پدر نقش بزرگی در زندگی دخترش دارد و نوع رابطه پدر و دختر تعیین کننده این اثر می باشد، بخش مهمی از هویت دختر و نحوه برقراری رابطه او با دیگر مردان را تعیین میکند. درواقع پدر به عنوان والد غیرهمجنس دختر، تاثیر غیرقابل انکاری بر واقعیتی که یک دختر از خودش میشناسد دارد.
بنابراین اگر پدر به هر اندازه و به هر طریقی از یک پدر امن و حامی و مسئولیت پذیر دور باشد، به همان میزان در تجربه های بدی که دخترش در روابط عاطفی، موقعیت های شغلی و به طور کلی هرجایی که نیاز به ابراز جود و پافشاری بر خواسته خود و روبرو شدن با چالش های زندگی دارد، سهم خواهد داشت. که البته این به خاطر اهمیت بالای عقده پدر بر روان دختر است که در مقاله دیگری بنام عقده پدر در دختر مفصل به آن پرداخته ایم. در این مقاله قصد داریم انواع مختلفی از این روابط و تاثیرات آن بر روان دختر و عملکرد او در زندگی را بررسی کوتاهی نماییم.
1- دختران و پدران ساکت (عشق در سکوت)
دخترکوچک اوایل زندگی وضعیتی سخت تر از پسر دارد. او نمیتواند خودش را با هیچ یک از والدینش یکسان بداند، برای همین زندگیش در یک خلا هویتی شروع میشود. بعدها این خلا نقش مهمی در زندگیش پیدا میکند بطوریکه هرگاه حس سرشار بودن از چیزی (مثلا عشق) میکند خوشحال، و هرگاه حس تهی بودن دارد ناراحت است، انگار زندگی زن معطوف به این میشود که به لحاظ فیزیکی و روانی بین دو قطب تهی بودن و سرریز بودن در نوسان باشد، مثلا یا احساس خیلی چاق بودن دارد یا خیلی لاغر بودن و… یعنی در آن واحد از یک چیز خیلی زیاد و از چیز دیگر خیلی کم دارد. این احساس تهی بودن با سکوت پدر تشدید میشود.
دختر فکر میکند پدرش دوست ندارد با او حرف بزند چون بقدر کافی جذاب یا باهوش نیست. کم کم این تهی بودن با باورهای منفی پر میشود و کودک خودش را مقابل سکوت پدرگناهکار میداند و با ناچیز شمردن خودش، حس میکند به اندازه ای که پدر انتظار دارد کافی نیست. از همین زمان دختر جوان تقدیر عشقی اش را رقم میزند، از یک طرف خودش را کم ارزش میداند و از طرف دیگر با ترسی مردان آرمانی در خیالش، این خلا را با رویای شاهزاده پر میکند.
این عبارت معروف که روزی شاهزاده ای زیبا خواهد آمد به این معناست: “روزی پدرم از راه خواهد رسید، با من حرف خواهد زد و آن روز یک زن خواهم شد!”. رویای شاهزاده با اسب سفید، رابطه زن با مردان را فاجعه آمیز میکند، هیچ مردی در این تصویر آرمانی جای نمیگیرد و معمولا از این وضعیت روانی با عنوان عقده سیندرلا یاد میشود.
برای این زنان شکستهای مداوم در روابط عاشقانه راحت تر از رویارویی با خلائی است که پشت همه اینها پنهان شده، زن پشت این رویا زندانی میشود و بجای اینکه به عشقی محتمل و واقعی فکر کند غرق در خیالپردازی میشود. در واکنش به سکوت پدر دختران به چند دسته تقسیم میشوند
الف. نوجوانان ابدی
در این حالت زن از قدرت خود دست میکشد تا مردان را خشنود کند: همسر ایثارگر، زن اغواگر روی مجلات، کدبانوهای تمام عیار یا متفکرانی با سرنوشتهایی غم انگیز، همگی در زمره نوجوانان ابدی هستند که به خودشان خیانت میکنند و هویتشان را بر اساس تصویری که دیگران به ویژه مردان به آنها منعکس میکنند، میسازند.
اینها با سپردن مسئولیت برنامه زندگی خود به دیگری از بالغ شدن دوری میکنند. زن در این حالت به جای فعالیت در حیطه علاقمندی اش، هرچه که زندگی یا مردان پیش رویش قرار میدهد میپذیرد. انفعال و وابستگی مهم ترین ویژگی این زنان است.
عروسک اغواگر
متداولترین نوع این نوجوانان ابدی، عروسک کوچک دوست داشتنی است که بازوی مرد موفقی را گرفته و مسئول شاد کردن اوست. این رفتار منعکس کننده رنج عمیق دختری است که پدر فقط او را برای زیباییش تحسین و در بقیه موارد سکوت کرده است. زن اغواگر از هر نوع قید و بند رهاست و فقط با غرائزش زندگی میکند.
زنان نمایشی
این دختران به دلیل سکوت پدر نیازمند توجه بیش از حد دیگران یعنی دیده شدن به هر قیمتی میشوند و بیشتر به سمت کارها و رفتارهای نمایشی، توجهات کاذب و زودگذر میروند. مشاغلی مانند: مانکن ها یا ستارگان فیلمهای پورن و…
دختران شیشه ای
نوع دیگری از دختران سکوت هستند که از ظرافت و حساسیت خود به عنوان بهانه ای برای پنهان شدن در کتابها و غرق شدن در دنیای تخیلات خود و نپذیرفتن مسئولیت زندگیشان استفاده میکنند و در واقع به درون خود پناه میبرند.
ب. زنان آمازون
آمازون نام قبیله جنگجویی از زنان بود که هیچ مردی را به جمع خودشان راه نمیدادند. اینها نقطه مقابل نوجوان ابدی هستند. شعارشان این است: در قلمرو مردان به آنها ثابت میکنیم انسان ارزشمندی هستیم. این زن با داشتن لباس و رفتار مردانه خودش را از زنانگی جدا و قابلیتش برای ایجاد روابط عاشقانه(ظرفیتی مرتبط با زن بودن) را انکار میکند.
انسانی یک بعدی میشود وگاه تا جایی پیش میرود که به کلی از مردها متنفر میشود. سعی میکند هیچ انتظاری از کسی نداشته باشد و کاملا مستقل باشد. کم کم ارتباطش را با احساساتش از دست میدهد و هیچ رخداد درونی و بیرونی روی او اثر نمیگذارد، حتی موفقیتهایش هم برایش بی معنا میشود.
اغلب این زنان پدری داشته اند که یا با او مثل یک پسر رفتار کرده و یا فردی مستبد بوده است. او هویتش را تماما بر اساس عمل کردن و اثبات که طبیعت مردانه است تعریف میکند و برای بودن محض(دنیای زنانه) هیچ ارزشی قائل نیست.
زن وظیفه شناس
زن وظیفه شناس و قانونمند نوعی از زنان آمازون است و اغلب این ویژگی او ناشی از ساختار بسیار سختگیرانه خانواده و مذهب است. از نظر او هر مرحله از زندگی نبردی برای پیروزی است. این زن اگر کاری را درست انجام ندهد عمیقا احساس گناه میکند. او باید درهرکاری موفق شود بنابراین خیلی زود زیر بار این همه مسئولیت فرسوده میشود و فرو میریزد. هیچ فضایی برای لذت بردن در زندگی خود ندارد و هر پذیرشی برای او به معنی تسلیم و حقارت است. او در خدمت یک آرمان است و انگار حتی حق فکر کردن درباره خود را ندارد.
2- پدر زناکار (زنای جنسی-زنای عاطفی)
زنای با محارم یکی از جنایاتی است که در سکوت رخ میدهد، با این اتفاق ارتباط فرد با موجودیت خودش و نیز توان ارتباط صمیمی با اطرافیانش از دست میرود و عزت نفس فرد کامل درهم میشکند. اما زنا الزاما جنسی نیست بلکه اغلب در سطح عاطفی رخ میدهد. به این شکل که پدر به حریم زندگی عاطفی دخترش تجاوز میکند و نمیتواند به او اجازه دهد برای خودش زندگی کند یا کس دیگری را عمیقا دوست داشته باشد.
ناآگاهی پدر و احساس گناه و دلسوزی دختر برای او عناصر اصلی این زنای عاطفی هستند. این دختران به اجبار تبدیل به مادر یا همسر اعلام نشده پدر خود میشوند و عواطف و روان دختر توسط پدر گروگان گرفته میشود. این دختر اگر با کسی رابطه عاطفی برقرارکند یا مثل پدرش فردی وابسته است و یا اگر پدر قوی داشته باشد، سعی میکند کسی را انتخاب کند که از پدرش ضعیفتر باشد. در واکنش به این زخم، اغلب دختر به دو نوع زیر رفتار میکند:
الف. خودنمایی
وقتی عمل زنا در کودکی، از طرف پدر انجام شود دختر خودش را مقابل عمل او مسئول و گناهکار میداند و ممکن است داوطلبانه خودش را قربانی کند تا از گناهان کودکیش تطهیر شود!
مثلا جسمش را که به دست پدر ناپاک شده است نثار همه مردان کند. برخی از زنان خودفروش نیز احتمالا قربانیان زنای با محارم اند و چون مورد احترام قرار نگرفته اند، یاد نگرفته اند به خود احترام بگذارند. در این حالت دختر به عنوان یک ابزار دفاعی برای دوری از اینکه پدر مالکش شود تصمیم میگیرد خودش را مقابل چشمان همه قرار دهد تا به پدر ثابت کند به او تعلق ندارد. آنها معمولا از پدران خود و هر مردی که به آنها نزدیک شود متنفرند.
ب. زرهی از جنس عدم پذیرش
مورد خفیف تر از زنای جنسی در دختری رخ میدهد که در کودکی پدر بسیار به او نزدیک میشود و آشکارا عشق و علاقه زیادی به او ابراز میکند. چنین رفتاری کودک را دچار انزجار میکند و موجب میشود دختر مقابل خودش سدی ایجاد کند. دختر تبدیل به فردی سرد، بی روح و بیگانه با جسمش(زنانگیش) میشود. او همواره با ساختن زرهی نامرئی از جنس عدم پذیرش در اطراف خودش به عنوان یک مانع در برابر زنا، مسئولیت دفاع از خودش را به عهده میگیرد.
3- پدر خویشتن دار افراطی
در حقیقت این آرزوی زناست که موجب خویشتن داری افراطی میشود. پدر زناکار آرزوی خود را به عمل تبدیل میکند در حالیکه پدر خویشتندار از عمل خودداری میکند. این پدر امیدوار است با مهار خودش از دخترش مقابل امیال بی اختیارش محافظت کند. اما این کنترل و سکوت آثار منفی هم دارد. چنین رفتاری دختر را از محبت پدر محروم میکند بدون اینکه دختر علت رفتار او را بداند. پدر از لمس کردن و صحبت با دختر به ویژه در آغاز بلوغ خودداری میکند.
او نمیتواند به دختر بگوید تو زیبا و جذاب هستی، چون نسبت به زنان امیالی کاملا جنسی دارد!. او با سکوتش نخستین و سختترین دلشکستگی را به دختر نوجوانش میدهد. سکوت پدر به دختر میگوید از نظر او این ویژگیها خطرناک است. در این حالت دختر دو نوع واکنش نشان میدهد یا تمام ویژگیهای زنانه اش را نمایان میکند تا مردها و توجه شان را جلب کند (خودنمایی و تن فروشی) و یا با پوشیدن لباسهای گشاد و پوشاندن برجستگیهای بدنش از تفاوتهای جنسی اش میگریزد و زنانگیش را چیزی کثیف و غیر قابل پذیرش میداند که بین او و پدرش جدایی انداخته است (زن زره پوش)، هر دو این موارد در بالا توضیح داده شد.
4-تعادل کجاست؟
بحث سکوت بیش از حد و زنای عاطفی پدر این سوال را مطرح میکند که فاصله عاطفی پدر با دختر چقدر باید باشد؟ حقیقت این است که وجود روابط مهرآمیز و صمیمانه در کودکی بین پدر و دختربچه بهترین تضمین در برابر زناست. در زمان بلوغ هم، ابتدا پدر باید بتواند تفاوت بین غریزه پدری و میل به زنا را تشخیص دهد تا بتواند روابط مهرآمیزش با دختر را ادامه دهد. دختر هم باید کم کم بفهمد پدرش مرد زندگی او نیست، اما به نظرات و عواطف او نیاز دارد تا بتواند آرزوها و موجودیت عاطفیش را بدست آورد.
مثلا این توضیح پدر به دختر بسیار کمک کننده است:”تو زیبا هستی و کم کم برای خودت خانمی میشوی، در چشم مردان خواستی هستی و من هم یک مرد هستم، پس ترجیح میدهم فاصله معینی بین ما حفظ شود” این سخنان از یک طرف مهر تاییدی بر زنانگی و جذابیت دختر است و از طرف دیگر به او میفهماند که پدر، مرد زندگی او نیست.
اما سکوت و دوری پدر از دختر تبدیل به خشونت میشود و فرآیند رشد عاطفی و زنانگی او را مختل میسازد. زنان مستقل و سلطه گر امروزی در واقع زندگی زیست نشده زنان وابسته و اغواگر(چیزیکه در گذشته باعث بدبختی زنان شده) هستند. تلاش زنان برای شناخت خود میتواند این مواضع خشک را درهم بشکند تا زن خلاق وجود هر زنی اجازه زندگی و شکوفایی پیدا کند و تعادل بین انرژی زنانه و مردانه در وجود زن برقرار شود.
این شکوفایی زمانی امکانپذیر است که زن ابتدا هویت مستحکمی بر اساس طبیعت زنانه اش بسازد. حالا او میتواند بسته به نیازش گاهی اغواگر و دلفریب و گاهی جنگجو باشد، به قدرت زنانه اش آگاه شود و دیگر نیازی به اثبات خودش به مردان نداشته باشد.
نویسنده: عاطفه قلمی |
برگرفته از کتاب عاشقی یعنی جدایی (گای کارنو) – کتاب تقدیر زنان |
کمترین -----> بیشترین
میانگین امتیاز: 4.2 / 5. تعداد نظرات: 25
اولین نفری باشید که امتیاز میدهید 🙂
0 پاسخ به “نقش پدر در شکلگیری شخصیت دختر”
جالب بود.
باسلام اگر میشه برای زنان آمازون منابع بیشتری برای مطالعه معرفی کنید