کهن الگوی حامی

کهن الگوی حامی

آنچه خواهید خواند

4.2
(13)

 

ورق زدن تاریخ نوع بشر، اگرچه دل آدم را از بی­رحمی ها و اعمال خشونت آمیز گوناگونی که تاکنون رخ داده به درد می­آورد اما درعین حال این امید را زنده می­کند که انسان ها از سخت­ترین و تحقیرآمیز ترین  ادوار هم گذر می­کنند اگر عنصر حمایت، همدلی، مراقبت و نگرانی برای هم­نوع را داشته باشند یعنی تمام ویژگی­هایی که تحت عنوان کهن الگویی به نام حامی به شکل بالقوه در روان جمعی ما حضور دارد که در این مقاله ابعاد مختلف و انرژی آن در عملکردهای روانی آدم ها را بررسی می‌کنیم.

نظر به درد دیگران

نظر به درد دیگران

سومین مرتبه از مراتب دوازده گانه سفر قهرمانی  کارل پیرسون متعلق به کهن الگوی حامی است. به گفته خانم کارل پیرسون« آرمان حامی یعنی همان والد کامل و دلسوز؛ شخص بزرگوار، با محبت و با توجهی که به استعدادها و قابلیت­های کودک توجه دارد و آن­ها را پرورش می­دهد و چنان خود را وقف این زندگی جدید می­کند که برای بقا و کامیابی آن در صورت لزوم حاضر است جان خود را فدا کند.».

کهن الگوی حامی معرف توانایی ما برای مهر ورزیدن و مراقبت از خودمان و دیگران است. این کهن الگو به ما یادآوری می­کند که فرای خواسته های خود را ببینیم و برای چیزی بزرگ تر از خودمان ارزش و اهمیت قائل باشیم. اگر بخواهیم طبق مراحل سفر قهرمانی این کهن الگو را تشریح کنیم باید گفت فردی که با آسیب دیدن و زخم خوردن از کهن الگوی معصوم عبور کرده و انرژی کهن الگوی یتیم را در خود فعال می­بیند اینک آمادگی لازم برای التیام بخشیدن به درد دیگران را نیز دارد.

او به این حقیقت واقف شده است که دنیا می­تواند جای بی­رحم و پرخطر و غم پروری باشد و دیگران هم مثل من در معرض آسیب­های گوناگونی هستند و من می­توانم در کنار آن­ها باشم و در عبور از رنج کمک کنم. بنابراین کهن الگوی حامی نوعی از امید و خوش بینی را در انسان بیدار می­کند و شخصیتی که این کهن الگو را فعالانه زیست می­کند از این ­ نظر برای دیگران امیدبخش و یاری­رسان است.

یک فرد حامی زندگی را در چشم دیگران ساده تر و حتی زیباتر از چیزی که هست نشان می­دهد و دنیا با وجود او جای امن تر و آرام تری است  چرا که یادآور رشد و التیام برای سایرین و حتی خود اوست. و البته نکته مهم تر در رابطه با حامی توجه او به احساسات و اهمیت ابراز احساسات است. حامی به نیاز ما برای دوست داشته شدن و متعلق بودن احترام می­گذارد و موهبت اصلی او برای انسان ها همین دلسوزی و بخشندگی نسبت به خود و دیگران است.

فراخوان آرکتایپ حامی

فراخوان کهن الگوی حامی

مسلما کسی که این کهن الگو را کاملا به سایه برده است هیچگونه عطوفت و شفقتی نسبت به دیگران نشان نمی‌دهد و صد البته عقیده دارد باید تنها به فکر خود بود و بس؛ اما از آنجایی که هر کهن الگویی تمنای زیستن دارد کهن الگوی حامی نیز با نشانه هایی توجه انسان را به خود جلب می­کند.

مثلا ممکن است با محول شدن مسئولیتی مانند نگه داری از کودک، دیدن درد دیگری و نیاز به مراقبت کردن و حمایت از او این کهن الگو را احساس کنیم. به شکل کلی تر هرگاه نگاهمان از زندگی فردی فراتر می­رود و احوال سایرین برایمان اهمیت پیدا می­کند یعنی حامی درونمان بیدار شده است و در درجات پایین تر صرف همدردی و بودن در کنار رنج­دیدگان و در درجات بالاتر و با پختگی بیشتر کهن الگوی حامی توانا کردن دیگران برای گذر از مشکلات برایمان مسئله خواهد بود.

کهن الگوی حامی ما را می‌دارد تا کاری برای دیگران انجام دهیم و کنار آن­ها باشیم البته این نو از حمایت شامل حال خود ما نیز می­شود. هر وقت که  عواطفی مثل ترس، غم، احساس گناه یا شرم می­بینیم به کهن الگوی حامی نیاز داریم تا توجه عاطفی دریافت کنیم. پس تسلی خاطر و قوت قلب دریافت کردن از  انرژی این کهن الگو نشات می­گیرد.

این شوق به تسهیل زندگی برای دیگران، از حامی یک انسان فروتن و ساده زیست می­سازد چرا که  دغدغه اصلی او ارتقای کیفیت افراد یک جامعه یا در ابعاد بزرگ­تر نوع بشر است و چندان برای کسب دستاوردهای فردی اهمیتی قائل نیست و اگر هم دستاوردی داشته باشد در همین راه از آن بهره می­برد.

خطرات کهن الگو حامی

خطرات کهن الگوی حامی

در سفر قهرمانی حامی بعد از کهن الگوی یتیم قرار گرفته است یعنی حامی از رنجی که دیگران می­کشند به اندازه فهم خودش از آن رنج آگاهی نسبی دارد و این به او کمک می­کند تا همدلی خوبی با آن­ها داشته باشد اما او هنوز نیاموخته که بین خود و دیگران مرزبندی کند و چهارچوب های عاطفی مشخصی ندارد و اگر فرد در این منزل به اصطلاح گیر کند و به عبارتی کهن الگوی حامی او را تسخیر کند، توسط دیگران مورد سواستفاده عاطفی قرار می­گیرد و به نوعی مورد بهره کشی قرار می­گیرد چرا که توان بیان نیازها و خواسته های خود را ندارد.

این دیگر همدلی یا همدردی با دیگران محسوب نمی­شود و فرد را دچار وابستگی منفی به دیگران می­کند. حامی وامانده و تکامل نیافته دچار نوعی وابستگی دوگانه و افراطی شده و کمک به دیگران را بهانه ای برای فرار و انکار مشکلات فردی خود قرار می دهد. او به قدری در مصائب و مشکلات دیگران غرق می­شود که فراموش می­کند به سفر قهرمانی خود برسد.

کار به جایی می­رسد که فرد از رسیدگی به خود و اهداف و چالش های فردی خود احساس گناه می­کند و اولویت اول زندگی اش دیگران خواهند بود و ممکن است این را نشانه شخصیت والا و نوع دوستی خویش بداند درحالیکه رشد فردی همیشه مقدم است. فرد اگر در مسیر رشد نباشد و تعادل روانی لازم نداشته باشد  نمی­تواند در سفر قهرمانی دیگران نیز تاثیر مثبت چندانی داشته باشد.

کهن الگوی حامی تنها به اندازه حمایت و همدلی با کسانی که برای عبور از یک موقعیت دشوار به همدلی احتیاج دارند می­تواند به ما یاری کند نه چیزی بیشتر از آن؛ چرا که حمایت بیش از اندازه و اغراق شده این خطر را نیز دارد که ما اشتباهات دیگران را تایید کنیم و باعث تقویت یک رفتار آسیب­رسان در آن­ها شویم.

کمترین -----> بیشترین

میانگین امتیاز: 4.2 / 5. تعداد نظرات: 13

اولین نفری باشید که امتیاز میدهید 🙂

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *