چارلی چاپلین عقیده داشت که زندگی از نزدیک تراژدی و از دور کمدی است. این همان نگاهی است که کهن الگوی دلقک به زندگی دارد. واژه دلقک Clown یا Cloyne به معنای ساده، بی تکلف، طبیعی، دست نخورده، روستایی و دهاتی می باشد و اتفاقا کهن الگوی دلقک هم در بین دوازده کهن الگوی سفر قهرمانی از همه رها تر و بی پیرایه تر است. این آرکتایپ که در منزل آخر این سفر طول و دراز است درسی را به ما میآموزد که شاید به ظاهر ساده و کم اهمیت به نظر برسد اما در واقع همان هدفی است که از ابتدا از رفتن به سفر قهرمانی در سر داشته ایم.
اگر بخواهیم طبق ترتیبی که در سفر قهرمانی وجود دارد اهمیت و مرتبه کهن الگوها را بیان کنیم دلقک بالاترین جایگاه را خواهد داشت چون نشانه ای از پایان سفر است اما وقتی با کهن الگوی دلقک عمیقتر آشنا شویم متوجه خواهیم شد که اتفاقا برای دلقک نه رسیدن بلکه بودن اهمیت دارد و قهرمان از یازده مرحله دشوار قبلی عبور میکند تا در نهایت عافیت حضور داشتن بی چون و بی تکلف برخورد کردن با زندگی را بیاموزد. اما با اینهمه کارکرد کهن الگوی دلقک پیچیده تر از این حرف هاست.
آرکتایپ دلقک؛ دانای بی ادعا
« ابلهان اجازه دارند چیزهایی بگویند که مردم را برای گفتنش به دار میآویزند. وقتی حاکم در خطر مغرور شدن و باد کردن است میتوانند به او سوزن بزنند و به طور کلی با شکستن قوانین و در نتیجه ایجاد مفر برای بروز بینشها، رفتارها و احساسات ممنوع میتوانند تعادل قلمرو را حفظ کنند.»
نقل قولی که از خانم کارل پیرسون در توصیف کهن الگوی دلقک خواندید اشاره به مهمترین چیز در رابطه با این کهن الگو دارد. همانطور که در مورد کهن الگوهای حاکم، جادوگر و فرزانه هم نوشتیم، کهن الگوهای مرحله بازگشت همگی در یک چیز مهم با هم مشترک هستند و آن عنصر تاثیرگذاری بر دیگران است. چرا که هر چهارتای این کهن الگو ها سفر خود را طی کرده اند و با کوله باری از تجربه به نزد دیگران بازگشته اند. اما اثرگذاری دلقک کمی با سه تای دیگر متفاوت است. دلقک قصد ندارد چیزی را آموزش دهد چرا که چندان اهمیتی برای آموختن قائل نیست.
او چیزی را که میداند بیواهمه و مزه مزه کردن حرف میگوید و حقیقتی را که دریافت کرده به همان صورت بیان میکند. دلقک در برابر مشکلات هم به همین صورت عمل میکند. او مشکل را به بازی میگیرد و سر به سر آن میگذارد و به همین دلیل میتواند به شکلی غافلگیر کننده و فکاهی با آن روبرو شود.
بروز کهن الگوی دلقک در هنر و ادبیات هم به این صورت است. کمدی ها مسائل شخصی و غریزی را که برای حفظ وقار و آبرو پنهان می کنیم، به نمایش می گذارند و به همین دلیل خنده دارند و در عین حال با یاد آوری و مسخره کردن قسمت های تکامل نیافته شخصیت، نوعی تخلیه احساسی برای ما ایجاد می کنند.
لحظه های پربرکت حضور
«دلقک وجهی از کودک درون است که میداند چطور بازی کند و از حواس جسمانیاش لذت ببرد. دلقک ریشه حس اولیه ما از سرزندگی و زنده بودن است که خود را به صورت خلاقیت بدوی، کودکانه، خودجوش و بازیگوشانه بیان میکند.»
اما شاید این نقل قول این سوال را به وجود بیاورد که تفاوت کهن الگوی دلقک و کهن الگوی عاشق در چیست؟ مگر نه این است که موهبت کهن الگوی عاشق را هم لذت بردن از زندگی و شور و شوق نهفته در آن عنوان کردیم؟
کهن الگوی عاشق در مرحله تشرف سفر قهرمانی قرار دارد به این علت که عشق در آنجا به نوعی پیشنیاز کسب خرد و دانش است یعنی عاشق زندگی شدن محرکی است برای ادامه دادن سفر قهرمانی؛ تا وقتی عشق به زندگی تجربه نشود دلیل و انگیزه خاصی برای عمیق شدن در مفهوم زندگی و روبرو شدن با چالش ها وجود ندارد اما کهن الگوی دلقک نوع دیگری از لذت و شور را سبب میشود.
همانطور که گفتیم آخرین مرحله سفر منزلگاه کهن الگوی دلقک است یعنی زمانی موهبت دلقک را دریافت میکنیم که جست و جو برای کشف حقیقت و پیدا کردن خود در این هستی را از سر گذرانده باشیم. در اینجا قهرمان متوجه شده که تک تک لحظاتی که صرف رفتن و به دست آوردن و حتی عاشق شدن کرده است هم جزئی از زندگی او بوده اند. پس این لحظات و این تجربه ها برای او رنگ و بویی دیگر خواهند داشت چرا که ارزش واقعی و پنهان آنها را دریافته است. پس دلقک دیگر از چیز به خصوصی لذت نمیبرد یا دل بسته موضوع یا فرد خاصی نیست بلکه خود فرآیند زیستن با تمام چالش ها، زیبایی ها و زشتی هایش در نظر او با ارزش جلوه میکنند.
فراخوان کهن الگوی دلقک
زمانی که زندگی ما با احساس پوچی و کسالت درآمیخته است و زیر بار مسئولیتها، برنامه ریزی ها و فکر کردن به اهداف دور و درازی که برای آینده داریم هستیم یا حسرت گذشته ای که میتوانست جور دیگری باشد را میخوریم، کهن الگوی دلقک تمنای زیستن خواهد داشت. وقتی کهن الگوی دلقک سرکوب شده باشد زندگی خشک و سرد و بیروح خواهد بود و احتمالا تمام لحظات ما آمیخته به نگرانی و اضطراب است.
دلقک ما را دعوت به تفریح بیشتر و ساده تر گرفتن کارها میکند. کهن الگوی دلقک کمک میکند تا جایی دورتر از نوک دماغمان را ببینیم. یک موهبت مهمی که دلقک برای ما دارد پذیرش است. کسی که به انرژی دلقک اجازه زیستن میدهد ابهام زندگی را راحت تر پذیرفته و میداند که گاهی میتواند بسیار ساده تر از چیزی که تصورش را میکند از موقعیتهای دشوار عبور کند و به دنبال فلسفه پیچیده و عمیقی برای زندگی نباشد. این راحتی خیال، فرد را به لذت بردن از زندگی دقیقا به همان صورت که هست و همان آمیختگی که با غم و شادی دارد دعوت میکند.
خطرات کهن الگوی دلقک
با توجه به اینکه در آرکتایپ های سفر قهرمانی، دلقک در آخرین مرحله ظاهر می شود، اگر قبل از هر یکی دیگر از مراحل سفر انرژی این کهن الگو را به مقدار بالایی دریافت کنیم، ممکن است بخواهیم از حقیقت های زندگی فرار کنیم چرا که برای مثال کهن الگوی فرزانه ما را در دیدن حقیقت یاری میکند یا کهن الگوی جنگجو مرزهای زندگی ما را تعیین میکند یا حاکم جای درست ما را در جهان به ما نشان میدهد و اگر کهن الگوی دلقک بدون وجود اینها بروز پیدا کند فرد توان هضم زندگی و روبرو شدن با ابهامات را نخواهد داشت و صرفا با پرت کردن حواسش از مسائل بنیادی زندگی، عمر را سپری میکند.
از طرف دیگر اگر کهن الگوی دلقک شخصیت فرد را تسخیر کند، او را به سمت بیمسئولیتی، الواطی و خوشگذرانی محض میکشاند و از آنجایی که برای این آدم هیچ چیز ارزش جنگیدن یا به دست آوردن ندارد، زندگیاش را با وقتکشی های پی در پی میگذراند یا ممکن است فرد تحت سلطه بخش تاریک کهن الگوی دلقک باشد و با خنده و شوخی و مسخره بازی از دیگران سواستفاده کند و کارهایش را به آن ها محول کند و یا حتی با همین شگرد تبدیل به یک کلاهبردار قهار شود!
خطر بزرگ دیگری که کهن الگوی دلقک میتواند پدید آورد زخم زبان زدن است. اینکه او همه چیز و همه کس را به شوخی میگیرد خیلی وقت ها ممکن است دیگران را آزرده سازد و شاید خودش بیاطلاع باشد اما موجب دلشکستگی اطرافیانش شود چون جدا از طعنههایی که میزند در مواقعی هم که لازم است جدی باشد باز هم به مسخره بازی میپردازد و این برای دیگران چندان خوشایند نیست.
وجه تاریک دیگری که کهن الگوی دلقک میتواند داشته باشد متوجه خود شخص خواهد بود. اگر کسی تسخیر دلقک شده باشد آن قدر به ظاهر شاد و خجسته دیده میشود که احتمالا زخم ها و دردهایش از دید دیگران پنهان میشود و آسیب پذیری و نیاز به همدردی که دارد مورد توجه واقع نمیشود و به همین دلیل حتی برای کسی که بخواهد در کنارش باشد و به او کمک کند تشخیص اینکه چه زمان به همدلی و کمک احتیاج دارد بسیار دشوار و یا حتی غیرممکن است. همچنین این امکان نیز وجود دارد که خود و توانایی های تان را نیز مانند سایر مسائل و اتفاقات جدی نگیرید و در راه خواسته های مهم خود پیشرفتی نداشته باشید.
کمترین -----> بیشترین
میانگین امتیاز: 4.3 / 5. تعداد نظرات: 21
اولین نفری باشید که امتیاز میدهید 🙂