کهن الگوی معصوم

کهن الگوی معصوم

آنچه خواهید خواند

3.9
(26)

«هیچ موجود شعورمندی در این جهان، اجازه ندارد تا ابد معصوم بماند» این نقل قول از خانم پینکولا استس جزو جملاتی است که هرکسی که  عمیقا به این باور رسیده باشد که باید برای پیدا کردن خود حقیقی اقدام کند باید آن را بشنود و در درجه دوم آن را در زندگی خود پیاده کند. اگر چیزی از  آرکتایپ های دوازده گانه سفرقهرمانی شنیده باشید احتمالا عنوان کهن الگوی معصوم برایتان آشناست؛ کهن الگویی که در اولین قدم از سفر قهرمانی مدل کارل پیرسون با آن مواجهیم و برای آغاز این سفر و چالش های آن باید مقابله با معصوم و رشد دادن این کهن الگو و در نهایت گذر کردن از آن را بیاموزیم.

کهن الگوی معصوم؛ سالم یا ناسالم

در منزل اول سفر قهرمانی قهرمان ما تحت سلطه کهن الگوی معصوم است. این آرکتایپ فرد را نسبت به وقایع و آدم ها خوش‌بین می‌سازد. او اصولا دنیا را مکانی امن و آدم ها را قابل اعتماد می‌داند. کهن الگوی معصوم را تمام و کمال در زندگی نوزادی می‌بینیم که در بی خبری و سرمستی کامل از مهر مادر تغذیه می‌کند و در آغوش او آرام می‌گیرد. آغوش مادر همان بهشت اولیه ای است که امنیت روانی جسمی و روحی کودک را در برهه های آغازین زندگی تامین می‌کند.

نوزاد بعد تر در تمام دوران کودکی، جوانی و حتی بزرگسالی خود، میل به این امنیت اولیه را در روان خود خویش حمل خواهد کرد. معصوم، خود را در آغوش امن الهی می انگارد ، و در دامن آرامش بخش مادر طبیعت، ایمان و ایمنی خود را باز می یابد. کودک معصوم می تواند با اعتماد بر محیط، بی دغدغه  و آسوده، آرام بگیرد، بماند و فضای امن خود را معصومانه و ساده دل گونه پذیرا باشد. کودک معصوم می تواند قدرشناسانه دریافت کند بی آنکه طمع بیشتری داشته باشد، و رضایتمندانه، مسرور و خرسند و خشنود باشد.

و اگر این امنیت و مهر و آغوش و لذت برای او کافی باشد، بهشتی کوچک و همیشگی از امنیت در گوشه روان خود خواهد داشت که به هنگامه ی طوفان های زندگی می‌تواند به آن رجوع کند و در آن آغوش مثالی، باز آرام گیرد. حال آنکه اگر این مهر و آغوش و لذت برای نوزاد به قدر کفایت، نبوده باشد، او در سالهای آتی جهنمی کوچک از ناامنی را در گوشه روان خود و با خویش خواهد داشت. از آن بهشت امن روانی اصطلاحا با عنوان معصوم سالم، و از آن جهنم ناامن روانی اصطلاحا با عنوان معصوم ناسالم یاد می شود.

معادل جسمی و واقعی فرآیند شکل گیری معصوم در روان فردی را می توان با رشد و شکل گیری شبکه های عصبی مغز و بدن کودک در دوران جنینی، تولد، و نوزادی و نوپایی تا حدود دو سالگی در نظر گرفت. یعنی زمانی که هر نیاز کودک بدون تاخیر و بدون اعمال رنج و اضطراب بر او، بلافاصله بایستی برآورده شود. تا معصوم سالم در او شکل بگیرد، این معصوم سالم خود را به صورت ظرفیت و توانایی در اعتماد، ایمان و ایمنی و امنیت، خوش بینی، امید، و میل به زندگی نشان خواهد داد. در حالی که عدم توانایی در اعتماد، بدبینی، نا امنی، و ناامیدی نشان دهنده ی معصومی ناسالم است که نیازمند باز والدگری، شفا و پرورش معصوم سالم خواهد بود.

آسیب پذیرترین کهن الگو

آسیب پذیرترین کهن الگو

اگر چه معصوم سالم محبت، هدیه، و دست دوستی را می پذیرد اما در صورت عدم تعادل این کهن الگو در روان ممکن است به دام خوشباوری های سطحی و زودباوری های ساده لوحانه در بیفتد، و به خویش و به اعتماد و باور خویش آسیب وارد نماید. معصوم در صورت عدم تعادل؛ و ندیدن جنبه های واقعی زندگی، طبیعت، و جهان و گرفتار شدن در تفکرات سمی همیشه مثبت، ممکن است بارها آسیب ببیند و آسیب خود را انکار کند و بدین گونه اعتماد و اطمینان و ایمان او به ساده لوحی کودکانه بدل شود.

اعتماد بی حساب زودهنگام، اطمینان بیجا و نامناسب، باور و ایمان های خرافی بی پایه و اساس، برنامه ریزی های بیش از حد خوشبینانه، سطحی نگری، بسندگی به راه حل های ساده انگارانه و کودکانه، آماده خواهی، رفتار و تصمیم عجولانه، و خوش باوری های کور، همگی مربوط به معصوم ساده لوح و تعادل نیافته است. معصوم ساده لوح گمان می‌کند که دیگران برای همیشه از او مراقبت خواهند کرد، و همیشه کسی برای مراقبت از او حضور خواهد داشت. گمان میکند که تنها با خواستن به اهداف خود می رسد و چیزی یا کسی مانع او نخواهد شد. احتمالات منفی را ساده لوحانه نادیده می گیرد، و برای آنها برنامه ریزی نمیکند. معصوم ساده لوح، آنقدر طرد میشود و شکست می خورد تا بالاخره ظرفیت و توانایی دیدن واقعیت انسان، طبیعت، و جهان را پیدا کند.  این شکست ها دقیقا سرآغاز سقوط او به منزل یتیم خواهد بود.

درواقع اگر ما غرق در زودباوری، وابستگی کودکانه، انکار و ناهشیاری باشیم در حال زیست کهن الگوی معصوم آن هم از نوع نابالغ آن هستیم. چرا می‌گوییم نابالغ؟ چون در واقع برخلاف چیزی که برنظر می‌رسد معصوم هم مانند هر کهن الگوی دیگری باید زیست شود  و بلوغ روانی ما وابسته به این است که آرکتایپ معصوم را هم به قدر کفایت زیست کنیم. پس نیاز داریم تا بدانیم در چه موقعیت هایی صدای ان را باید بشنویم.

فراخوان کهن الگوی معصوم

معصوم وجه زیبا و امن و قابل اعتماد زندگی را برای ما پررنگ می‌کند پس طبیعتا اگر کسی دچار انجماد روحی باشد یا توانایی اعتماد کردن به یک شخص، یک رابطه، یک قرارداد یا هرچیز دیگر را به طورکلی از دست داده باشد یا ترس تکرار آسیب های قدیمی مدام با او باشد، درواقع توسط معصوم خوانده می‌شود. در این موقعیت ها باید به این آرکتایپ اجازه زیستن داد وگرنه سویه تاریک زندگی ما را خواهد بلعید.

فرآیند شفای معصوم در واقع گذار از معصوم ناسالم به معصوم سالم است. این کار از طریق مرهم گذاردن به زخم های معصوم ناسالم ( یعنی بخشهای ناامن وجود شما) شکل میگیرد.

برای شفای معصوم ناسالم  خود، می توانید برنامه هفتگی یا روزانه ترتیب دهید:

از او راهنمایی بطلبید، از او بپرسید چه نیازهایی دارد تا برایش فراهم کنید؟

از چه رنجیده است؟ چه باعث بی اعتمادی و ناامنی اوست؟

به طور هفتگی یا روزانه زمانی را به پرورش و مهرورزی به معصوم خویش در نظر بگیرید.

کدام بخش از شماست که از اعتماد به جا و مناسب هم می گریزد و از اعتماد معقول عاجز است؟

کدام بخش از شما و به چه دلیل احساس ناامنی دارد؟

کدام بخش از شما برای آرام گرفتن و احساس امنیت، توجه تان را می طلبد؟

بی اعتمادی و بدبینی ها در کدام بخش از زندگی شما و در کدامین موضوع شما را فلج کرده است؟

رشد کهن الگوی معصوم

رشد کهن الگوی معصوم

معصوم احتیاج دارد تا به وسیله اتحاد با کهن الگوی یتیم به تعادل برسد. تا با دیدن واقعیت جهان، درک درستی از سفر خویش پیدا کند.مهمترین چیزی که شخصیت معصوم باید یاد بگیرد استقلال و احتیاط است. او باید بپذیرد که دنیا همیشه جای امنی نیست و همیشه کسی برای مراقبت و حمایت از او وجود ندارد. این واقع بینی از او یک معصوم باتجربه و پخته می‌سازد. پذیرش اینکه آسیب، شکست، بحران، فقدان، یاس، ترس و ناامنی همگی بخشی از زندگی هستند و مواجهه با آنها برای رشد روانی ضروری است، معصوم را از نقطه امن زندگی به سمت آغاز سفر قهرمانی هدایت می‌کند. درواقع تا زمانی که پرده انکار و خوش خیالی جلوی دید فرد را گرفته باشد، گذر از منزل کهن الگوی معصوم و در ادامه آغاز سفر قهرمانی برایش میسر نیست. پرورش معصوم سالم به معنای بازآفرینی باورها به گونه ای ست که احساس امنیت و ایمنی روانی را به فرد برگرداند یعنی فرد در عین احتیاط و حفظ استقلال بتواند به دیگران نیز در صورت لزوم اعتماد کند و به طور مداوم اضطراب آسیب دیدن و طرد شدن را نداشته باشد.

نویسنده: پریماه صمیمی

کمترین -----> بیشترین

میانگین امتیاز: 3.9 / 5. تعداد نظرات: 26

اولین نفری باشید که امتیاز میدهید 🙂

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *