عقده سیندرلا

عقده سیندرلا چیست؟

آنچه خواهید خواند

4.2
(10)

کمپانی های فیلم و انیمیشن سازی هر ساله کاراکترهای بسیار زیادی تولید می‌کنند اما تعداد کمی از آنها هستند که در ذهن مخاطب ماندگار و به تبع آن در ساختار شخصیتی او تاثیرگذارتر می‌شوند. سیندرلا یکی از همین شخصیت هاست؛ کمتر کسی را می‌توان پیدا کرد که انیمیشن معروف سیندرلا را ندیده باشد یا حداقل اینکه نداند موضوع داستان سیندرلا چیست.

در این داستان همه چیز عالی به نظر می‌رسد. دختری مهربان و زیبا که در چنگال نامادری بی رحم و خشن خود گیر افتاده و روز و شب خود را با کار کردن برای آنها می‌گذراند اما روزی به کمک یک فرشته جادوگر به مهمانی باشکوهی می‌رود و با شاهزاده ای تمام عیار ملاقات می‌کند.

شاهزاده یک دل نه صد دل عاشق این دختر زیبا می‌شود و  بعدتر توسط  لنگه کفش دختر که هنگام خروج با عجله اش از مهمانی از پایش درمی‌آید او را پیدا می‌کند، با او ازدواج می‌کند و اینگونه سیندرلای قصه ی ما خوشبخت می‌شود.

تا اینجا همه چیز رویایی و دوست داشتنی به نظر می‌رسد. چه کسی  می‌تواند منکر زیبایی این داستان بشود؟ یا از پایان خوشی که نصیب سیندرلا شد خوشحال نباشد؟ در حقیقت  این لایه سطحی این دستان مشهور و در عین حال بسیار محبوب سیندرلاست. یعنی همان چیزی که در نگاه اول به نظر می‌رسد اما زمانی که شروع به تطبیق این داستان به دنیای واقعی کنیم و بخواهیم شخصیت دختر و روند داستان را در جهان واقعی با آدم های واقعی بررسی کنیم ماجرا متفاوت خواهد بود.

 

اگرچه تابحال روایات متفاوتی از داستان سیندرلا شنیده ایم اما هسته مرکزی این داستان از دختری ظلم دیده، زیبا و خیالپرداز حکایت می‌کند که تمام مشکلاتش به دست پسری پولدار، عاشق و جذاب حل می‌شود.

عقده سیندرلا؛ آرزوی پنهان نجات داده شدن

در داستان سیندرلا، زنانگی به صورت داشتن صفاتی همچون زیبا بودن، برازندگی داشتن، مؤدب بودن، پشتیبان دیگران بودن، زحمتکش و مستقل بودن و مورد حسادت واقع شدن از سوی زنان جامعه خود توصیف شده‌ است؛ و این‌ها در حالی است که شخصیت زن داستان هیچ‌گونه عامل ‌بودنی از خود نداشته و قادر به تغییر وضعیت خود نیست و حتماً بایستی توسط یک نیروی بیرونی، معمولاً یک مرد (در این‌جا یک شاهزاده) نجات پیدا کند.

از همین رو اولین بار خانم کولت داولینگ نویسنده مطرح آمریکایی این میل در روان زنان را عقده سیندرلا نام نهاد و در کتابی با همین عنوان آن را به شکل مفصل توضیح داد.

 

اگرچه جهان مدرن و بازنگری های زیادی که درمورد ارزش گذاری هایی که برای هر دو جنس مرد و زن لحاظ شدند، اما همچنان وابستگی در دختران به احتمال زیاد عادی تلقی می‌شود و اگر شدتی بالا داشته باشد منجر به عقده سیندرلا می‌شود. او برای ایجاد حس نزدیکی با مخاطبان این اثر ابتدا داستان زندگی خود و نقش وابستگی در روابطش را به شکل خلاصه بازگو می‌کند تا بگوید ساختن دوباره زندگی خود تلاشی خلاقانه است و ما برای مسئول زندگی خود بودن، باید این خلاقیت را همراه با استقامت بالا در مواجهه شدن با تضادهای مختلف زندگی که یکی از آنها تضاد وابستگی و رشد است، به کار ببریم.

زنان و دختران به شکل طبیعی وابستگی روحی و شخصیتی قوی ای را تجربه می‌کنند. شبکه ای گسترده از ترس‌ها،  حالات و رفتار، زنان را در نوعی قفس نامرئی زندانی کرده است. عقده سیندرلا مانع از گسترش کامل نیروهای خلاق روحی زنان می‌شود چون مانند سیندرلا هنوز هم به شکل باطنی در انتظار یک قدرت بیرونی هستند که قرار است زندگی آنان را دگرگون کند.

اما چرا خانم داولینگ این به اصطلاح سندرم روانی را عقده نامیده است؟

در روانشناسی یونگ عقده به مجموع هیجانات، افکار و ادراکی می‌گویند که حول یک رخداد در گذشته ما شکل گرفته است و در ناخودآگاه ما حضور دارد و هیجانات مخصوصی همراه است و در ادامه خواهید دید که چگونه دختران در طی سال های کودکی تحت تسلط این عقده قرار گرفته اند.

 آرکتایپ عقده سیندرلا

عقده سیندرلا دقیقا به چه معناست؟

«زنان به شخصی دیگر، به کسی که احساس «بودن» را برایشان توصیف می‌کند چشم می‌دوزند. آنان به اندازه ای از زاویه‌ی دید «دیگری» به خویشتن می‌نگرند که اگر برای آن شخص دیگر حادثه ای پیش بیاید -مثلا بمیرد یا آنها را ترک کند یا به گونه ای بنیادین تغییر کند- احساس بی‌هویتی می‌کنند. زنی که همسرش را پس از سه سال زندگی مشترک از دست داده بود می‌گفت :« کم کم احساس می‌کنم دیگر وجود ندارم» و من تردید ندارم که این را با تمام وجود خود می‌گفت.»

به لحاظ روانشناسی باتوجه به جایگاه زن و نگاهی که به جنس زن در طول تاریخ شده است، ترس و وحشت همواره جزئی از طبیعت زنان بوده است. ترس از استقلال و تمایلی ناخوداگاه که زنان برای مراقبت شدن توسط دیگران دارند. البته تمامی زنان به این ترس در شکل حاد و شدید آن دچار نیستند. برای اکثر آنان ترس مزبور مبهم و شکل نگرفته باقی می‌ماند،  به تدریج تبدیل به یک پدیده جانبی می‌شود.

 

در واقع عقده سیندرلا یعنی زنان در عمق وجود خود میل به فرودست ماندن دارند چرا که امنیت بالاتر و مسئولیت اندکی دارد و جالب اینجاست که حتی گاه فکر کردن به استقلال در زنان در نهایت به جایی ختم می‌شود که تمایل دارند باز هم کسی باشد که آنها را به استقلال برساند!

خانم داولینگ در این باره بازه ای از زندگی خودش را مثال می‌زند و می‌گوید متوجه شدم در بعی از روزهایی که به شدت نیاز به استقلال داشتم و به ظاهر تمایل به استقلال داشتم پس ذهنم به این فکر می‌کردم که کاش کسی بیاید و کمک کند از زمین برخیزم.

البته دختران سیندرلایی معمولا این میل را نه تنها به شکل عیان و کاملا واضح در رفتار و شخصیت خود بروز می‌دهند بلکه وابستگی به مردان و حمایت شدن را حق مسلم خود می‌دانند. در واقع در نگاه آنان زن بودن یعنی موجودی نیازمند توجه و مراقبت و حمایت بودن.

حتی در کتاب به زنان پول‌داری اشاره می‌شود که اگرچه از استقلال مادی برخوردارند اما بازهم گرایشی باطنی به نازپرورده بودن و تحت مراقبت قرار گرفتن دارند و از این قشر تحت عنوان دختر بچه های پردرآمد یاد می‌کند. از نظر خانم داولینگ عقده سیندرلا آنقدر گسترده و عمیق است که حتی بعضا زنانی که کار می‌کنند هم کار کردن را برای زنان در درجه اول برای تفریح و سرگرمی و صرف بودن در اجتماع می‌دانند نه مسئولیتی که هر انسانی بالغی موظف به اجرای آن است.

