کهن الگوی آرس

کهن الگوی آرس

آنچه خواهید خواند

4.4
(8)

یکی از معروفترین و منفورترین اسطوره هایی که تابحال نقل شده اند، کهن الگوی آرس یا همان مریخ است که به عنوان خدای جنگ  یونانی شناخته می شود و در مجسمه ها و تابلوها او را به شکل جوانی قوی هیکل و تقریبا برهنه با کلاه خودی بر سر و نیزه ای بر دست می بینیم.

در جهان اساطیر همیشه همه چیز تحسین برانگیز نیست. هریک از اساطیری که دستخوش تفسیرهای آرکتایپی شده اند صفاتی را به شکل  اغراق آمیز و منحصر به فرد دارند اما مشخصا این صفات همیشه مورد پسند و دوست داشتنی نیستند و اتفاقا به همین دلیل هم اسطوره شده اند. چرا که ما هم به عنوان یک انسان درکنار صفات پسندیده، سیاهی و پلیدی را نیز درون خود داریم.

خدای جنگ و خشونت

کهن الگوی آرس؛ خدای جنگ و خشونت

از تولد و اصالت آرس تنها این را میدانیم که گویا  فرزند زئوس و هرا و جزو دوازده خدای المپ نشین است. البته روایت دیگری هم وجود دارد که هرا بدون دخالت زئوس و به تنهایی آرس و برادرش هفائیستوس را به دنیا آورد. در هرحال نام اسطوره و همچنین کهن الگوی آرس  هم‌ردیف جنگ و خون ریزی و هیجان است و هرا به عنوان مادر او، اولین  کسی است که این ها را در روحیه پسرش کشف می کند و فردی به نام پریاپوس را انتخاب کرد تا به او آیین رقص و سپس آیین جنگ را بیاموزد چرا که رقص های آیینی بسیار به حرکات رزمی هنگام نبرد شباهت داشتند.

آرس از کشتار نه برای رسیدن به هدفی خاص یا پیروزی در میدان جنگ بلکه به خاطر خود فعل کشتن و وحشی گری لذت می‌برد.  او با عنوان  رب‌النوع  یا خدای جنگ و جنگاوری شناخته می‌شود چرا که همیشه یا درحال جنگیدن بود یا فکر جنگیدن با کسی را در سر می پروراند اما هیچگاه نه برای آن برنامه ریزی می‌کرد و نه برایش مهم بود که آن جنگ چه عواقبی در پی خواهد داشت.

آرس به هیچکس در بین خدایان یا فناپذیران اهمیت نمی داد و خوی وحشی و سرکش او به هیچ طریقی آرام نشد. به همین دلیل با اینکه او جزو دوازده خدای اصلی المپ است اما هرگز جایگاه و احترامی بین بقیه خدایان کسب نکرد. مخصوصا وقتی با خدایان شجاع و با ذکاوتی همچون آتنا (که شاید بزرگتربن دشمن او بود) مقایسه می شد، بیشتر از همیشه تحقیر و طرد شدگی را حس می‌کرد.

علاوه براین، از آنجایی که یونانی ها به لطافت های عقلی و ظرافت های ادراکی بیش از هرچیز دیگر گرایش دارند، این روحیه آنها نمی توانست پذیرای فردی همچون آرس باشد و این باعث می شد که در میان مردمان فناپذیر هم، آرس تداعی گر وحشت و انزجار باشد و برخلاف خدایانی مثل آپولون که از جانب مردم چندین عنوان و اختیار داشت، فقط  قتل و خون ریزی و خشونت بی هدف را تداعی کند.

البته جالب است که آرس بعد از اینکه از یونان به رم منتقل شد و مارس (مریخ) نام گرفت مقام بسیار بالایی پیدا کرد و در واقع بعد از ژوپیتر بزرگ ترین خدای رومی شد و مردم رم او را رب النوع ملی خود شمردند و به پرستش او پرداختند! بنابراین نگاهی که به آرس یونانی می‌شود متفاوت از زاویه ای است که در آن آرس رومی تحلیل می‌شود اما به طور کلی هر دو به یک شخصیت اسطوره ای اشاره دارند.

می گویند آرس در تمام جنگ ها و خونریزی ها به همراه چهار متلزم اصلی اش حضور پیدا میکرد که نام آنها ویموس (ترس)، فبوض (وحشت)، اریس (اختلاف) و اینو (ویرانی) بود. همچنین اشباح شوم و مخوفی که (کرس) نام داشتند و از خون جنگجویان زخمی تغذیه می کردند به دنبال او بودند.

اما با همه این ها او از غالب مبارزاتش فاتح بیرون نمی آمد چرا که درایت و هوشمندی کافی برای غلبه بر حریف را نداشت و توانایی رزمندگی اش الزاما بهتر از دیگران نبود. معروفترین مشاجره ها و مبارزات او با آتنا (الهه عقل وخرد) بود.

تفاوت فاحش آتنا با آرس جدای از هوشمندی و ذکاوت، در این بود که آتنا  هیچوقت به خاطر لذت خون کسی را نمی ریخت یا از ستمگران و ظالمان انتقام می‌گرفت یا اگر کسی قدرت و شکوهش را زیر سوال می‌برد و از فرامین او سرپیچی می‌کرد، به تنبیه او می‌پرداخت اما آرس اصولا از کشتار لذت می برد و فقط هم  مغلوب خدایان نبود. یک بار او به هرکول که یک نیمه خدا بود دشنام داد و با او گلاویز شد و در پایان زخمی و نالان به المپ برگشت.

حتی یک زمان دو برادر پهلوان به نام های (اوتوس) و (اوفیالتس) آرس را به زنجیر می کشند و سیزده ماه در همان حالت نگه می دارند و گویا در نهایت هرمس به نجاتش می‌رود و او را نیمه جان پیدا میکند. همه این ها حاکی از این است که آرس نه به خاطر مهارت بالا و توان بدنی فوق العاده اش، بلکه به خاطر میل شدید به جنگیدن خدای جنگ نامیده می شود.

این خصوصیات آرس مسلما در روابطش با زنان نیز منعکس شده بود. گرچه آرس بواسطه ظاهر مردانه و جذابی که داشت زنان زیادی را به خود جذب می کرد اما فقط رابطه او با آفرودیت (الهه زیبایی) در بین اساطیر مشهور است که در نهایت هم به دست هفائیستوس (همسر آفرودیت)رسوا شدند.

شاید بتوان گفت دلیل جاذبه بسیار بالای بین این دو نفر این است که شهوت و عشق در آفرودیت، خوی وحشی و هیجان بالا در آرس را تکمیل می‌کند و به همین دلیل نام دختری هم که آفرودیت از او به دنیا می آورد هارمونیا، به معنی تناسب است. البته که آرس سرکش تر و تنوع طلب تر از آن بود که تنها معشوقه اش آفرودیت باشد و فرزندان دیگری هم به جز هارمونیا دارد. اسکیپه، فلگیاس، دیومو، کوکنوس و آئروپوس نام چند تن از فرزندان آرس هستند که مادرانی فناپذیر یا پری یا الهه داشته اند.

آرکتایپ آرس

آرکتایپ آرس؛ فرزند طرد شده زئوس

به لحاظ روان شناختی میتوان از آرس به عنوان نماد سرکشی در برابر فرهنگ پدرسالار یاد کرد. آرس تنها کسی بود که زئوس را با کارهایش کلافه می کرد. از طرف دیگر آرس کسی است که به خاطر ویژگی هایش مدام از جانب والدین و سایر خدایان المپ سرکوب و طرد شده است و این خشم او را چندین برابر می کند.  تمام تمرکز مادرش هرا بر روی همسرش زئوس بود و پدرش زئوس هم مدام درحال تحقیر و سرزنش اوست و در مقابل دخترش آتنا را که دقیقا نسخه مونث زئوس بود تشویق و تحسین می‌کرد بنابراین میتوان نگاهی همدلانه به آرس داشت و گفت رنجی که می برد را به زبان خشم ابراز می کرد.

با نگاه روانشناسی یونگ میتوان عقده منفی پدر را در این اسطوره دید. درواقع اگر از چشم سایر خدایان المپ به ماجرا نگاه کنیم آرس را فردی خونخوار و وحشی و ترسناک خواهیم یافت اما اگر کمی عمیق تر شویم آس را در تکاپوی پیدا کردن ارزشمندی میبینیم. او پشتکار اسطوره ای مانند آرتمیس یا ذهن معماری مانند آپولو یا درایتی همچون آتنا را ندارد و انگار تنها با جنگ و وحشیگری می تواند برای خود شان و منزلتی پیدا کند.

نشانه های عقده مادر در اسطوره آرس

اما مرور اسطوره آرس به خوبی نشان می‌دهد که در شخصیت آرس عقده مادر بسیار پررنگ تر است. مادر او هرا تمام تمرکزش را  بر حفظ جایگاهش در المپ و انتقام جویی از معشوقه های زئوس گذاشته بود و این فقدان بزرگ در شخصیت آرس به خشمی مهارنشدنی و میل بالای به تخریب و خونریزی تبدیل شد. عقده مادر با حس ارزشمندی  و امنیت در ارتباط است. این لوپ بی ارزشی و عدم امنیت در شخصیت آرس به وضوح پیداست. گویی او دست به هرکاری زده تا نشان دهد که دوست داشتنی است و سپر خشم و جنگ طلبی او به نوعی ترس از بی ارزشی و طرد شدن را نشان می‌دهد.

 کهن الگوی آرس در روان ما

آرس مردانه ترین کهن الگوست و منظور از مردانه در اینجا درصد بالای نرینگی و به عبارت بهتر میزان بالای هورمون تستوسترون است. اگر مردی آرس تایپ باشد؛ یعنی کهن الگوی غالب  روان او کهن الگوی آرس باشد، ریسک پذیر، اهل خطر و سرشار از هیجانات لحظه ای است. الویت های یک شخصیت آرسی را امیال و هیجانات لحظه ای او تعیین می‌کنند و از همین رو معمولا بیشتر انرژی آنها در زندگی در حوزه های عاطفی خرج می‌شود. او می‌تواند عاشقی پرشور و رمانتیک و دلداده ای خسته باشد و توامان در لحظه خشم به شدت ترسناک و یا حتی خطرناک شود و همین ویژگی چالش های زیادی در زندگی یک مرد آرس تایپ به وجود می‌آورد.

اما به صورت کلی تر  کهن الگو آرس در روان (فارغ از زن یا مردبودن ما)، خود را به صورت میل به ویرانی و خشم افسارگسیخته خود را نشان میدهد. همچنین آرس می تواند واکنش های لحظه ای، هیجانی و پرخطری را رقم بزند و خوی مبارزه طلب و یک دنده ما را فعال کند.

البته همانند هر کهن الگوی دیگری آرس امکان این را دارد که یک سری الگوهای رفتاری را در ما فعال کند و تنها وقتی به شکل کاملا عیان و همیشگی در یک فرد قابل مشاهده است که شخصیت او را تسخیر کرده باشد در غیر این صورت یک روان سالم در موقعیت هایی از زندگی تحت تسلط آرس در می آید و باز هم مانند سایر کهن الگوها زیستن آرس میتواند بسیار کارآمد و یا حتی ضروری باشد مثلا در جایی که نیاز به ریسک کردن یا واکنش های لحظه ای داریم آرس است که عملکرد درست را رقم میزند.

پس میتوان اینگونه گفت که شهامت لازم برای اقدام کردن در جهت پیشبرد یک کار، انرژی آرس را می طلبد اما اگر شخصیت تسخیر آرس شود خطرآفرینی ها و دشمنی هایی که به جا می گذارد مانع رشد فرد خواهند شد.  به همین دلیل باید آگاه بود که به تسخیر کهن الگوی آرس درنیاییم . اگر دقت کرده باشید در دایتان اسطوره آرس هم کسی که به نجات آرس آمد  او را از بند رها کرد، هرمس بود. هرمس پیک خدایان بود و نقطه قوت کهن الگوی هرمس ارتباطات است.  بنابراین شخصیتی که از وجوه منفی کهن الگوی آرس رنج می‌برد نیاز دارد حوزه عملکرد هرمس در روان خود را بسناسد و به آن اگاه باشد و بر روی مهارت های ارتباطی مخصوصا هنرگفتگو کردن تمرکز کند.

البته همانطور که قبلا هم گفتیم، کهن الگوها در ناخوداگاه جای دارند و ما این قابلیت را نداریم که آنها را دستکاری کنیم اما چیزی که اهمیت دارد این است که نشانه های بروز یک کهن الگو را بشناسیم و بتوانیم در زندگی خود آن را شناسایی کنیم و با بر نیازی که در مسیر توسعه فردی خویش حس می‌کنیم به آن اجازه زیستن دهیم یا آن را به کنترل خود در آورده و جلوی تسخیر شخصیت توسط آن کهن الگو را بگیریم.

کمترین -----> بیشترین

میانگین امتیاز: 4.4 / 5. تعداد نظرات: 8

اولین نفری باشید که امتیاز میدهید 🙂

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *