کهن الگوی عاشق

کهن الگوی عاشق

آنچه خواهید خواند

3.9
(14)

گرچه واژه سفر بیش از هرچیزی رفتن را برای ما تداعی می­کند اما سفر قهرمانی به رفتن و گذر کردن محدود نمی­شود. برای قهرمان شدن جایی از سفر باید بایستیم و اجازه عمیق شدن و ریشه زدن را به خود بدهیم. این جا جایی­ست که کهن­الگوی عاشق ما را فراخوانده است. عاشق شدن میل به ماندگاری را در ما بیدار می‌کند.

آرکتایپ عاشق در سفر قهرمانی

جستجو کافی است!

در مرحله اول تشرف که کهن­ الگوی جستجوگر را فعال می­کند، فرد عطش زیادی برای کشف و جستجو دارد. جستجوگر عمق را تجربه نمی­کند و میان بی­نهایت داده و اطلاعاتی که در جهان موجود است می­­کاود تا هرآن چه که توجه او را به خود جلب می­کند را برگزیند. اما کشف و جستجوی مدام قهرمان را به نتیجه خاصی نمی­رساند و برای کسب بینش منحصر به فرد او نیاز دارد تا در جایی از مسیر بالاخره توقفی هرچند کوتاه داشته باشد.

کهن­الگوی عاشق دقیقا همین کار را انجام می­دهد. عاشق قهرمان را پایبند به کسی جایی یا چیزی می­کند تا سکون را تجربه کرده باشد. در واقع اگر جستجوگر انبوهی از لحظات گوناگون را در زندگی رقم می­زند، عاشق درک و دریافت عمیقی را که از تامل و مکث در یک لحظه خاص به دست می­آید را برایمان به ارمغان می­آورد.

تجربه ای که با کهن­الگوی عاشق به دست می­آید را معمولا با کلماتی همچون شور، شوق، انگیزه و لذت عمیق توصیف می­کنیم. به بیان ساده تر این احساس که قلب ما برای چیزی بخصوص می­تپد نشانی از کهن­الگوی عاشق است. کارل پیرسون می­نویسد:« ما از طریق کهن الگوی عاشق از آنچه تحت تاثیرمان قرار میدهد آگاه می­شویم.»

عشق همه بهانه است

ای عشق همه بهانه از توست

اگرچه عشق در اینجا به هیچ­ عنوان محدود به عشق رمانتیک بین دو انسان نمی­شود اما در این نوع از عشق کهن­الگوی عاشق را واضح­تر می­توان شناخت. عاشق به معشوق خود بیشتر از هر چیز دیگر حس تعلق دارد. معشوق باعث می­شود عاشق خود را متصل و متعهد به چیزی بداند و این اتصال شور و شوق عجیبی را در او بیدار می­کند.

اما قبل از هر چیز باید بدانیم که عشق هرگونه معاشرت اصیل، صمیمانه و عمیقی را شامل می­شود و کهن­الگوی عاشق در هر جایی که شور و انگیزه نسبت به کسی، چیزی، موقعیتی یا مکانی در ما بیدار شده، قابل شناسایی است. بدون کهن­الگوی عاشق ما قادر به تجربه ثبات در زندگی نخواهیم بود و سرگشتگی و جدا بودن از جهان، صدایی درونی است تا به ما هشدار دهد که این کهن­الگوی سرکوب شده را ببینیم و به آن اجازه زیستن دهیم.

تفاوت کهن‌الگو حامی و کهن‌الگو عاشق

در مرحله جدایی سفر با کهن آشنا شدیم. در آنجا گفتیم که حامی همان‌طور که از نامش پیداست به مراقبت و حمایتی که از دیگران می‌کنیم ارتباط دارد. در مراحل سفر قهرمانی کهن‌الگوی حامی بعد از آرکتایپ معصوم و آرکتایپ یتیم آمده و به همین خاطر حامی از دیگران مراقبت می‌کند تا آسیبی که خود دیده متوجه آن‌ها نشود و یا حداقل با همدلی و همدردی از فشار روانی آسیب کم شود.

در مرحله حامی، قهرمان هنوز توان زیادی برای مقابله با هجمه‌هایی که به او وارد می‌شود را ندارد اما کهن‌الگوی عاشق مرتبه ای بالاتر است. یک مولفه مهم  کهن الگوی عاشق دسترسی به احساسات و البته توانایی ابراز آن‌هاست. این توانایی درک فرد از احساسات دیگران را نیز بیشتر و معنادار تر می‌کند. بنابراین توانایی بخشیدن در ما نیز بواسطه همین کهن‌الگوست.

البته در اینجا بخشیدن  به معنای نادیده گرفتن یا از حق خود یا دیگری گذشتن نیست. بخشیدن نیازمند این است که اول از همه احساسی که نسبت به خودمان یا دیگری داریم را بپذیریم. این کار ساده ای نیست و کهن‌الگوی عاشق به همین دلیل برای ثبات هویت ما الزامی است. عاشق بودن وجود ما را به عنوان بخشی از این جهان و تکه ای از حیات به رسمیت می‌شناسد و اگر نباشد تمام جنگ ها و جستجو ها‌یی که برای کشف خود داریم به بیراهه کشیده می‌شود.

آرکتایپ عاشق

آمیختگی با هستی

شخصیتی که کهن­الگوی غالب آن عاشق باشد شیفته زندگی و خوش مشرب است و از زندگی کردن  عمیقا لذت می­برد. او در رابطه با دیگران عطوفت و درک بالایی از خود نشان می­دهد و به شکل کلی در هر جمعی که قرار بگیرد شور و شعف درونش را به محیط منتقل کرده و معمولا ارتباطاتی عمیق و محکم برقرار می­کند. عاشق همین نوع برخورد را به غیر از روابط با دیگر وجوه زندگی نیز دارد.

او در کار، تحصیل، معنویت و حتی روزمرگی هایش به قدری عمیق می­شود که به انگار با آن یکی شده است. این شور در دیگران نیز انگیزه زیادی برای زیستن ایجاد می­کند  و همین از آنها انسان­های تاثیرگذاری می­سازد. عاشق وجود خود را با دیگری (دوست، گروه، کار، معنویت) در هم می‌آمیزد و البته که چنین عملی خطر گم کردن هویت او را به همراه دارد.

عاشق هم مانند کهن­الگوهای دیگر اگر ناپخته باشد دردسرهایی خواهد داشت. چالش روزمره عاشق حفظ تعهد از سویی و هویت خود از سوی دیگر است. اگر در ایجاد این تعادل موفق نشود ممکن است خود را در رابطه اش گم کرده و از این بابت اظهار نارضایتی نماید. اما عاشق متعادل  بر عاشق زندگی بودن و شور زیستن تمرکز دارد و این شیفتگی و شوریدگی را به فرد خاص یا چیز خاصی نسبت نمی­دهد.

به قول استاد جعفری: « تنها یک چیز را بیشتر از تو دوست دارم.اینکه تو را دوست دارم»

کمترین -----> بیشترین

میانگین امتیاز: 3.9 / 5. تعداد نظرات: 14

اولین نفری باشید که امتیاز میدهید 🙂

1 دیدگاه

اولین کسی باشید که در مورد این مطلب اظهار نظر می کند.

دیدگاهتان را بنویسید

اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی
ارسال به ایمیل
https://jungnegar.ir/?p=14939