چطور میشود زنها تا این اندازه قدرت اعجاب انگیز خود و طبیعت جادویی درونشان را به فراموشی بسپرند؟ آیا کسی پیدا نمیشود از اهمیت وجود آن زن وحشی درونشان بگوید و به آنها قدرت واقعیشان را یادآور بشود؟
این مقاله، زن وحشی درونتان که به فراموشی سپرده شده را به شما معرفی میکند تا آگاه شوید چه چیزی از شما دزدیده شده و چگونه بازیابی میشود.
زن وحشی به چه معناست؟
در درون هر زنی، نیروی قدرتمندی زندگی میکند آکنده از بصیرت، شور، خلاقیت و دانشی از جنس بیزمانی زندگی میکند. او همان «زن وحشی» است که طبیعت غریزی زنان را به نمایش میگذارد اما این موجود به گونهای در حال انقراض است.
زنان، صرف نظر از اینکه تحت تاثیر چه فرهنگی باشند، معنای واژه زن وحشی را به طور غریزی درک میکنند.
در اینجا کلمه وحشی به مفهوم منفی امروزی آن، یعنی مهارنشدنی، مدنظر نیست، بلکه بنابر مفهوم اصلی آن، یعنی زندگی کردن به صورت طبیعی به کار برده شده است.
واژه زن وحشی سبب میشود زنان به یاد بیاورند که چه کسی هستند و چه باید بکنند.
چرا به زنده شدن زن وحشی درونمان نیاز داریم؟
کهن الگوها تجاربی هستند که بشر در طول میلیونها سال آنهارا زندگی و تکرار کرده و این تجارب مانند الگوهای فکری و رفتاری در عمق ناخودآگاه انسان ها ریشه دوانده و کماکان در نسل های بعدی نیز میتوانیم بروز این الگوها را ببینیم.
با رستاخیز زن وحشی درون هر زن، خرد و خلاقیت و قدرت گمشدهی زنان این نسل باز میگردد و زنان دیگر سعی نمیکنند مثل مردان شوند، به آنها ببازند یا بر آنها تسلط داشته باشند، بلکه زنانگی واقعی آنها ابتدا باعث نجات خودشان و سپس باعث بازگردادن “حس زندگی” و “حس بودن” به جهان میشود.
از این رو در این نسل ما بیشتر از هر زمان دیگری، به زنده شدن دوباره کهن الگوی زن وحشی نیاز داریم.
مرگ قدرت زنان در جامعه مردسالارانه
جامعه چندهزارساله مردسالار باعث شده زنان تصور کنند قدرت فقط جنس مردانه دارد. قدرت مردانه، جنس سخت و قدرت زنانه، جنس نرم دارد و تعادل این دو باهم موجب رسیدن به اهداف همراه با رشد روحی و معنوی میشود.
همچنین مردانی که به تعادلی در این زمینه رسیدند نیز روح خود را در راه وقوع اهداف نمیبازند. رسیدن به اهداف، نباید روح مارا بکشد اما «مردانگی صرف» وتهی از زنانگی، خطری است که زنان امروز را تهدید میکند.
قدرت مطلقا مردانه به این شکل بروز پیدا میکند:
-به دست آوردن قدرت فقط با خشونت و زور به دست میآید
-انسانی که میخواهد به هدفش برسد باید بسیار جدی و بدون احساس باشد
-مدام دویدن و انجام فعالیت ها هرروز و هرروز بدون استراحت به صورت مرگبار
-دستور دادن و تنبیه کردن
-آنها فقط میخواهند برسند. هرکاری لازم باشد برای رسیدن به هدف انجام میدهند حتی اگر لازم باشد “زندگی نمیکنند”
زن ها روح خود را در جامعه باخته اند، روحی که قدرت راستین آنهاست. آنها به اشتباه تصور میکنند فقط به این شکل میتوانند به اهدافشان برسند. تمام این کارها شاید زن را به هدف برساند، اما روح او را میکشد. آنوقت چه تفاوتی میان جنس قدرت مرد و جنس قدرت زن وجود دارد؟
جنس قدرت زنانه
قدرت زنانه، جنس نرم دارد. آنها با لطافت و شوری که دارند، سختترین چیزها را هم نرم میکنند. زنان از جنس “بودن” و “سرزندگی” هستند و با آوردن حس سرزندگی به هرچیزی، آن را مال خودشان میکنند. زنان نمیخواهند فقط با زور، چیزی را به دست آورند بلکه آنها خردی دارند که اگر از آن استفاده کنند راهش را پیدا میکنند که چطور بدون خشونت به چیزی که میخواهند برسند.
هیچ قدرت سختی نمیتواند در مقابل لطافت و عطوفت زنانه، دوام بیاورد.
زنان خردمند مانند آتش هستند، هر چیز سفتی را ذوب میکنند.
زنان خردمند مانند آب هستند، به فرم چیزی که میخواهند درمیآیند و مالک آن میشوند.
زنان خردمند مانند خاک هستند، میمانند و بستری پربار میسازند که هرچیزی درون آن کاشته شود، بار میدهد.
زنان خردمند مانند باد هستند، به صورت نامرئی همهجا هستند و میچرخند و میتوانند با نرمی، هرچیز سختی را از جایش برکنند.
زن وحشی چه زمانی برمیخیزد و چگونه بر زنان تاثیر میگذارد؟
هرگاه زندگی زنان دچار ملال و یکنواختی شود، کهن الگوی زن وحشی او را فرا میخواند. حال زمان عملکرد روح خلاقانه است که همچون رودی روان بر بستر روح خشک زن، جاری میشود.
وقتی او همانند یک معلم و رهبر معنوی در کنار ماست، ما با چشم «شهود» به نظاره جهان مینشینیم.
در کتاب زنانی که با گرگ ها میدوند، نوشته دکتر کلاریسا پینکولا استس، زن را به گرگها تشبیه کردند. در نگاه اول کمی عجیب و متناقض به نظر میآید زیرا تصویری که از گرگ برای ما ترسیم کردند، ویژگی های مردانه دارد گویی ما نمیتوانیم طبیعت زنانه خود را به گرگ تشبیه کنیم.
گرگ ها و زنان چه شباهت هایی دارند ؟
اما گرگهای سالم و زنان سالم ویژگی های روحی مشابهی دارند
مثل: هشیاری، سرزندگی، بازیگوشی و توانایی بسیار برای ایثارکردن.
گرگها و زن ها ذاتا اجتماعی و کنجکاو هستند و از ظرفیت تحمل و از قدرت بالایی در تطبیق دادن خود با وضع متغیر زندگی برخوردارند. آنها قوه درک و شم قوی دارند و به شدت به همسر و فرزند و خانوادهشان علاقهمندند و بسیار وفادار و قابل اعتماد و شجاعاند.
اگر زن وحشی برخیزد، زنان چه قدرتی پیدا میکنند؟
وقتی زنان با طبیعت اصلی و وحشی درونشان، ارتباط خوبی داشته باشند؛
-زنی دانا و دوراندیش درونشان روشن میشود.
-میتوانند سروشها و الهامات غیبی را دریافت کنند.
-درک و شهود آنها تقویت میشود.
-به یک سازنده، خالق و یک شنونده ای هدایتگر تبدیل میشوند.
-زندگی درونشان و اطرافیانشان پرشور و سرزنده میشود.
-میتوانند علایق و اهداف خود را به خوبی و با اشتیاق دنبال کنند.
-خلاقیت آنها بیشتر میشود و این در هر کاری باعث بروز اثری ارزشمند، مجذوب کننده و تاثیرگذار میشود.
بعضی ها زنانی که این قدرت درونی را بیدار کرده و بکار میگیرند را این طور توصیف میکنند:
او نیروی مرگ و زندگی است.
نماد باروری هرچیزی است.
او به هرچیزی دست بزند، به آن زندگی میدهد و مجذوب کننده میشود.
هرجا زنی هست که چون خاک حاصلخیز است، او ردپای خود را بهجا میگذارد.
او مظهر قلب وفادار است.
او همان کسی است که از بی عدالتی میخروشد.
همان کسی است که ما در جستجویش خانه را ترک میکنیم و به خاطرش به خانه میآییم.
او منشا تاریکی و روشنایی است.
او همان چیزی است که مارا به زندگی کردن دعوت میکند.
همان بوی گل مست کننده و آب زاینده.
قدرت زنانه در بستر شغلی
زنی را در کار فروش تصور کنید. او با هر مشتری پرشور، با حیا، پر مهر و با خرد صحبت کرده و مشتری را مجذوب حرف هایش میکند. اینگونه زنان اکثرا در مقایسه با همکاران مرد خود و زنانی که میخواهند مانند مردها عمل کنند، فروش بیشتری دارند و مشتری دوست دارد از او خرید کند. بسیاری از مردم برچسب غیراخلاقی بودن بر کار آنها میزنند با اینکه او از قدرت زنانه خود استفاده کرده و چون نوعی جادو در کارش به کار برده که دیگران ندارند، میخواهند قدرت او را زیر سوال ببرند.
قدرت زنانه در رابطه
اینگونه زنان به رابطه، زندگی میبخشند.
بسیار وفادار هستند.
آنها به مردانی که در مرداب کارهایشان گرفتار شدهاند، عشق، مهر و زیبایی را تقدیم میکنند و با خردی که دارند در چالش ها به آنها کمک میکنند.
آنها به هیچ وجه رام نیستند بلکه با عزت نفس، اهداف خود را دنبال میکنند و قدرت جادویی و اعجاب انگیزشان را در خرد و سرزندگی، به شریک عاطفی خود نیز منتقل میکنند.
همچنین اینگونه زنان، زمانی که وقت رفتن باشند، میروند و هرگز خلاقیت خود را تسلیم چیز اشتباهی نمیکنند.
در رابطه، اینگونه زنان، کسی هستند که هر مردی در زندگی به وجود آنها نیاز دارد و به روزهایشان معنا و زیبایی میبخشند .
الهه آرتمیس و شباهت های آن با زن وحشی
آرتمیس در مقام اسطوره شکار و ماه، تجسم روح مستقل زنانه است. کهن الگویی که او نمود آن است، زن را قادر میسازد تا اهدافش را در زمینه ای که خودش انتخاب میکند، دنبال نماید. آرتمیس برای هدف ها و عقایدش با اعتماد به نفس تلاش میکند، با طبیعت دنیا و درون خودش ارتباط خیلی خوبی دارد، علاقه دارد از دیگران مراقبت کند، زندگی که دوست دارد را میسازد و اگر سعی کنید مانع او شوید به خوبی میجنگد، منفعل نیست و علایقش را تسلیم چیزی نمیکند؛ از این جهت به کهن الگوی زن وحشی شباهت زیادی دارد.
الهه کیمیاگر آفرودیت و شباهت های آن با زن وحشی
کهن الگوی آفرودیت بر لذت بردن زنان از عشق و زیبایی حکمرانی میکند. آفرودیت زنان را وادار میکند تا به عملکردهای خلاقیت و زایش خود پاسخ دهند. آفرودیت خلاقیت بسیار بالایی دارد و از آن در تمام ابعاد زندگی استفاده کرده و زیبایی را به ارمغان میآورد. زیبایی تسخیرکننده وجود دارد، به گونه ای که در زنان و بخصوص مردان جاذبه شدیدی ایجاد میشود؛ گویی آفرودیت هرچیزی که خلق میکند آن را زیبا کرده و جنسی جادویی دارد و همگان مجذوب او و اثرش میشوند. از این رو قرابت هایی با ویژگی های زن وحشی دارد.
ویژگیهای زن وحشی درون آسیب دیده
اما، خرد قوی زنان وحشی، همیشه درطول تاریخ برای دیگران ترسناک بوده. بعضی ها نمیخواستند زنها هشیار باشند.
زن وحشی آسیب دیده، از طبیعت خود دور شده و از قدرت ها و استعدادهای درونی خویش فاصله گرفته است. تا جایی که امروزه خیلی کم میتوان زن وحشی را درون زنی به وضوح دید.
زن وحشی کمرنگ شده و با صدای بلند درون زنان فریاد میزند تا صدای او شنیده شود و خلاقیت و شهود بالای زنانه را زنده کند.
احساس ناتوانی
زن آسیب دیده خود را برای تلاش کردن و رسیدن به اهدافش بیش از حد ناتوان میبیند.
عدم دریافت الهام
ارتباط او با راهنمای درون خود، قطع است و ندای درونی زنان که راه درست را به آنان نشان میدهد، درون او ضعیف است.
شک و تردید مزمن
او با احساس ناتوانی و عدم دریافت الهام، برای انجام هرکاری تردید دارد و در انتخاب و تصمیمگیری مشکل دارد.
فقدان قاطعیت
او نمیتواند راهی را به صورت قاطع برگزیند و قاطعانه علاقه خود را پیش بگیرد.
انتخاب های نادرست در گزینش همسر، دوست یا شغل
او در هر حوزهای به خصوص حوزههای مهم زندگیاش انتخاب های عجیب و اشتباه دارد که منجر به آسیب بیشتر میشود.
رام بودن بیش از حد
در این شرایط، زن که ترس از بیان احساسات دارد، تابع دیگران میشود و از خود استقلالی نشان نمیدهد. هرچیزی که دیگران بخواهند را تا جایی که بتواند برآورده میکند و نیازهای خود را نادیده میگیرد.
عدم اعتماد به نفس و تجربه ناکافی بودن
او از اینکه کارش به اندازه کافی خوب نباشد به شدت هراس دارد و تا اندازه ای وقت میگذارد تا به بهترین شکل آنرا ارائه دهد. او حتی شاهکارهای خود را نیز به اندازه کافی خوب نمیبیند و دیری نمیگذرد که ناامید میشود.
گذشتن از خلاقیت های درونی
او به این نتیجه میرسد که نمیتواند به علایق خود دست پیدا کند و برای این کار توانایی، انگیزه و انرژی خود را از دست میدهد؛ بنابراین حیات خود را تسلیم دیگران کرده و خود بی تحرک و افسرده میشود.
بنابراین، جدایی از طبیعت وحش زنان زمانی که زن وحشی درونشان سرکوب شده، نشانه های ناتوانی در تعیین حد و مرزها، سردی جنسی، شرمزدگی، خشم مزمن، شکنندگی، کمبود انرژی در برنامه های سازنده، ترس از تجربه چیزهای جدید، ترس از مقابله با چیزی و … را به دنبال دارد.
اما خوشبختانه زن وحشی هیچگاه نمیمیرد و در اعماق وجود ما جای منتظر است تا کمی به او توجه کرده و از قدرت های آن استفاده کنیم.
کمترین -----> بیشترین
میانگین امتیاز: 5 / 5. تعداد نظرات: 3
اولین نفری باشید که امتیاز میدهید 🙂