سفر قهرمانی زن و آشنایی با این مسیر خودشناسی زنان بسیار مهم و ضروری است چرا که ما در جامعهای زندگی میکنیم که تحت سلطه دیدگاه مردانه قرار دارد و در آن عموما زنانگی کم ارزش تر از مردانگی تلقی میشود. زبان مادری، زبان تجربه و شناخت بدن به اندازه زبان پدری، زبان تجزیه و تحلیل، معتبر نیست و در بعضی از خانوادهها، فرهنگها و آیینها، تولد به عنوان مونث، در درجه دوم قرار میگیرد.
بنابراین کودک دختر از ابتدا شکست خورده است و فقط به دلیل جنسیت از نظر ذهنی، درجه دوم و فرعی شناخته میشود. در این قرن مهمترین مسئله اخلاقی، از کشورهای جهان سوم تا قدرتهای برجسته جهانی، سواستفاده و ستم بر زنان و دختران در سراسر جهان است.
حتی باید گفت فمینیسم و جنبش های این چنینی هم اگرچه به اسم احقاق حقوق زنان به راه افتادند اما معمولا به جای ترمیم آسیب هایی که روان زنان از سمت خانواده و جامعه دریافت کرده اند، زنان را در چرخه ای باطل گیر می اندازند که با تلاش و کسب دستاوردهای بیشتر، کمبودهای خود را جبران کنند و در این میان مردان را نیز به عنوان رقیب و جنس آسیب رسان ببینند.
درمیان این هیاهو که از قرن بیستم زنان را به خود مشغول کرد روانشناسی آمریکایی به نام مورین مرداک مطالعاتی اسطوره روان شناختی درباره روان زنان انجام داد که نشان میداد فردیت و تمامیت در زنان همانند مردان در طی یک سفر قهرمانی کسب میشود.
مورین مورداک به مطالعه سفر قهرمانی که جوزف کمبل تالیف کرده بود پرداخت و به این نتیجه رسید که لازم است برای زنان هم با توجه به روانشناسی آنها سفر قهرمانی جداگانه ای مطرح کرد اما جوزف کمبل اسطوره شناس چندان با این نظر موافق نبود.
او عقیده داشت که زنان در جایی ایستاده اند که مردان بعد از سفر به آن میرسند پس سفر برایشان معنایی ندارد منظور کمبل این بود که هدف نهایی مردان از سفر قهرمانی این است که یاد بگیرند چگونه بمانند و در این ماندن در لحظه و اکنون خویشتن خویش را پیدا کنند درحالیکه عموما زنان به شکل ذاتی این را زندگی میکنند و نیازی به سفر قهرمانی برای رسیدن به این نکته ندارند.
اما به این گفته جوزف کمبل میتوان این ایراد را گرفت که شاید تقسیم نقش ها در گذشته و نگاه زن و مرد به زندگی در نسل های پیشین این گفته را تایید میکرد اما در جهان امروز رشد کردن برای زن و مرد به یک اندازه مهم، چالش برانگیز و پرمشقت است و استقلال و کسب هویت برای زنان و مردان به یک اندازه ضروری است.
خانم مورین مرداک هم با استناد به همین دلایل و باتوجه به سفر قهرمانی جناب جوزف کمبل سفرقهرمانی زنان را تدوین کرد و تحت کتابی با همین عنوان آن را ارائه داد که البته این اثر درایران با عنوان« ژرفای زن بودن» ترجمه شده است.
تفاوت سفر قهرمانی زنان و مردان
به شکل کلی از آنجایی که سفرقهرمانی ریشه کهن الگویی و اساطیری دارد، مفهوم یکسانی را نیز دنبال میکند. قرار است که قهرمان موقعیت فعلی خود را علی رغم امنیت و آسایشی که دارد رها کند، ماجراجویی هایی را از سر بگذراند و درنهایت به نقطه امن نه به لحاظ بی خطر بودن بلکه به لحاظ رشد و بلوغ شخصیتی برسد و این همان چیزی است که جوزف کمبل با سه مرحله جدایی، تشرف و بازگشت از آن یاد کرد.
پس چه زن و چه مرد برای گذراندن سفر قهرمانی خود باید این سه مرحله را طی کنند، با موانع و چالش های این مسیر بجنگند، در هنگام نیاز صبر کنند و در هنگامه عبور بااقتدار حرکت کنند. قهرمان چه زن باشد و چه مرد، باید بیاموزد که همرهان خود را بشناسد، موانع را شناسایی کند، به جای مو پیچش مو را ببیند، نگاهی فراتر از منفعت فردی کسب کند و آماده موقعیت های دشوارتر باشد.
اما به هرحال تفاوت های روانشناختی و بیولوژیکی زنان با مردان انکارنشدنی است و از طرفی کج فهمی ها و تعصبات فرهنگی و مذهبی معمولا باعث تحریف شناخت ما از روان مردانه و زنانه هم همیشه وجود داشته است. بنابراین در طول تاریخ نقش های اجتماعی و خانوادگی نیز زنانه یا مردانه اطلاق شده اند و مسئولیت های متفاوتی هم به زنان و مردان محول شد.
از طرفی ما نمیتوانیم ریشه های این تفاوت های بین زن و مرد را نادیده بگیریم و بررسی روانشناختی صحیح، ایجاب میکند تا در مسیر رشد فردی همه این ها را درنظر بگیریم، تحلیل کنیم و سپس به نقد آن بپردازیم. پس این تفاوت در مراحل سفر تنها به این دلیل است که روان زنان و مردان رشد را متفاوت از هم درک می کنند.
مراحل سفر قهرمانی زن
سفر قهرمانی زنان ده مرحله دارد که در ادامه به توضیح هریک از این مراحل میپردازیم.
1- جدایی از زنانگی
برای زنان، آغاز سفر قهرمانی جایی است که احساس کنند باید از نقش هایی که زنانه هستند کناره گیری کند.در این مرحله زن معمولا هرآن چیزی که زنانه قلمداد میشود را به اصطلاح پس می زنند و از آنها دوری می کنند. شروع به انتقاد از زنانگی می کنند و احتمالا تبعیض های جنسیتی برایشان دغدغه میشود. درواقع اصلی ترین چیزی که زنان در این مرحله با آن تعارض دارند، کهن الگوی مادر است.
زن نیاز دارد تا برای شروع سفر قهرمانی خود از امنیت و حس تعلقی که به کهن الگوی مادر مربوط است، گذر کند. برای زنانی که همیشه در فضای امن و محبت آمیزی زیسته اند و عمدتا از جانب دیگران حمایت عاطفی و مالی دریافت کرده اند، این مرحله دشوار ترین قسمت از سفر قهرمانی است. میتوان گفت در این مرحله زنان در برابر مادران خود می ایستند و هر آن چزی که تداعی کننده نقش مادر باشد را مردود میدانند. این همان چیزی است که دختران سیندرلایی شدیدا به آن احتیاج دارند.
2- همانندسازی با مردان
زنی که زنانگی، دنیای زنانه و نقش های زنانه را رد میکند قاعدتا باید به سراغ تقویت بخش های مردانه خود برود. کسب کردن دستاوردهای مادی، موقعیت های شغلی و به شکل کلی تمرکز بر دنیای بیرون بخش مردانه روان ما را درگیر میکند و این ها مواردی هستند که در این مرحله توجه زنان را به خود جلب می کنند. اینجا جایی است که زنان را مشغول به تحصیلات عالیه، حضور در موقعیت های شغلی ای مانند مدیریت یا به شکل کلی در حوزه هایی میبینیم که رقابت با مردان کاملا لمس شود. این رویه ممکن است برای زنان به شکل ناخودآگاه طی شود و او به قدری سرگرم کسب این دستاوردها باشد که به شکل آگاهانه حتی کوچکترین اهمیتی به مردان ندهد اما در واقع روان او درحال همانندسازی با جنس مخالف است.
3- جاده آزمون ها
درمرحله قبلی زن مشغول پیش روی در جهان بیرونی است اما در این مرحله با چالش هایی که در مسیر این اکتسابات وجود دارد مواجه میشود. مثلا زنی که شغلی تمام وقت دارد و تمام سعی خود را می کند تا در آن بدرخشد، با کمبود وقت برای خوشگذرانی یا رسیدگی به خود یا بودن در کنار خانواده روبرو میشود در اینجا ابعاد وجودی مختلفی که نادیده گرفته شده اند مسئله ساز میشوند و فرد تلاش میکند تا به خود و اطرافیان ثابت کند که میتواند بین وجوه مختلف زندگی تعادل برقرار کند. برای مثال ممکن است روابط شخصی یک زن به خاطر ملاحظات کاری به حاشیه رانده شوند یا زن فرصتی برای رسیدگی به خود پیدا نمیکند و با کار بیشتر و استراحت کمتر تلاش میکند تا این کمبودها جبران شود و نشان دهد که از پس همه اینها بر می آید تا قدرت خود را اثبات کند.
4- درخواست نابجای موفقیت
ولع پیشرفت و وسوسه دستاوردهای بهتر و بیشتر، زن را وادار میکند تا تلاش مضاعفی در این راستا داشته باشد. در این مرحله او تصور میکند خلایی که درون او شکل گرفته ، با موفقیت ها و دستاوردهای بیشتر از بین میرود پس در مسیری که هست استوارتر قدم برمیدارد تا به احساس رضایتی که درنظر دارد برسد. اینجا رقابت با مردان نیز برایش پررنگ تر میشود و با توان بیشتری در بین مردان قدرت کسب میکند.
5- بیدارشدن از پوچی معنوی
اینجا جایی است که قهران ما بالاخره صدای درون را میشنود. احتمالا ضربه ای بیرونی، خیانت، شکست یک پروژه بزرگ کاری، طردشدن یا چیزهایی شبیه به این زن قهرمان را متوجه این نکته میکند که گویی چیزی که به دنبال آن میگردد در جهان بیرونی نیست.
طبیعتا عبور از این مرحله بسیار دشوار است چرا که ممکن است تمام تلاش هایی که قهرمان تا قبل از این داشته برایش بی ارزش یا پوچ جلوه کند و این احساس را داشته باشد که هیچ چیز مهمی به دست نیاورده و به خطا رفته است. ممکن است فشاری که به قهرمان وارد میشود آنقدر زیاد باشد که تا زمان قابل توجهی او را از محیط کاری، تحصیلی یا حتی روابط دوستانه دور کند به قول خانم مورین مورداک مهمترین چیزی که زن در این مرحله احساس میکند، نوعی خشکی روح است.
6- پذیرش و نزول الهه
اینجا مرحله تعیین کننده ای است. اگر پوچی و بیهودگی ای که قهرمان حس کرده بی اهمیت شمرده نشود و زن قهرمان با صبوری و بدون سوگیری و یا سخت گیری آن را تحلیل و بررسی کند، کم کم با سایه های خود روبرو میشود. به این مسئله فکر میکند که چرا همه این کارها را انجام داده و دقیقا چه چیزی میخواسته و چرا تا الان به خواسته خود نرسیده است؟
در این مرحله او وضعیت خود و بینش خود را از نو بازنگری میکند و در این بازنگری نگاهش بیشتر معطوف به درون خود خواهد بود.
7- تمایل پیداکردن به زنانگی
در این مرحله زن کم کم به درون روی می آورد تا جایی که ممکن است به خاطر این ارتباط با معنویات و دنیای درونی، موقعیت شغلی و تحصیلی اش به حاشیه رانده شود و یا حتی به خطر بیفتد. اینجا جایی است که مواردی که در مرحله اول برای زن غیرقابل تحمل، دوست نداشتنی یا آزار دهنده به حساب می آمد دیگر چندان دافعه ایجاد نمی کنند. نکته دیگر اینکه معمولا قهرمان در این مرحله به سراغ کشف خلاقیت خود میرود. مولفه هایی مثل هنر، خودشناسی، مراقبه یا هرچیزی که بیداری معنوی محسوب شود در اینجا پررنگ تر از قبل هستند و نگاه زن به آنها مثبت و مشتاقانه است.
8- شفای زنانگی
همانگونه که در عقده مادر اشاره کردیم، ویژگی بارز کهن الگوی مادر پرورش است. اگر تا قبل از این زن نگاهی منفی به مادر، مادرانگی یا زنانگی داشت در این نقطه از سفر نسبت به آنها دیدی مثبت و حتی مشتاقانه دارد. اگر در مراحل ابتدایی سفر زنانگی را کم ارزش و پوچ میداند، در این مرحله آن را ارج مینهد، تقویت میکند و از همه مهمتر از آن لذت میبرد.
خانم مورین مورداک مینویسد« هریک از ما در طی مسیر زندگی مادر را نیز با خود حمل میکنیم بنابراین شفای شکاف مادر و دختر چه مادر شما زنده باشد چه نباشد، برای شفای زخم عمیق طبیعت زنانه شما ضروری است. در اینجا عنصر کلیدی این است که مادر خوبی برای خود باشید. با درنظر گرفتن این نکته کار مادری کردن برای خود را آغاز کنید»
9- شفای مرد مجروح
مردانگی هم مانند زنانگی نیرویی کهن الگویی در روان ماست و تا قبل از سفر قهرمانی به اندازه زنانگی تحریف شده و درک نادرست آن به ما آسیب میزند. مردانگی نامتعادل مبارزه جو، منتقد و مخرب است و در این مرحله زن همانگونه که زنانگی را ترمیم میکند مردانگی را نیز از نو بازنگری میکند و این بار آن را حمایت گر، عقلانی و منظم تجربه میکند.
در اینجا معمولا چالشی بین زن با همسر،پسر،پدر یا حتی همکاران مردش بوجود می آید.به این دلیل که تا قبل از این عمده روابط زن را فرافکنی هایش مدیریت میکردند، اما در طی سفر قهرمانی با بازپس گیری فرافکنی و زیست کردن آنیموس قاعدتا نوع ارتباط با مردهای نزدیک برای قهرمان تغییر میکند.
خانم مورداک مینویسد« هنگام تشخیص مردانگی زخمی باید به بخش هایی از وجود توجه کرد که نسبت به بدن زن سرکوبگر بوده اند، احساسات او را طرد کرده اند یا به طور تهاجمی محدودیت ها، شهود و رویاهای او را نادیده گرفته و زیرپا گذاشته اند» اینجا دیگر قهرمان، مردان را تهدیدی برای خود نمیبیند و نه تنها تمایلی برای رقابت با آن ها ندارد بلکه حمایت و همدلی هم نثارشان میکند.
10- ازدواج مقدس
در اینجا منظور از ازدواج پیوند دوباره مردانگی و زنانگی است و در روان ما این اتفاق به عنوان اتحاد ایگو و سلف تعبیر میشود. اینجا تمام تناقض های که تا قبل از این در روان و متعاقبا در زندگی زن به چشم میخورد برطرف میشوند و توانایی های نزیسته یا محتویات سرکوب شده به سطح آگاهی می آیند.
خانم مورین مورداک مینویسد که در این مرحله زن تبدیل به بانوی دو عالم میشود و این درجه از آگاهی را مسئولانه زندگی کردن، او را آماده خدمت به بشریت نیز میکند. در اینجا زن قهرمان همان چیزی را تجربه میکند که یونگ از آن با عنوان تمامیت یاد میکند. او تنها به خودش تعلق دارد و درعین حال توانایی نجات و رهبری دیگران نیز در او زنده است. دیگر حقارت یا وابستگی در او دیده نمیشود و در خدمت همان لحظه و همان جایی قرار دارد که رشد بیشتر را رقم میزند.
زن قهرمان دیگر نه انزجاری از مادر دارد و نه درگیر سرزنش هایی است که پدر میکرد. او مصمم، شجاع، مهربان و استوار به سمت گسترده تر کردن بینش خود حرکت میکند.
همانند تاکیدی که در سفرقهرمانی مرد داشتیم، باید بدانید که سفر قهرمانی یک رویه خطی و ثابت و سفت و سخت نیست. شاید کسی سالها در یک مرحله دست و پا بزند و کس دیگری چند بار این مراحل را در طول عمر رد کند. ممکن است باتوجه به تفاوت های تربیتی، کسی صرفا همانگونه که گفته شد سفر را آغاز نکند یا اینکه هیچوقت نتواند سفرش را به انتها برساند و از همه مهمتر اینکه تفکیک مراحل و نامگذاری آن ها صرفا به دلیل فهم راحت تر و تجزیه تحلیل بهتر است وگرنه در بطن زندگی نمیتوان با این دقت این احساسات متفاوت را از هم تمایز داد.
به همین دلیل است که خانم مورین مورداک اشاره کردند که احتمالا خیلی از زنان سفر قهرمانی خود را نااگاهانه طی میکنند و تعداد کمی هستند که بر مسیری که طی می کنند اشراف دارند.
نکته بعدی این است که درمسیر خودشناسی به هیچ عنوان به منابع اندکی مثل این مقاله اکتفا نکنید.ما تلاش کردیم تا صرفا شما را با شمای کلی سفر قهرمانی زن آشنا کنیم و ضرورت این آشنایی را تبیین کنیم.
منابع: کتاب ژرفای زن بودن موربن مورداک، کتاب الهه ها جوزف کمبل |
نویسنده: حدیثه بهرامی |
کمترین -----> بیشترین
میانگین امتیاز: 4.2 / 5. تعداد نظرات: 16
اولین نفری باشید که امتیاز میدهید 🙂
1 دیدگاه
اولین کسی باشید که در مورد این مطلب اظهار نظر می کند.
همه این مطالب و به خوبی درک میکنم، چون تجربه شو دارم و هنوزم درگیرشم. همیشه این سوال تو ذهنم بود که منی که اینهمه عشق تو وجودم بود ، چرا الان اینقد سرد و بی روح شدم ازین بابت هم واقعا ناراحتم خیلی ناراحت. اخیرا هم کتاب ژرفای زنانگی و زنانگی از دست رفته رو خوندم خیلی عالی بودن. همش خودمو تصور میکردم.
واقعا همیشه با خودم فک میکردم ی چیزی کمه و چرا اینجوریه
خیلی غم انگیزِ عشق و زنانگی رو از دست بدی