جستجو برای:
سبد خرید 0
  • خانه
  • دوره هاحراج
  • پادکست ها
  • تست ها
  • مقالات
  • تماس با ما
  • درباره ما
  • Quotes

ورود

گذرواژه خود را فراموش کرده اید؟

ثبت نام

  • 09108441032 پشتیبان / 09961230861 مشاور ثبت نام
0
یونگ نگار
  • خانه
  • دوره هاحراج
  • پادکست ها
  • تست ها
  • مقالات
  • تماس با ما
  • درباره ما
  • Quotes
آخرین اطلاعیه ها
جهت نمایش اطلاعیه باید وارد سایت شوید
ورود به حساب

وبلاگ

عقده پدر در دختران

مقالات
عقده پدر در دختر
3.1
(7)

مادر ابژه اولیه هر انسانی است و در رابطه با دختر مادر به عنوان کسی که قرار است هویت دختر با او همانندسازی شود اهمیت بسیار زیادی دارد اما این چیزی از اهمیت پدرانگی و عقده پدر در رشد روانی دختر کم نمی‌کند. پدر در نگاه دختر مردی به نمایندگی از تمام مردان است و چیزی که از این رابطه در ذهن دختر نقش می‌بندد در تمام زندگی بر رابطه دختر با سایر مردان تاثیر می‌گذارد.

همچنین از آنجایی که هویت روانی و حتی جنسی دختر به مقدار قابل توجهی در گرو پرورش آنیموس (بخش مردانه روان زن) اوست، رابطه او با هر کسی که در نقش پدر او قرار دارد بر میزان احساس کفایت و توانمندی دختر در تمام ابعاد زندگی بسیار تعیین کننده است.

پدر، محور توجه دختر است

کهن الگوی پدر تداعی کننده حس نظم، اقتدار، محافظت و قدرت هم به طور شخصی در خانواده و هم به طور اجتماعی در جهان است . پدر نمایانگر قلمری تفکر، ابده آل ها و ارزش هاست. پدرانگی بر خلاف مادرانگی برای دوست داشته شدن فرزند شروطی مشخص می‌کند و بسته به اینکه فرزند چه مقدار از این شروط را اجرا می‌کند و به عبارت بهتر چقدر ب تصویر فرزند ایده آل پدر نزدیک است، رابطه بین آنها می‌تواند رنگ و بوی متفاوتی به خود بگیرد.

به شکل کلی پدر کسی است که توانمندی فرزند را می‌سنجد  و این در مورد دختران و پسران یکسان است  اما چون پدر اولین مرد و قهرمان مذکر زندگی دختر است، بر اساس نگرش پدر به زنانگی ممکن است تصوری که دختر از خویشتن دارد تصوری سالم یا معیوب باشد. احساس دختر درباره توانایی هایش، بدنش، تمایلات جنسی‌اش، چگونگی ارتباط با مردان و انتظارات او از مردان تا حدود زیادی ناشی از تعاملات او با پدرش است.

پدر به دختر کمک می‌کند که بین خود و مادرش تمایز قائل شود. اندرو ساموئلز، روان‌تحلیل‌گر یونگی می‌نویسد: «  وظیفه پدر این است که دختری بالغ به ثمر آورد؛ دختری که هرگاه لازم باشد، بتواند آزادانه پدر را رها کند.» چیزی که ساموئلز توصیف می‌کند « پدر خوب» است. اما درصد بسیار بالایی از دختران در رابطه با مفهوم پدر دچار عقده مثبت یا منفی هستند چرا که متاسفانه دختران بسیار کمی رابطه سالم و بالنده ای را با پدران خود تجربه می‌کنند و بنابراین اکثر دخترها در فرآیند بالغ شدن چه به لحاظ عقلی و چه جنسی با چالشهای زیادی روبرو می‌شوند و چه بسا  در این باره تجربیات تلخ و دردناک و غیرقابل جبرانی را  از سر بگذرانند.

عقده پدر منفی در دختران

کافی نبودن و آسیب زا بودن یک پدر در رابطه با فرزند دختر می‌تواند شکل های گوناگونی داشته باشد.

پدر منفعل

یک «پدر منفعل»، با کناره گیری از نقش سرپرست خانواده دختر را با تمام سوالاتی که جهان مردانه و ارزش های پدرانه دارد تنها می‌گذارد و از او موجودی سرگردان و با اعتماد به نفس پایین می‌سازد.

پدر اغواگر

«پدر اغواگر» با ایجاد رابطه ای اروتیک با دختر هویت جنسی او را مخدوش کرده و دختر را د رابطه با سایر مردان به شدت مستاصل، نگران و مضطرب می‌کند. این  پدر یا دختر را مورد سواستفاده جنسی قرار می‌دهد یا با رفتار خود پیوندی با دختر برقرار می‌کند که اجازه رفتن به سمت مرد دیگر به شک ناخودآگاه از او سلب شود.

پدر سلطه گر

«پدر سلطه گر»، دختر را وا میدارد تا همیشه از او اطاعت کند و در مسیر دلخواه او حرکت کند باعث می‌شود دختر با احساس ترس  و ناامنی دست  پنجه نرم کند چرا که منحرف شدن از مسیر پدر برایش ب منزله پوج و بی ارزش بودن در زندگی است.

پدرغایب

«پدرغایب» یا در زندگی دختر حضور فیزیکی ندارد و یا به لحاظ عاطفی از او فاصله می‌گیرد  و گویی او را بی پناه در جهان  رها کرده است و اینگونه دختر را به وضعیتی دچار می‌کند که همیشه ولع عشق و دریافت محبت به خصوص از جانب مردان را داشته باشد.

پدر نازپرور

«پدر نازپرور»، همیشه به نوعی با دختر برخورد می‌کند که گویی یک کودک ناتوان است. او هرچه را که دختر درخواست می‌کند را در اختیارش قرار می‌دهد و به این طریق وابستگی دختر به خود را تضمین می‌کند و مسلما این حجم از وابستگی دختر را از به استقلال رسیدن و کسب هویت شخصی منع می‌کند.

در هر صورت درخواست پدر از دختر و تصویری که پدر از دختر مدنظر خود در روان فرزندش ترسیم کرده است محرک مهمی است که دختر را در زندگی به پیش می‌راند و پشت هر تلاشی که دختر در دیده شدن در دنیا یا حتی مخفی شدن از دیده ها می‌کند به نوعی درگیری او با عقده پدر را نشان می‌دهد. اگر دختر با لوندی ابراز وجود می‌کند باید به دنبال تایید این لوندی و یا حتی منع آن از جانب پدر گشت.

اگر دختر در رابطه با مردان بسیار آسیب پذیر است و یا مدام مورد سواستفاده احساسی قرار می‌گیرد  و یا نسبت به بدن و جنسیت خود احساس خوبی ندارد و سعی در نادیده گرفتن آن دارد باید رابطه عاطفی او با پدر را بررسی کرد و صد البته از آنجایی که آنیموس دختر قبل از هرجایی در همین رابطه پدر دختری ساختار منظمی به خود می‌گیرد، هر درک و برداشتی که دختر از مردانگی، جهان مردان و ارزش های مردانه دارد هم به نوعی وامدار ارزش هایی است که از جانب پدر  تایید یا رد شده اند.

ارتباط پدر با هویت جنسی دختر

همانندسازی دختر با پدر به او کمک می‌کند تا برای عشق ورزیدن به دیگری آماده شود. وقتی دختر به بلوغ می‌رسد بخشی از تکلیف رشدی‌اش این است که وابستگی اولیه به پدر را رها کند و عشق به پدر را به مردی دیگر منتقل کند. اما این مکانیسم در صورتی به درستی انجام می‌شود که دختر در ارتباط با پدر احساس امنیت کند و بداند که پدر به هیچ عنوان به او صدمه نخواهد زد. آنگاه می‌تواند نسبت به رشد جنسی خود احساس خوبی داشته باشد.

همینطور پدری که نسبت به تمایلات جنسی خودش حس خوبی داشته باشد دخترش را در فضایی رشد می‌دهد که در آن رابطه جنسی مسئله ای طبیعی است. آنگاه دختر می‌تواند تغییرات جنسی خود را رشدی سالم بداند و از آن لذت ببرد به جای اینکه آن را تهدیدی نسبت به پدر بداند.

اما خب متاسفانه یک وجهه آسیب‌زا درمورد عقده پدر در دختران مربوط به عکس‌العمل پدر به رشد جنسی دختر است. خانم مورین مورداک در کتاب خود با عنوان « دختران بابا»،  سه نوع از عملکرد رایج پدران را که اتفاقا ناسالم نیز هستند شرح می‌دهد.

دسته اول «پدران سرکوبگر» هستند.  چنین پدری معمولا قوانین سفت و سختی برای دختر وضع می‌کند و تلاشش را بکار می‌بندد تا او را از محیط هایی که مردان دیگر در آنجا حضور دارد دور نگه دارد و اظهارنظرهای تمسخرآمیز، خشمگین و سخت‌گیرانه ای نسبت به بدن دخترش به زبان آورد. این پدر که احتمالا تمایلات جنسی خودش را سرکوب کرده است سعی دارد این حیطه را در نظر دخترش هم تابو و وحشتناک جلوه دهد و در این راه از کتاب مقدس تا بدرفتاری و مقایسه با دیگران بهره می‌گیرد تا دختر را تحت سلطه خود بگیرد و او را از هر فضایی که میل جنسی او را پرورش می‌دهد یا او را به احساساتی که درونش می‌جوشد آگاه می‌کند، دور کند.

