تاریخ: یکشنبه 3 اردیبهشت
زمان: ساعت 16 الی 20
مکان: تهران، سید خندان
تحلیل گران: رسول ماجانی – نیلوفر نواری
نهنگ (به انگلیسی: The Whale) فیلمی آمریکایی از سال ۲۰۲۲ در ژانر درام روانشناختی به کارگردانی دارن آرونوفسکی و نویسندگی ساموئل دی. هانتر است که بر اساس نمایشنامهای به همین نام از ۲۰۱۲ ساخته شدهاست.[۴] در این فیلم برندن فریزر، سیدی سینک، هانگ چائو، تای سیمپکینز و سامانتا مورتون به ایفای نقش پرداختهاند. نهنگ داستان یک معلم انگلیسی گوشهگیر با بیماری چاقی را بازگو میکند که سعی دارد رابطه خود را با دختر نوجوانش بازگرداند.[۵] نهنگ در ۴ سپتامبر ۲۰۲۲ در هفتاد و نهمین دوره جشنواره بینالمللی فیلم ونیز به نمایش درآمد و در ۹ دسامبر در ایالات متحده اکران محدودی داشت، و اکران گستردهٔ آن در ۲۱ دسامبر توسط ای۲۴ انجام شد. این فیلم منتقدان را دو قطبی کرد،[۶] اگرچه بازیهای بازیگران، به ویژه فریزر و چائو، بهطور گسترده مورد تحسین قرار گرفت. فریزر برای عملکرد خود برندهٔ جایزه اسکار بهترین بازیگر مرد شد و در همین رده برنده جوایز فیلم به انتخاب منتقدان و جوایز انجمن بازیگران فیلم شد؛ او همچنین نامزدی همان رده را در هشتادمین مراسم گلدن گلوب، بیست و نهمین جوایز انجمن بازیگران سینما و هفتاد و ششمین جوایز فیلم اسکار بریتانیا دریافت کرد؛ این فیلم علاوه بر آن نامزد جایزه اسکار بهترین بازیگر نقش مکمل زن (چائو) و بهترین چهرهپردازی و آرایش مو شد و همچنین نامزد دریافت جایزه انجمن تهیهکنندگان آمریکا برای بهترین فیلم شد. نهنگ ۵۳ میلیون دلار در مقابل بودجه ۳ میلیون دلاری خود فروش داشتهاست.
داستان فیلم:
«چارلی» یک استاد انگلیسی چاق و گوشهگیر است که دورههای آنلاین نویسندگی برای کالج را تدریس میکند، اما وبکم خود را خاموش نگه میدارد زیرا از ظاهر فیزیکی خود شرمنده است. او توسط پرستار و تنها دوستش «لیز» مراقبت میشود، که از او میخواهد به دلیل خطر شدید نارسایی احتقانی قلب به بیمارستان مراجعه کند. او نمیپذیرد زیرا نگران است که هرگز نتواند بدهی حاصل از بیمارستان را بپردازد. «توماس»، یک مبلغ مذهبی از «کلیسای نیو لایف» که میخواهد چارلی را نجات دهد، نیز از او بازدید میکند. چارلی اغلب پیتزا سفارش میدهد و طبق روال ثابتی با راننده تحویل به نام «دن»، که پیتزا را رها میکند و پول خود را از صندوق پستی میگیرد، به جز چند مورد خوشایند هرگز با او تعامل نداشتهاست. چارلی امیدوار است دوباره با دختر نوجوان خود، «اِلی» که هشت سال است او را ندیدهاست، ارتباط برقرار کند. اگر الی بدون اطلاع مادرش با چارلی وقت بگذراند، او حاضر است تا ۱۲۰٫۰۰۰ دلار را به حساب بانکی او واریز کند. الی فقط زمانی موافقت میکند که چارلی در بازنویسی یک مقاله در مدرسه به او کمک کند، اگرچه چارلی همچنان از او در خواست میکند که در دفترچهای که به او میدهد نیز یادداشتهایی بنویسد. لیز از دیدارهای مکرر توماس ناراضی است و به او میگوید که چارلی نیازی به نجاتدادهشدن ندارد. او فاش میکند که خودش دختر خوانده کشیش ارشد «نیو لایف» است، و آلن، دوست پسر متوفی چارلی، برادر او بودهاست، که مرگش به دلیل خودکشی به دلیل گناه مذهبی باعث شد تا چارلی بهطور غیرقابل کنترلی شروع به پرخوری کند. علیرغم مخالفتهای لیز، توماس همچنان معتقد است که مأموریت او کمک به چارلی است. سلامتی چارلی پس از تقریباً خفهشدن در اثر خوردن یک ساندویچ کوفته، شروع به کاهش میکند. لیز برای او یک صندلی چرخدار میآورد تا بتواند راحتتر در آپارتمانش حرکت کند. یک روز، الی مخفیانه قرصهای خوابآور را در ساندویچی که برای چارلی درست کردهاست میریزد. پس از اینکه او به خواب میرود، توماس از راه میرسد و الی شروع به بازجویی از او میکند. در حالی که آن دو ماریجوآنا مصرف میکنند، توماس اعتراف میکند که پول گروه جوانان خود را دزدیده و از خانواده و کلیسای خود فرار کردهاست زیرا احساس میکرد که زندگی او در آنجا برآورده نشدهاست. الی مخفیانه اعترافات وی را در تلفن خود ضبط میکند. حقیقت دربارهٔ ملاقاتهای مخفیانهٔ الی با پدرش زمانی فاش میشود که لیز، همسر سابق چارلی و مادر الی، یعنی «مری» را برای ملاقات میآورد. یک مبادله داغ رخ میدهد که در طول آن چارلی مبلغ حساب بانکی خود را که قصد داشت برای الی باقی بگذارد افشا میکند، که باعث میشود لیز به دلیل این پنهانکاریها به جوش بیاید. مری و چارلی در مورد شکست ازدواج خود و شکستهای خود به عنوان والدین بحث میکنند. با رفتن مری، چارلی با گریه اعتراف میکند که امیدوار است الی تاییدیهای باشد که او نیاز دارد، مبنی بر اینکه او حداقل یک کار را در زندگی خود درست انجام دادهاست. بعد از اینکه دن، راننده پیتزا، برای اولین بار به چارلی نگاه میکند و با انزجار واکنش نشان میدهد، چارلی یک اپیزود پرخوری شدید را تجربه میکند، که در طی آن یک ایمیل رکیک برای دانش آموزانش میفرستد و به آنها میگوید که کار کلاس را نادیده بگیرند و فقط چیزی صادقانه بنویسند. توماس برای آخرین بار با چارلی ملاقات میکند و به او اطلاع میدهد که پس از اینکه الی اعترافات وی را برای گروه سابق و خانوادهاش فرستاد، آنها او را بخشیدهاند و از بازگشت او به خانه استقبال میکنند. او همچنان سعی میکند برای چارلی موعظه کند، و همجنسگرایی آلن را برای مرگش مقصر میداند. چارلی در کلاس بعدی خود فاش میکند که به دلیل شکایتها جایگزین شدهاست و برخی از مطالب ارسالی دانشآموزانش را میخواند. برای جبران صداقت آنها، او برای اولین بار وبکم خود را روشن میکند و دانشآموزان با شوک واکنش نشان میدهند. او سپس کلاس را با انداختن عمدی لپتاپ خود به سمت یخچال به پایان میرساند. لیز که به خاطر ترک او احساس گناه میکند، چارلی را در حالی که به مرگ نزدیکتر میشود، دلداری میدهد. الی بهطور ناگهانی به ملاقات او میرود تا با او در مورد مقاله بازنویسیشدهاش روبرو شود. چارلی فاش میکند که مقالهٔ بازنویسیشدهٔ اِلی را با یک مطلب انتقادی از موبی دیک که الی در کلاس هشتم نوشته بود جایگزین کردهاست زیرا او آن را صادقانهترین مقالهای میداند که تا به حال خواندهاست. الی با گریه چارلی را سرزنش میکند که برای آخرینبار تلاش میکند با هم آشتی کنند. الی با اکراه آن مقاله را میخواند در حالی که چارلی میایستد و سعی میکند بدون کمک به سمت او برود، کاری که او در طول اولین ملاقاتش با الی در آن ناکام مانده بود. وقتی الی خواندن را تمام میکند، چارلی شروع به شناور شدن میکند و در نور سفید روشن غرق میشود. نمای پایانی خاطرهای از آنها در سفر خانوادگی به ساحل را نشان میدهد.
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.