ترس از استقلال در زنان

«کافی است امروزه به زنان گوش فرا دهیم تا بلافاصله دریابیم که زن جدید در حقیقت به هیچ وجه جدید نیست تنها نمایانگر یک جهش است. وی در ناکجا آبادی که بین دو نظام ارزشی در نوسان است زندگی می‌کند. با هیچکدام از این دو نمی‌تواند آشتی کند و هنوز به درستی راهی نیافته که این دو را ا یکدیگر تلفیق کند»

به عقیده داولینگ دختر بچه ای در وجود ما زنان هست که در گوش ما ترسهایش را زمزمه می کند و ما را به سمت و سویی می برد که دنیا را بسیار ناامن تر از چیزی که هست ببینیم و در نتیجه بسیار پایین تر از سطح توانایی های ذاتی خود زندگی کنیم. اگرچه ترس از آزادی جزو اضطراب های وجودی است و مردان هم با آن دست به گریبان هستند اما به علت پیشینه تاریخی، فرهنگی، مذهبی، روانشناسی و حتی فیزیولوژیکی این ترس در زنان پر رنگ تر است چرا که عموما ناتوان تر و شکننده تر در نظر گرفته شده اند.

او می‌نویسد زنان به شکل ناخودآگاه نسبت به مردان نقش زیردست را می‌پذیرند تا از رودررویی مستقیم با مشکلات واقعی زندگی بگریزند. آنها نسبت به آزادی و مسئول زندگی خود بودن واکنشی منفی دارند و ترجیح می‌دهند دیگران(مردان) به جای آنها تصمیم بگیرند تا اینگونه این بار سنگین را از دوش خود بردارند.

وابستگی در دختر ها

دخترها به وابسته بودن تشویق می‌‌شوند

عقده سیندرلا مثل هر عقده دیگری تجربیات زندگی فرد (مخصوصا در دوران کودکی) را در بر می‌گیرد. تربیت والدین برای کودک دختر کاملا متفاوت با کودک پسر است و در زمینه استقلال و رشد فردی این تفاوت ها به حداکثر خود می‌رسد. معمولا با دخترها شبیه شیئی شکستنی رفتار می‌شود. فردی که گویا قرار نیست هیچگاه هیچگونه ناملایمت و سختی را تحمل کند. اگر هنگام بازی زمین بیفتد یا  جراحتی جزئی در او ایجاد شود والدین نگران می‌شوند و به تکاپو می‌افتند که به او کمک کنند تا حد امکان رنجی را تحمل نکند اما در مورد پسران اینگونه نیست.

هر زخم یا آسیب فیزیکی که به پسران وارد می‌شود معمولا والدین با جمله تو مردی، قوی شدی یا بزرگ که بشوی یادت می‌رود او را آرام می‌کنند و از همان سنین کودکی به پسران اینگونه القا می‌شود که زندگی سراسر زخم و آسیب و شکست است و تو به عنوان یک مرد وظیفه روبرو شدن با آن ها را داری.

پس نمی‌توان دختری  که در سنین جوانی عقده سیندرلا را بروزمی‌دهد، مقصر اصلی ماجرا دانست. این دختر پرورش یافته محیطی است که سیندرلا بودن را نه تنها آسیب زا بلکه وظیفه یک دختر می‌دانند.

دختران برای همسر شدن تربیت می‌شوند پس طبیعتا چیزهایی در نظرشان ارزشمند جلوه می‌کند که از آنها صرفا همسری خوب بسازد و درضمن بهتر است روی چیزهایی سرمایه گذاری کنند که مردی به اصطلاح  همه چیز تمام که توانایی تامین آنها را دارد را به خود جذب کنند. در حالیکه که عموما پسر بچه ها از همان سنین اولیه با این مسئله روبرو می‌شوند که قرار است آینده به دست آنها ساخته شود پس باید یاد بگیرند که روی پای خود بایستند و بدون حمایت دیگران با چالش ها روبرو شوند.

خانم داولینگ با توجه به این واقعیت های تربیتی که کماکان در عصر مدرن هم دیده می‌شوند می‌گوید این چیزی جز درماندگی آموخته شده برای دختران نیست.

محیط برای دختران این را القا می‌کند که تو توان ایستادگی در برابر سختی های زندگی را نداری و حتی اگر به استقلال مالی هم برسی در نهایت حمایت لازم را از جانب یک مرد دریافت می‌کنی و از آنجایی که این یک عقده است احتمالا بسیاری از دختران خصوصا در عصر حاضر به این خواسته آگاه نباشند اما تجربیات زیسته، آنها را چه بسا ناخودآگاه به سمتی سوق می‌دهد که در نهایت وابستگی ضروری و انکارناپذیر به مردان را تایید کنند.

چالش بزرگی به نام زن بودن

«زن بودن دچار بحران تازه‌ای شده است. تضاد و تناقض در این باره که چه چیزی زنانه است و چه چیزی نیست مانع از آن می‌شود که بسیاری از زنان هماهنگ و جهت‌مند زندگی و کار کنند. زن بودن دیر زمانی است که با وابستگی تداعی می‌شود و رفتار مستقلانه، غیر زنانه تعبیر می‌شود»

در ارتباط با  دوگانه امنیت و رشد چیزی که زنان را بسیار آزار می‌دهد، تعادلی است که می‌بایست بین خانواده و رشد فردی خود ایجاد کنند. با وجود تحولات بسیاری که در نقش های زنانه و مردانه در طی سال های اخیر ایجاد شده اما همچنان رسیدگی به امور خانه، تربیت فرزندان و کارهایی از این قبیل وظیفه زنان در خانواده به حساب می‌آیند و در این وضعیت اگر زنی بنا به اجبار و یا علاقه شخصی شاغل باشد موظف است به نوعی برنامه ریزی کند که هر دوی این وظایف را به خوبی انجام دهد و مسلما سنگینی این شرح وظایف روح او را فرسوده خواهد کرد.

شاغل بودن زن به عنوان کاری اضافه بر سازمان دیده می‌شود و یک زن نیازی به آن ندارد پس اگر مایل به انجام آن هست باید اراده ای پولادین  سخت کوشی بسیار برای مدیریت همزمان شغل بیرون از خانه و  کارهای مربوط به خانه داشته باشد

این درحالی است که عموما از مردان انتظاری نمی‌رود که در کارهای خانه مشارکت خاصی داشته باشند یا حتی اگر فعالیتی هم در این زمینه داشته باشند به عنوان لطف یا کاری اضافه از آنها پذیرفته می‌شود و نه بخشی از مسئولیت آنها به عنوان شوهر یا پدر خانواده.

چالش زن بودن و عقده سیندرلا

این فشار روانی زیادی به زنان وارد می‌کند و بالاخره یک جایی این فشار زندگی او را دچار دردسر و چالش های سخت می‌کند و قسمت دردناک مسئله این است که عموما این فشار از جانب مردان درک نمی‌شود چرا که تلاش زن برای استقلال عموما بیهوده خوانده می‌شود و یا در دهه های اخیر که وضعیت اقتصادی به گونه ای است که ایجاب می‌کند زنان هم برای تامین خانواده پا به پای مردان کار کنند، از زنان خواسته می‌شود تلاش بیشتری برای هماهنگی بین خانواده و شغل کنند و زنان هم که عموما در ایجاد این تعادل ناکام می‌مانند آسیب دیدن خانواده یا پیشرفت فردی را به ناچار می‌پذیرند.

این مسئله آنقدر به لحاظ روانی زنان را درگیر می‌کند که به گفته خانم داولینگ :«زنان نقش خانه داری را رها نمی‌کنند. دیگر فرقی نمی‌کند که بیرون از خانه کار می‌کنند یا نه، چرا که احساس می‌کنند هنوز به همسران خود وابسته اند. آنها نیازمند «خدمت کردن» هستند تا بتوانند توازن خود را در زندگی حفظ کنند»

چرا که این وابستگی، امنیتی روانی را فراهم می‌کند که زن حاضر است به خاطر آن چشم بر رشد فردی خود ببندد و از طرفی همانطور که گفتیم این یک عقده است و چیزی که تبدیل به عقده شده برای ما حس آشنایی ایجاد می‌کند  از همین رو در تصمیمات و افکار ما نقش پررنگی دارد و وقتی ما چیزی را به خاطر عقده هایمان انتخاب می‌کنیم به ظاهر حس خوب و راحتی داریم و همین رویایی با عقده را دشوار می‌کند.

رویارویی با عقده سیندرلا

رویارویی با عقده سیندرلا

با وجود تمام مواردی که گفته شد اولین قدم برای  عبور از عقده سیندرلا آگاه شدن به این عقده است. هر زنی جایی از زندگی خود باید این وابستگی پنهان در روان خود را کشف کرده و آن را نظاره کند. اگر زنان عقده سیندرلا را کاملا سرکوب کنند این عقده به شکل ناخوداگاه بر زندگی آنان اثر خواهد گذاشت و در آن صورت علت رنجی که می‌برند را نخواهند فهمید .از طرف دیگر اگر نسبت به این عقده کاملا بی تفاوت باشند، توسط آن بلعیده خواهند شد.

یعنی میل نهان به نجات پیدا کردن از جانب یک مرد روان زن را تسخیر می‌کند و از آنجایی که این میل پوچ و واهی است، آسیب های جبران ناپذیری به او وارد خواهد شد چرا که یا از شدت انفعال دست به تلاش برای مستقل شدن نمی‌زند و به انتظار رسیدن مردی که نیازهایش را برطرف کند خواهد نشست و یا حتی اگر به خیال خود به چنین فردی برسد، هرگونه جدایی و قطع ارتباط با آن فرد این ترس و اضطراب از آزادی و استقلال را چندین برابر بیشتر تجربه خواهد کرد.

پس زنان باید بیاموزند که مسئولیت پذیری و خروج از منطقه امن برای رشد کردن ناگزیر است و برای ایستادگی در برابر عقده سیندرلا لازم است توان مواجهه با تضاد امنیت و رشد را در خود بالا ببرند و به خود یادآوری کنند که در روابط عاطفی یا خانوادگی به دنبال نجات دهنده نباشند.

البته نکته بسیار مهمی که نباید نادیده گرفت این است که از آنجایی که این عقده ریشه های جمعی دارد، برای غلبه جمعی بر فرهنگ سیندرلاپرور باید درک جمعی افزایش یابد و خانواده به عنوان کوچک‌ترین گروه اجتماعی باید به کودکان بیاموزد که فارغ از جنسیت همه باید به قدر توانایی خود در زمینه فردی و جمعی مسئولیت هایی بپذیرند. کودکان دختر باید اعتماد به نفس لازم برای تحقق اهداف خود را کسب کنند و انتظار نجات پیدا کردن از جانب یک مرد را نداشته باشند و کودکان پسر هم باید یاد بگیرند که رویاها و علایق شخصی یک دختر قابل احترام است و او حق جنگیدن برای این رویاها را دارد و این نباید با نقش او به عنوان همسر یا مادر در تضاد باشد.

منبع: کتاب عقده سیندرلا نوشته کونت داولینگ
نویسنده: حدیثه بهرامی

 

کمترین -----> بیشترین

میانگین امتیاز: 4.2 / 5. تعداد نظرات: 10

اولین نفری باشید که امتیاز میدهید 🙂

0 پاسخ به “عقده سیندرلا چیست؟”

  1. عزت گفت:

    سلام.بسیار عالی بود.من زن مستقل وتوانمندی در اجتماع وخانه ام هستم.ولی مقاله رو که خوندم دقیقا متوجه شدم که در ناخودآگاهم این عقده رو دارم.جاییکه توقع دارم که مردان باید شرایط زنان رو درک کنند و اینکه ما زنان موجودات ضعیف تر ولطیف تری هستیم را مد نظر قرار دهند.یک زمانی متوجه شدم که همیشه انتظار دارم یک مرد سوار بر اسب سفید برسد ومرا به آرزوهایم برسانددر حالیکه این اتفاق هیچگاه نمی افتد ومن باید خودم خودم را به آرزوهایم برسانم پس باید قویتر شوم.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *