مکانیسم‌های دفاعی

مکانیسم‌های دفاعی؛ نگاهی به سپرهای نامرئی روان

آنچه خواهید خواند

0
(0)

کارمندی را تصور کنید که بعد از یک روز کاری پرتنش به خانه برمی‌گردد و به‌جای صحبت درباره احساس واقعی خود از این روز، با خنده به خانواده می‌گوید: “امروز یاد گرفتم چطور میشه تو یه روز به همه چیز گند زد!” یا وقتی در آستانه یک امتحان مهم هستید، به‌جای آماده شدن برای آن، احساس کنید بی­حال هستید و نخواهید پایتان را از اتاقتان بیرون بگذارید. این‌ها نمونه‌هایی از رفتارهای روزمره‌ای هستند که خیلی از ما انجام می­دهیم، بدون اینکه بدانیم درحال تجربه چه چیزی هستیم.

این رفتارها، به نوعی سپر بلایی هستند که دور خودمان می‌کشیم تا از احساسات بد دور بمانیم. به این سپرها، مکانیسم‌های دفاعی می‌گوییم. این مکانیسم‌ها به ما کمک می‌کنند در لحظه­های سخت، کمتر با استرس مواجه شویم و بتوانیم به زندگی عادی خود ادامه دهیم. آن­ها نقش مهمی در حفظ سلامت روان و جلوگیری از به‌وجود آمدن احساس­های ناخوشایند دارند.

درک این مکانیسم‌ها می‌تواند ما را با روش‌هایی که ذهن ما برای مقابله با فشارهای روانی به‌کار می‌گیرد، آشنا کند. در این مقاله، با سفری به دنیای درونی خود، به بررسی این مکانیسم‌ها و چگونگی تأثیر آن‌ها بر رفتار می‌پردازیم.

مکانیسم‌های دفاعی چیستند؟

هر کدام از ما در طول زندگی با موقعیت‌های سختی روبه رو می­شویم؛ موقعیت‌­هایی که ممکن است باعث ترس‌، نگرانی و احساس­های پیچیده‌ای در ما شوند. تحمل این شرایط ممکن است دشوار باشد. روان ما برای اینکه بتواند از این فشارها رهایی یابد، به شکل ناخودآگاه از روش‌هایی استفاده می‌کند که به آنها “مکانیسم‌های دفاعی” می‌گوییم. مکانیسم‌های دفاعی مثل یک سیستم امنیتی عمل می‌کنند و از روان ما در برابر اضطراب و ناراحتی‌های روانی محافظت می‌کنند. همه‌ی ما در طول روز از این روش‌ها استفاده می‌کنیم، بدون اینکه خودمان آگاه باشیم. این مکانیسم‌ها مثل دیوار محافظی هستند که به ما کمک می‌کند تا با احساس­های دشوار مثل غم، خشم، یا ترس به شکلی راحت‌تر کنار بیاییم و با موقعیت‌های دشوار سازگار شویم.

دلیل ایجاد مکانیزم دفاعی

مکانیسم‌های دفاعی چگونه به وجود می‌آیند؟

تصور کنید فردی در میانه یک جلسه کاری بسیار مهم است و به شدت گرسنه شده است. بخشی از او فوراً خواستار خوردن غذاست و هیچ اهمیتی به جلسه یا پیامدهای آن نمی‌دهد و می­گوید: “پاشو برو یه چیزی بخور، کی گفته جلسه مهم‌تر از شکم آدمه؟” اما او نمی‌تواند از وسط جلسه بیرون بپرد و غذا بخورد. بخش دیگری از او هم ممکن است خود را به‌خاطر حتی فکر کردن به ترک جلسه کاری برای خوردن غذا سرزنش کند و می‌گوید: ” خیلی بی مسئولیتی. زشته وسط جلسه بری غذا بخوری. باید صبر کنی تا جلسه تموم بشه. تو باید  وظیفه‌ت رو درست  انجام بدی.” اما بخش سومی از این فرد که شاید منطقی­تر به نظر می­رسد، باید تصمیم بگیرد که چطور این نیاز فوری به غذا را مدیریت کند. شاید او به خودش بگوید: “خب، الان نمیشه بری، ولی بعد از جلسه یه ناهار مفصل می‌خوری.”

این سه صدا دقیقا همان بخش‌های مختلف شخصیت هستند.

در این مثال، صدای اول اید نامیده می‌شود. همان بخشی از فرد که به دنبال برآورده کردن فوری نیازهاست. اید بخش ابتدایی و ناخودآگاه روان است که از لحظه تولد با ما همراه است. اید به دنبال ارضای فوری غریزه­ها و امیال ابتدایی مثل گرسنگی، تشنگی، خشم و تمایلات جنسی است. این بخش از ذهن به هیچ قاعده یا محدودیتی پایبند نیست و تنها به دنبال لذت فوریست.

بخش بعدی فرد که او را سرزنش کرد و اخلاق و مسئولیت برایش پراهمیت بود، سوپرایگو می­نامیم. سوپرایگو بخشی از روان است که دربردارنده ارزش‌های اخلاقی، وجدان و هنجارهای اجتماعی است.سوپرایگو همیشه یادآوری می­کند که باید یک آدم خوب باشی و ممکن است فرد را به خاطر تمایلات ناهماهنگ با ارزش‌های اخلاقی دچار احساس گناه کند.

حالا به آن بخشی از فرد می­رسیم که گفتیم شاید منطقی­تر به نظر برسد و نقش مدیریت را به عهده داشت. اسم این بخش، ایگو است. ایگو بخشی از روان است که با واقعیت و محدودیت‌های جهان بیرونی سر و کار دارد. وظیفه اصلی­اش این است که بین خواسته‌های اید و سوپرایگو و قوانین و واقعیت‌های دنیای بیرون تعادل برقرار کند.

درواقع، ایگو را می‌توان به‌عنوان مدیر اصلی شخصیت در نظر گرفت که نقش بسیار مهمی در هماهنگی بین بخش‌های مختلف روان و کنترل رفتارهای ما دارد. اگر روان را به یک سازمان بزرگ تشبیه کنیم، ایگو مثل مدیر عاملی است که باید تصمیم‌گیری‌های مهم را انجام دهد و بین نیازهای متفاوت و گاهی متضاد، تعادل ایجاد کند.

این سه بخش همواره با یکدیگر در تعامل و گاهی درگیری هستند، و این تعامل‌ها می‌توانند منجر به ایجاد تنش‌ها و اضطراب‌های روانی شوند. وقتی اید خیلی قوی باشد، ممکن است کارهای احمقانه‌ای انجام دهیم. وقتی سوپرایگو خیلی قوی باشد، ممکن است خیلی جدی و خشک شویم. اما وقتی ایگو خوب کار کند، می‌توانیم بین خواسته‌ها و مسئولیت‌هایمان تعادلی برقرار کنیم.

اما اگر ایگو ‌نتواند به‌طور منطقی با آن­ها کنار بیاید، فرد ممکن است احساس بدی پیدا کند. اینجاست که مکانیسم‌های دفاعی وارد عمل می‌شوند. دلیل این کار چیست؟ وقتی با احساسات منفی شدید، استرس، یا تضادهای درونی مواجه می‌شویم، ایگو برای جلوگیری از آسیب روانی، به مکانیسم‌های دفاعی نیاز پیدا می‌کند. به همین دلیل است که ایگو را می‌توان نه فقط به‌عنوان یک مدیر، بلکه به‌عنوان محافظ روانی در برابر فشارها و چالش‌های زندگی در نظر گرفت.

ضرورت مکانیسم های دفاعی

چرا مکانیسم‌های دفاعی ضروری هستتند؟

فردی به یک مهمانی دعوت شده، اما به‌خاطر اضطراب اجتماعی یا نداشتن اعتمادبه‌نفس، نمی‌خواهد آنجا حضور داشته باشد. «اید»  ممکن است به‌خاطر حس تنهایی و نیاز به اجتماعی بودن، او را وادار به رفتن کند و می­گوید:”برو مهمونی، خیلی خوش می‌گذره.” اما سوپرایگو او را سرزنش می­کند و می­گوید: “نرو، همه مسخرت می‌کنن.” اینجاست که ایگو باید یک تصمیم بگیرد. اگر ایگو نتواند این دو صدا را آرام کند، ممکن است فرد استرس بگیرد. در اینجا مکانیسم دفاعی ایگو به کمک او می­آید و می­گوید: “این مهمونی اصلاً مهم نیست و همه کسانی که به آنجا میرن آدم‌های سطحی هستن.” نتیجه چیست؟ فرد از اضطراب حضور در آن جمع دور ‌می ماند و احساس بدی هم به خودش پیدا نمی‌کند.

یا فردی در کار خود دچار اشتباهی شده است. اید  می‌خواهد فوراً او  را از عواقب این اشتباه دور کند و می‌گوید: “باید این اشتباه رو فراموش کنی و به کارات ادامه بدی.” ولی از طرف دیگر سوپرایگو نیز او را به خاطر اشتباهش سرزنش می‌کند و می‌گوید: “چه آدم بدی هستی که همچین اشتباهی کردی.” اینجا هم ایگو باید کاری کند که فرد کمتر عذاب بکشد؛ پس مکانیسم دفاعی به او کمک می­کند و او به خود می‌گوید “این اشتباه تقصیر من نبود، دیگران هم در این مشکل دخیل بودن.”

اینگونه موقعیت‌ها خیلی پیش می­آیند. وقتی احساساتمان با هم در تضاد باشند یا وقتی با یک موقعیت سخت روبرو شویم، ایگو از مکانیسم‌های دفاعی برای کاهش تنش‌های میان اید و سوپرایگو و دنیای بیرونی استفاده می‌کند و تلاش می‌کند تا فشارهای روانی را به‌نحوی مدیریت کند که بتوانیم به‌طور کارآمدتری با مسائل و چالش‌های زندگی مواجه شویم.

مکانیسم­های دفاعی چه زمانی فعال می­شوند؟

چند دلیل وجود دارد که باعث فعال شدن مکانیسم­های دفاعی می­­شوند:

محافظت از فرد در برابر اضطراب

اضطراب احساسی طبیعی است که وقتی با شرایط نامطلوب یا چالش‌برانگیز مواجه می‌شویم، در ما ایجاد می‌شود. اضطراب می‌تواند از رویدادهای مختلف زندگی مانند فشار کاری، روابط پیچیده، و یا حتی انتظارات بالا ناشی شود. وقتی که ما با چنین شرایطی مواجه می‌شویم، روان ما برای جلوگیری از غرق شدن در اضطراب، به مکانیسم‌های دفاعی پناه می‌برد تا بتواند ما را در برابر این احساس ناخوشایند محافظت کند.

وقتی اضطراب به سطح بالایی می‌رسد، بدن و روان ما برای مقابله با آن وارد حالت “جنگ و گریز” می‌شود، یعنی فرد در پاسخ به ادراکاتش نسبت به موقعیت‌های خطرناک، از لحاظ بدنی آماده می­شود تا برای نجات خود، حمله یا فرار کند. در این حالت بدن علائمی در پاسخ به استرس حاد، مثل تپش قلب، گر گرفتن، نفس نفس زدن و لرزش و… را نشان می­دهد. اما همیشه نمی‌توانیم به طور فیزیکی با موقعیت اضطراب‌آور مواجه شویم یا از آن فرار کنیم. در این حالت، مکانیسم‌های دفاعی به‌عنوان جایگزین عمل می‌کنند تا ما به‌طور موقت از شدت اضطراب در امان بمانیم.

درواقع روان به‌جای مواجهه مستقیم با آن، از مکانیسم‌های دفاعی استفاده می‌کند تا از اضطراب ناشی از آن تجربه جلوگیری کند. مثلا در محل کار رئیستان بدون اطلاع قبلی به شما می‌گوید که باید تا پایان روز پروژه بزرگی را تحویل دهید. این درخواست غیرمنتظره شما را مضطرب می‌کند، زیرا نمی‌دانید آیا می‌توانید به‌موقع این کار را انجام دهید یا نه. در این شرایط، ممکن است نوعی از مکانیسم دفاعی فعال شود. شما ممکن است به خود بگویید: “این پروژه خیلی بزرگ نیست، قطعاً می‌تونم سریع تمومش کنم.” در واقع، ذهن شما به‌طور موقت حجم استرس را کم‌اهمیت جلوه می‌دهد تا اضطراب شما را کاهش دهد.

حفظ تصویر فرد از خود

 حفظ تصویر ذهنی فرد از خود

 یکی از نیازهای اساسی انسان داشتن تصویری مثبت و ارزشمند از خود است. ما همه دوست داریم که خود را فردی خوب، باهوش، توانا و شایسته بدانیم. اما زندگی پر از چالش‌ها و موقعیت‌هایی است که ممکن است این تصویر را تهدید کند. اگر تصویر ذهنی ما از خودمان آسیب ببیند، ممکن است احساس کنیم که ارزش خود را از دست داده‌ایم یا از دیگران پایین‌تر هستیم. اینجا مکانیسم‌های دفاعی وارد عمل می‌شوند تا این تصویر مثبت از خود را حفظ کنند و ما را از احساسات منفی مثل شرم، بی‌ارزشی یا ناکارآمدی دور کنند.