دسته دوم « پدران منطقی ساز» هستند. این پدر هم مانند پدر سلطه گر از قلمروی خطرناک بدن دختر فاصله می‌گیرد و در دختر نسبت به مفهوم بدن حس بدی ایجاد می‌کند اما با روشی متفاوت؛ پدر منطقی ساز تلاشش در راستای بی‌اهمیت و بی‌قایده جلوه دادن تمایلات جنسی است.

پس برای اینکه همچنان رابطه خود با دختر را حفظ کرده باشد با مهربانی و دلسوزی توجه قابل ملاحظه ای یه رشد فکری، پیشرفت ورزشی یا هنری و سرگرمی های مشترکی که با دخترش دارد نشان می‌دهد و حتی ممکن است در این راستا با دخترش همانند یک پسر رفتار کند و البته که دختر هم متوجه خواهد شد که پدر نسبت به تظاهر تغییرات جنسی او ( مثلا بزرگ شدن پستان ها) حس خوبی ندارد پس نسبت به این تغییرات بدبین شده و رشد جنسی اش را خطرناک برداشت می‌کند و ممکن است کشش به مردان را هم در خود انکار کند.

رشد جنسی این دختران در سنین نوجوانی متوقف می‌شود و احتمالا در آینده هم برای نزدیک شدن به بقیه مردان از عقل و هوش خود به جای تمایلات جنسی بهره می‌گیرند.

دسته سوم «پدران حسود» نام دارند. پدر حسود حس مالکیت به شدت قوی نسبت به دختر دارد و  حتی نمی‌تواند فکرش را بکند که روزی دخترش را به مرد دیگری بدهد. او به شکل خودآگاه یا ناخودآگاه این پیام را به دختر منتقل می‌کند که : « یا به من وفادار می‌مانی یا مرد دیگری را برای زندگی ات انتخاب می‌کنی.

تو نمی‌توانی هر دوی ما را داشته باشی و اگر او را انتخاب کنی، عشق مرا از دست خواهی داد.» برای دختر چنین پدری احساسات جنسی یا محکوم به سرکوب شدن هستند چرا که بیداری حس جنسی و میل به مرد دیگری به معنی طرد شدن از جانب پدر است یا این احساسات با ورود به رابطه با مردانی خطرناک و قانون شکن بروز پیدا می‌کنند چرا که درحالت طبیعی  آگاهانه یا ناآگاهانه دختر از رابطه جنسی اجتناب می‌کند و معمولا فقط چنین مردانی قدرت این را دارند که هویت جنسی او را از قلمرو پدر بیرون بکشند.

پدر آرمانی شده

پدر آرمانی شده در واقع تصویر پدر در روان دختری است که به عقده پدر از نوع مثبت آن دچار است. پدر در نظر این دختر یک قهرمان تمام عیار است درواقع هر آن چیزی که از کهن الگوی پدر میدانیم در نظر این دختر با پدرش تطابق دارد. پس دختر برای هرچه بیشتر شبیه پدر شدن و از او تایید گرفتن تمام تلاشش را می‌کند و بهتر است بگویم تمام تصمیمات، برنامه ریزی ها، عقاید و نظراتی که درباره خودَش، احساساتش، بدنش، زنان دیگر و مردان دیگر دارد از رابطه اش با پدر که به زعم خود او ایده آل بوده نشات گرفته است.

خانم مورین مورداک این دختران را « دختران بابا» خطاب میکند. در این شرایط در مثلث مادر، دختر و پدر مادر حلقه ضعیفی است و دختر عمبقا احساس بی مادری می‌کند. مادر ممکن است افسرده، عصبانی، غایب یا بیش از اندازه منفعل باشد و دختر  به طور کلی به قدر کافی مادرانگی دریافت نکند.

دختر بابا عموما نه تنها نسبت به مادر خود بلکه نسبت به زنان نظری منفی دارد و دنیای پدر و ارزش ای مردانه را به دنیای مادر ترجیح می‌دهد. هویت این دختر محدود به آن احساساتی است که پدرش به او اجازه می‌دهد آن‌ها را ابراز کند. او عاشق پدر است و البته که دختر محبوب او نیز محسوب می‌شود چرا که زندگی اش بر اساس جلب رضایت پدر قهرمان طرح ریزی شده است و جلب رضایت پدر همیشه کار ساده ای نیست.

دختر بابا هیچگاه از خود کاملا راضی نیست و احتمالا به کمالگرایی دچار خواهد بود چرا که همیشه می‌توان از آن چیز که هست بهتر و در نتیجه نزد پدر عزیزتر باشد. به گفته خانم مورداک، این دختر به جای همانندسازی با توانایی پدرش در حفظ روابط عاطفی، با شغل و حرفه پدرش همانندسازی کند احتمالا در دنیای کار به همان موفقیت های پدر دست می‌یابد و تنها برای افکار و ایده ها ارزش قائل است و احساسات و زنانگی خود را چندان مهم و با ارزش نمی‌داند.

ناامیدی بزرگی که عقده مثبت پدر برای «دختر بابا» رقم می‌زند این است که هیچ مردی نمی‌تواند مانند پدرش باشد و او هرگز نمی‌تواند رابطه ایده‌آلی را که با پدرش داشته تکرار کند. پس حدالامکان سعی می‌کند کنار مردی قرار بگیرد که بیشترین درصد رضایت پدر را جلب کند اما از طرفی ممکن است برای قرار نگرفتن در این موقعیت حتی قید بودن با مرد دیگر را بزند.

نکته جالبی که وجود دارد این است که عقده پدر مثبت ممکن است به نوع دیگری نیز در این دختران دیده شود. دختری را فرض کنید که چندین سال دختر بابا و مورد تایید او بوده و اگر روزی از این شرایط خسته شود و بخواهد ناآگاهانه و صرفا هیجانی دست به انتخاب متفاوتی بزند و به اصطلاح از زیر سلطه پدر خارج شود شاید کسی را به عنوان شریک عاطفی برگزیند که کاملا مخالف ارزش ها و ایده های پدر است اما این هم به خاطر عقده پدر است!

چرا که باز هم پدر درونی او عامل این انتخاب بوده است و نه خواسته خود دختر؛ در واقع این دختر هویتی منفصل از پدر نداشته و به قول یونگ روانش توسط پدر خود دزدیده شده و حتی به وقت مخالفت ظاهری با پدر هم همجچنان به صورت ناهشیار در قلمرو او محصور است.

دختر بابا به جای اینکه با پدر کنترل‌گر و خشم او مواجهه شود، یاد می‌گیرد که او را تسلی دهد و آرام کند تا قدرتش حفظ شود شاید با خواندن این جمله این وضعیت عجیب به نظررسیده باشد اما  یادمان نرود که عقده ها شرایط تکراری را برای ما رقم می‌زنند و روان ما از بودن در محیط و شرایط تکراری حتی اگر آزاردهنده باشد احساس امنیت می‌کند.

پس در الگوها و عادت های رفتاری دختر با پدر چیزهای زیادی برای مشاهده و تحلیل وجود دارد و برای بررسی روان‌شناختی دختری که با توانمندی ها، ارزش ها و اعتماد به نفس خود چالش دارد قطعا باید به دنبال ردپایی از  کهن الگوی پدر گشت و ارتباط دختر با این کهن الگو و مخصوصا پدر شخصی او را بررسی تحلیل کرد.

نویسنده: حدیثه بهرامی
منابع: تقدیر زنان – دختر بابا

کمترین -----> بیشترین

میانگین امتیاز: 3.1 / 5. تعداد نظرات: 7

اولین نفری باشید که امتیاز میدهید 🙂

قبلی عقده مادر در پسران و شفای عقده مادر
بعدی تفاوت شخصیت قضاوتی و ادراکی

دیدگاهتان را بنویسید لغو پاسخ

دسته‌ها
  • پادکست
  • کهن الگوها
  • مقالات

لوگو سفید یونگ نگار

یونگ نگار راهی برای ورود به مسیر خودشناسی تا خود شکوفایی
بر اساس نظریات پروفسور کارل گوستاو یونگ

دوره ها

  • خودشناسی پیشرفته به روش یونگ
  • دوره تحلیل خواب و رویا
  • دوره جامع مردانگی
  • دوره جامع زنانگی
  • تیپ شناسی شخصیتی MBTI
  • دوره مرداب روح
  • دوره رابطه عاطفی

دسترسی آسان

  • خانه
  • دوره ها
  • تست ها (رایگان)
  • مقالات
  • تماس با ما
logo-samandehi
تمامی حقوق برای یونگ نگار محفوظ است.
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی
ارسال به ایمیل
https://jungnegar.ir/?p=16161
مرورگر شما از HTML5 پشتیبانی نمی کند.
مشاوره و راهنمایی دوره‌ ها
تلگرام (jungnegar_admin@)
واتساپ
پشتیبانی مسائل فنی سایت
تلگرام (jungnegarsite@)
واتساپ