گاهی هم لازم است که سر تعظیم فرود آوریم و دنباله رو باشیم. داستانی در این باره وجود دارد که میگوید: روزی یک سالک معنوی نزد استادش رفت و پرسید: شنیده ام که در گذشته مردم با خدا راه می رفتند و حرف می زدند، چرا دیگر اینگونه نیست؟ استاد گفت: چون امروز دیگر هیچکس به اندازه ی کافی خم نمیشود.چیزی که باید مد نظر داشت رضایت حرکتی ظریف است همراه با لطافت که به تمرین زیادی نیاز دارد و زمین بازی آن،زندگی روزانه است.
6 عامل عدم احساس رضایت
در ادامه با عوامل بیرونی که باعث کاهش رضایتمندی و عدم تمایز دنیای درون و بیرون میشود می پردازیم:
1- نقش جامعه دراحساس رضایت:
جامعه به ما می آموزد که تنها واقعیت ممکن، واقعیتی است که آن را داریم و نگه داشته ایم. جامعه ی ما برای تجربه های بیرونی و داشته های مادی ارزش فراوانی قایل است. درجامعه مادی گرا باور این ست که هرچیزی قیمتی دارد و به همین خاطر بسیاری از ما تصور میکنیم عشق و رضایت کالایی هستند که میتوانیم آنرا با ثروت خود بخریم بنابراین ما در بیرون به دنبال احساس رضایت میگردیم و با ذهنیت «بعد از ….»زندگی میکنیم؛
بعداز اینکه کارم رو تمام کنم خیالم راحت میشود…
بعد ازاینکه ازدواج کنم احساس رضایت خواهم داشت…
بعد از اینکه طلاق بگیرم،راضی خواهم بود…
بعد از اینکه پولدار شدم میتوانم با فرزندانم وقت بگذرانم…
بعد از اینکه رئیس بهتر، کاربهتر، خانه ی بزرگتر، اتومبیل بروز تر داشته باشم…
و در نهایت این جملات میشود شیوه دردناکی برای زندگی کردن! حال آنکه که عشق و رضایت به قلمرو مادیات تعلق ندارد آنها نیروهای معنوی نامرئی هستند!
2- نقش تبلیغات در احساس رضایت:
به تبلیغات در سطح شهر دقت کرده اید! عنصر تبلیغات به خوبی از عطشِ آدمی برای یافتن احساس رضایت در جهت نفع خودش استفاده کرده است.گویی آنها احساس رضایت را به ما وعده میدهند یا چیزهایی را که کمک می کند از نارضایتی ها دور بمانیم، به ما می فروشند.
حقیقت این است که چه بخواهیم چه نخواهیم تبلیغات تا مغز استخوان ما نفوذ کرده است و همه این پیامها برای تحت تاثیر قرار دادن ذهن ما طراحی شده اند تا محصولات یا خدمات بیشتری بخواهیم. خواسته ها ما را به دنبال خود می کشند و ترسها به ما فشار می آورند و وانمود میکنند که تنها با دستیابی به این مواردِ مورد تایید جامعه است که آدمی به احساس رضایت میرسد.
چگونه میتوانیم از تهاجمِ مداوم تبلیغات بر زندگی امروزی در امان ماند؟
اولین گام اینست که بدانیم دنبال چیزهای جدید و متفاوت رفتن، الزاما موجب رضایتمندی ما نمیشود و فرد در چرخه بی نهایتِ بدست آوردن و خرج کردن، خواستن و پشیمانی غرق میشود. دومین گام اینست که بدانیم چاره ی کار، انجامِ بیشترِ آنچه قبل از این و تا به حال انجام دادید، نیست. مصرف بیشتر، کاربیشتر، تعطیلات بیشتر و حتی معشوقه های بیشتر، ما را به احساس رضایتِ بیشتر نزدیک نمی کند. بلکه به خودشناسی و شناخت فردی بیشتری نیاز داریم.پس به عبارتی رضایت از درون میاد و به نظرم در روایات دینی ما نیز از آن با نام «بَهجَت درونی» نام برده می شود.
3- تاکید فرهنگ بر فردگرایی:
درجوامع سنتی فرد در طبقه و یا با شغلی خاص زاده میشد. مردم از آنچه داشتند بیشترین استفاده را می بردند و اگر مشکلی پیش آمد نزد ریش سفید خود که فرد مقدس و معتمد بود می رفتند. این موضوع تا قرن دوازدهم در غرب ادامه داشت؛ فرد روحانی، شکوه و جلالی الهی داشت و یک رعیت هرگز مانند امروز احساس فردیت نمیکرد. اما بعد از قرن دوازدهم و رشد چشمگیر غرب هرکس مایل بود مدیرِخود باشد و از هر فرصتی در جهت آزادی و انتخاب بیشتر برای خود استفاده میکرد. به نظر میرسد حشرات فردیت گرایی ما را به طور عمیقی گزیده اند که درجوامع مدرن امروز، حتی با داشتن احساسِ رضایتی مانند دوران گذشته نیزکفایت نمیکند. باید از خود بپرسیم که آیا تاکید قوی و عمده ی فرهنگ ما بر فردگرایی، واقعا باعث پیشرفت مان میشود؟ آیا به زندگی رضایت بخش تری منجر می شود یا صرفا باعث دوندگی بیشتر !!!؟
4- غرور یا خود بزرگ بینی:
یکی از دیگر ازعوامل نارضایتی خودبینی است. جامعه مدرن بر محور پیشرفت و هرچه بیشتر، بهتر می گردد و مصرف گراتر شده است و زیاده روی را محترم می شمارد و مردم امروزی تمایلی روانشناختی نسبت به غرور دارند در نتیجه انسان امروزی دچار نوعی خود بزرگ بینی شده است.
زمانیکه دچار خود بزرگ بینی یا غرور می شویم به گونه ای عمل یا فکر میکنیم که انگار چیزی بیشتر از هویتِ اصلی خویش هستیم در نتیجه انتظارات و توقعات خود را بالا می بریم و گاهی حتی سرشار از تکبر میشویم. در چنین وضعیتی هر آنچه که مطابق میل ما نباشد، موجب ناامیدی میشود و به عبارتی بادِ بادکنک غرورمان خالی میشود. ضرب المثلی نیز وجود دارد که میگوید فواره چون بالا رود، سرنگون شود. ما بیشتر داشتنِ چیزی را با رضایت برابر میدانیم حال آنکه داشته های بیشتر به مفهوم رضایت نیستند.
5- بی کفایتی یا خود کم بینی
هر صعودی سقوطی در پی دارد. یکی دیگر از عواملی که باعث کاهش احساس رضایت می شود خود کم بینی است. هرزمان که خود را طریق جلب توجه، قدرت، مقام، جایزه مالی و عشق مطرح می کنیم باید هزینه ای برای آن بپردازیم. گویی بادِبادکنک غرور خالی میشود و طوری فکر یا عمل میکنیم که خود را دست کم میگیریم و همیشه احساس بی کفایتی و بی لیاقتی داریم.
این دست کم گرفتن خود به صورت های مختلفی مثل منفی نگری، گوشه گیری، عقب نشینی، ترک کردن و حتی خجالت کشیدن بروز میکند و ما احساس از خود بیگانگی و تنهایی عمیقی می کنیم. وقتی نگاه مان نسبت به خودمان ناشی از دستِ کم گرفتن خود باشد، احساس عمیقی از بی ارزشی درون ما نهفته است.
خود بزرگ بینی و خود کم بینی، زندگی را به صحنه ی رویارویی زیاده خواهی و بی کفایتی تبدیل می کند. و این دو موضوع توانایی ما را در داشتن احساس رضایت تحلیل می برند. رضایت را فقط در وسط راه یعنی نقطه ای که نه دچار خود بزرگ بینی و نه دچار خود کم بینی شده باشیم میتوانیم پیدا کنیم. برای داشتن احساس رضایت نیاز است کسی باشیم که هستیم، نه کمتر و نه بیشتر!
6- بهشت خیالی:
همه ما دلتتگ روزگاری در گذشته هستیم. دلتنگ یک شرایط آرمانی که بدون نگرانی در آن به سر میبردیم. در قرن پانزدهم توماس مور، جزیره خیالی را توصیف کرد که در آن مردم با رضایت کامل و در عین حال با سادگی در آن زندگی میکردند. دو قرن بعد فیلسوف فرانسوی روسو اظهار داشت تمدن، قابلیت طبیعی انسان را برای داشتن یک زندگی غنی و شاد نابود می کند.
در قرن نوزدهم هنری دیوید توریا پیچیدگی های فرهنگی جامعه ی خود را ترک کرد و برای ادامه ی زندگی، به کلبه ای کوچک به دور از هیاهوی شهر رفت و مواد خوراکی مورد نیاز را می کاشت و در کنار طبیعت به آرامی زندگی می کرد. این تجربه هنوز بر مردم اثر گذار است و عطش دائمی به یک زندگی ساده تر را یاد آور می شود.
رهبر سیاسی و معنوی هند، گاندی نیز پارچه لباسش را خودش می بافت و پیشنهاد کرد که برای باقی ماندن در دنیا همه زمانی را صرف ریسندگی کنند. ما نیز با اندیشیدن به بهشت یا مدینه فاضله رویای مکانی جادویی را در سر می پرورانیم که در آنها زندگی ساده و پاک بود. امروز نیاز نیست ریسندگی کنیم یا پارچه لباس را تولید کنیم تا رضایت را تجربه کنیم بلکه فقط باید شعله ی عشق و احترام به ساده ترین کارهای روزانه مان را روشن نگه داریم.
ساده سازی:
یکی از راه های رسیدن به احساس رضایت، همانی است اشخاصی مثل توریا و گاندی از آن دفاع کرده اند. با کاهش دادنِ انتخاب های روزانه میتوان به طور موثری آنچه را که ایگو باید پردازش کند را محدود ساخت و به این ترتیب بخشی از اضطراب و نگرانی زندگی امروز را حذف کنیم.
ازخود بپرسید آیا واقعا به این همه پیج اینستاگرامی که فالو کردید نیاز دارید؟ آیا نصب مدام نرم افزارهای متنوع (یوتویوب، تیک تاک، اینستا) باعث افزایش رضایت در شما میشود یا باعث کاهش آن میشود؟ این دو سئوال را در مورد بسیاری از امور زندگی نیز به کار ببندید!
دوره رضایت درونی
راهکار های ایجاد رضایت و شادی پایدار
سادگی برای داشتن رضایت کافی نیست!
احتمالا در اطراف تان دیدید کسانیکه اشیا قدیمی و در اصطلاح نوستالژی برای شان جذاب است. این موضوع نشان می دهد که تا چه اندازه برای عصر طلایی گذشته دلتنگ هستیم. درسته ساده کردن زندگی مزایایی از جمله کاهش رفت و آمدها ،کاهش استرس و گذراندن زمان بیشتر با خانواده یا دوستان دارد اما بدانید که ساده سازی برای یافتن احساس رضایت هرگز کافی نیست.
انسان مدرن حتی با داشتن باغ و محصولات ارگانیک و سالم و نانی که خودش می پزد همچنان احساس نارضایتی دارد به همین دلیل است که احساس رضایت هرگز با انجام کاری یا داشتن چیزی محقق نمیشود. به عبارتی دیگر سازماندهیِ مجددِ زندگی بیرونی ممکن است درکوتاه مدت برای رضایت خاطر موثر باشد اما در دراز مدت موثر نخواهد بود.
چرا که احساس رضایت تجربه ای درونی است که از مرتبه ی آگاهی ما برمی خیزد. این به معنای اینست که بازگشت به بهشت خیالی مان ممکن نیست و فقط آگاهی میتواند به سمت جلو رود نه به عقب! شاعر هم میگه دیگه اون روزها گذشت زندگی همینه!!!
نویسنده: حسن حبیبی، دانش آموختهی یونگ نگار
کمترین -----> بیشترین
میانگین امتیاز: 3.8 / 5. تعداد نظرات: 5
اولین نفری باشید که امتیاز میدهید 🙂