فردی که همیشه خود را به‌عنوان فردی منظم و دقیق می‌شناسد یک روز دیر به سر کار می‌رسد و یکی از همکارانش او را سرزنش می‌کند که چرا به موقع نیامده‌. این انتقاد برای او آزاردهنده است، زیرا تصویری که از خود دارد را تهدید می‌کند. در این لحظه، نوعی مکانیسم دفاعی ممکن است فعال ­شود و او به جای پذیرش اینکه دیر رسیده، به خود بگوید: “این همکارم واقعاً همیشه دنبال بهانه‌جوییه، اصلا نمیتونه از کسی تعریف کنه.” در این حالت، روان به‌طور ناخودآگاه تلاش می‌کند تا تصویر منظم و دقیق بودن فرد از بین نرود.

تعارض های درونی

 پاسخ به تعارض‌های درونی

 زمانی که فرد با تعارض بین خواسته‌ها، ارزش‌ها و باورهای خود مواجه می‌شود، مکانیسم‌های دفاعی می‌توانند برای کاهش این تعارض‌ها و ایجاد هماهنگی درونی فعال شوند. همه‌ی ما در طول زندگی با موقعیت‌هایی مواجه می‌شویم که احساس­های متناقضی در درون ما ایجاد می‌کنند. مثلاً ممکن است از یک طرف دلمان بخواهد کاری را انجام دهیم، اما از طرف دیگر بدانیم که این کار با ارزش‌های‌ ما همخوانی ندارد. این تعارض‌ها اگر حل نشوند، می‌توانند ذهن ما را به هم بریزند. در اینجا مکانیسم‌های دفاعی به‌طور خودکار فعال می‌شوند تا از ما محافظت کنند.

مثلا فردی همیشه به درستی و صداقت باور دارد. اما در یک موقعیت کاری، به او پیشنهاد می‌شود که برای پیشرفت شغلی خود، به رئیسش دروغی بگوید. این پیشنهاد با ارزش‌های او در تضاد است و او احساس تعارض درونی می‌کند. برای کاهش این تعارض، مکانیسم دفاعی توجیه ممکن است به‌کار بیفتد. او به خود می‌گوید: “این دروغ کوچک برای آینده شغلیمه و به کسی آسیب نمیزنه.” در واقع، این توجیه باعث می‌شود که فرد بتواند با احساسات متناقض درونی خود کنار بیاید.

ویژگی‌های مکانیسم‌های دفاعی

همه­ی مکانیسم­های دفاعی ویژگی­های خاصی دارند که در ادامه به بررسی آنها می­پردازیم:

ناخودآگاه بودن

مکانیسم‌های دفاعی مثل یک رفلکس عمل می‌کنند یعنی مثلا بعد از یک روز پراسترس، به جای اینکه به احساسات خود فکر کنید یا آن­ها را پردازش کنید، به‌طور ناخودآگاه بقیه روز را شروع به تماشای فیلم و سریال‌ می‌کنید تا حواس‌تان پرت شود. در اینجا شما نمی­دانید چه زمانی، چرا و با چه هدفی این تصمیم را گرفته­اید بلکه فقط ناخوداگاه شروع به اینکار کرده­اید. سیستم روانی ما به سرعت و بدون نیاز به تحلیل و تصمیم­گیری آگاهانه، مکانیسم­ها را برای محافظت از خود فعال می­کند.

موقتی بودن مکانیسم ها

موقتی بودن

مکانیسم‌های دفاعی مثل مسکن هستند. درد را آرام می‌کنند ولی مشکل اصلی را حل نمی‌کنند. آن‌ها راه‌حلی فوری برای مدیریت احساسات ناخوشایند هستند. مثلا بعد از یک امتحان سخت که در آن نتیجه مطلوبی نگرفته‌اید، ممکن است با خودتان بگویید: “این امتحان خیلی مهم نبود.” اینکار به شما کمک می‌کند که برای مدتی از احساس شکست فرار کنید، اما در درازمدت باید با واقعیت مواجه شوید که برای امتحانات بعدی بهتر آماده شوید.

حفظ تعادل روانی

مکانیسم‌های دفاعی تلاش می‌کنند تا تعارض‌ها و تنش‌های درونی را کاهش دهند. همچنین آن­ها به ذهن کمک می‌کنند تا در شرایط استرس‌زا، از فروپاشی روانی جلوگیری کند و همچنان به عملکرد طبیعی خود ادامه دهد. مثلا این امکان وجود دارد فردی که در کودکی مورد آزار قرار گرفته است، برای حفظ تعادل روانی خود، در بزرگسالی آن تجربه را به‌طور کامل فراموش کند. این نوع مکانیسم کمک می‌کند تا فرد بتواند به زندگی عادی خود ادامه دهد بدون اینکه دائماً با آن خاطره تلخ مواجه شود.

انطباق‌پذیری

مکانیسم‌های دفاعی مثل لباس هستند که باید متناسب با موقعیت تغییر کنند. مثلاً وقتی با رئیست بحثت می­شود، ممکن است ساکت شوی و چیزی نگویی. ولی وقتی با دوستت بحثت می­شود، ممکن است داد بزنی. پس مکانیسم‌های دفاعی بسته به موقعیت، نوع و شدت استفاده‌شان تغییر می‌کنند. این ویژگی به آن‌ها کمک می‌کند که در شرایط مختلف زندگی به‌کار گرفته شوند.

مکانیسم‌ دفاعی؛شمشیر دو لبه

مکانیسم‌ دفاعی؛شمشیر دو لبه

مکانیسم‌های دفاعی برای محافظت از سلامت روانی و عاطفی فرد ضروری هستند. اما مثل هر سلاحی، مکانیسم‌های دفاعی هم یک طرف تاریک دارند. آن­ها اغلب باعث می‌شوند فرد از واقعیت دور شود. به بیان دیگر، مکانیسم‌های دفاعی به‌جای روبه‌رو شدن با حقایق دردناک، واقعیت را تغییر می‌دهند یا تحریف می‌کنند. این تغییرات در کوتاه‌مدت ممکن است به فرد کمک کنند تا از اضطراب جلوگیری کند. مثلا فردی که در یک رابطه عاطفی ناسالم قرار دارد، ممکن است با استفاده از مکانیسم دفاعی مشکلات این رابطه را نادیده بگیرد. او ممکن است به خود بگوید: “همه­ی رابطه‌ها مشکلاتی دارن، این هم یکیشونه.” این مکانیسم به او کمک می‌کند تا با اضطراب ناشی از پایان رابطه یا تغییرات سخت کنار بیاید، اما در عین حال، او را از حل واقعی مشکل باز می‌دارد و حتی ممکن است باعث شود فرد درشرایط سمی باقی بماند و در دایره‌ای از انکار یا اجتناب گرفتار شود.

 

در این مقاله با مفهوم مکانیسم‌های دفاعی آشنا شدیم و دیدیم که چگونه این ابزارهای روانی به ما کمک می‌کنند تا از استرس‌های روزمره فرار کنیم اما همان‌طور که اشاره شد، استفاده طولانی‌مدت و نادرست از آن‌ها می‌تواند به مشکلات بزرگ‌تری منجر شود. موارد مختلفی روی انتخاب مکانیسم­های دفاعی تاثیر می­گذارند مثل فرهنگ و محیط خانوادگی که نقش مهمی در شکل‌گیری و انتخاب نوع مکانیسم‌های دفاعی ایفا می‌کنند. تربیت خانوادگی، ارزش‌ها و هنجارهای فرهنگی و اجتماعی که فرد در آن بزرگ می‌شود، می‌توانند بر نحوه برخورد او با تنش‌های روانی تأثیر بگذارند.

درک و شناخت مکانیسم‌های دفاعی، آگاهی از زمان و میزان استفاده از آن­ها و موارد موثر در انتخاب آن­ها به ما کمک می‌کنند تا به جای فرار از مشکلات، با آن­ها به‌طور مستقیم مواجه شویم و به رشد شخصی و روانی خود دست یابیم. در آینده به بررسی دقیق‌تر انواع مکانیسم‌های دفاعی خواهیم پرداخت تا بتوانیم آن‌ها را بهتر بشناسیم و روش‌های مدیریت مؤثر آن‌ها را یاد بگیریم.

 

نویسنده: سهیلا دلدار

منابع:

  • کتاب خلاصه روانپزشکی کاپلان و سادوک
  • کتاب نظریه­های شخصیت از گریگوری جی. فیست ، تامی – آن رابرتس و جس فیست
  • کتاب آسیب شناسی روانی براساس DSM-5 مولف: مهدی گنجی

دانلود فایل PDF این مقاله (کلیک کنید)

کمترین -----> بیشترین

میانگین امتیاز: 0 / 5. تعداد نظرات: 0

اولین نفری باشید که امتیاز میدهید 🙂

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *