مشکل خویش بر پیر مغان بردم دوش
کو به تایید نظر حل معما می کرد
دیدمش خرم و خندان قدح باده به دست
و اندر آن آینه صد گونه تماشا می کرد
گفتم این جام جهان بین به تو کی داد حکیم
گفت آن روز که این گنبد مینا می کرد
در زبان سانسکریت واژهای داریم به نام «گورو»؛ ریشه واژه “گورو”، ترکیبی از دو واژه “گو” به معنی جهل و تاریکی و “رو” به معنی کسی است که راه را نشان می دهد و ما را از جهل به سوی روشنایی می برد، به عبارتی گورو یعنی محو کننده تاریکی.
در فرهنگ هندو و بودیست نیز، گورو به معنی کسی است که مدعی آگاهی به معرفت ودانش خاص و مفهوم زندگی است و احساس می کند که قادر است، آن را به دیگران نیز منتقل کند و چگونه زیستن را نیز به آن ها یاد بدهد گورو یا پیر همان آموزگار و راهنمای درونی ماست که بیرون از ما نیز در هرکس و هرچیزی که ماهیت راهنما به چشم میخورد. پیر، برای شاگرد، حکم راهنما و مربی معنوی، را دارد و با دستگیری شاگرد، او را هدایت می کند.
شاگرد، وادی های پر خطر سلوک را به سلامت پیش می برد و پیر با تربیت معنوی و تزکیه نفس شاگرد، او را به سر منزل مقصود می رساند. گوروی درون یا کهنالگوی راهنما همان جام جهان بینی است که از ازل در ما نهاده شده است.
انرژی هدایتگر درون ما
مردد ماندن در چند راهی های زندگی، بلاتکلیفی در تصمیمگیری های عاطفی و شغلی و تحصیلی و به عبارتی هر کاسه چه کنم دیگری که به دست میگیریم، یادآور نیازر ما به یک راهنماست. راهنمایی که حتی اگر تعیین کننده مقصد ما نباشد مسیر را برایمان شفاف خواهد کرد اما ما معمولا راهنما را شخصی عالم، دنیا دیده،
راه بلد و باتجربه میدانیم که به یقین درست و غلط را میشناسد و قرار است زحمت تصمیمگیری را از دوش ما بردارد اما این صددرصد درست نیست.
در خودشناسی یونگی، ما از ذخایر تجارب بشری و فرابشری که به شکل الگو در تمام جهان(رفتار انسانها، الگوهای طببیعی، ذرات بی جان) دیده میشوند، با نام کهنالگو یا آرکتایپ یاد میکنیم. پس وقتی از کهنالگوی راهنما حرف میزنیم، هر آنچیزی که در کائنات ماهیت هدایت کننده دارد را مدنظر داریم. از چراغ راهنمایی گرفته تا استاد راهنمای پایاننامه دانشگاه یا حتی ستارهای دنباله دار که برای لحظاتی در آسمان شب دیده میشود، هرکدام به نوعی جلوه گر این کهنالگو هستند.
اما نکته جالبی که عموما از چشم ما دور ما میماند این است که ماهیت کهنالگو، انرژی است. کهن الگوی راهنما موهبتی نیست که به بعضی از اجزای این هستی داده شده باشد؛ بلکه در ذات همگی ما هست و ما آن را به صورت میل به هدایتگری در خودمان یا هدایت کردن چیزی یا کسی تجربه میکنیم.
کهنالگوی راهنما چطور نحوه زیستن ما را شفافترمیکند؟
این کهن الگو در میان زندگی روزمره ما همیشه در جریان است. مثلا وقتی کالایی را خریداری میکنیم از عملکرد آن چیزی سردرنمیآوریم، به دفترچه دستورالعمل همراهش سر میزنیم یا برای پیدا کردن آدرس از اپلیکیشنهای مسیریاب استفاده میکنیم.
درواقع تجلی مثبت انرژی این کهن الگو بوده که در جهان ما تبدیل به دفترچه راهنما، بلد راه، مسیریاب و یا دستورالعمل شده است اما عموما در داستان ها این کهنالگو صرفا نمودی معنوی دارد؛ مثلا زمانی که دانته در داستان شاهکار کمدی الهی مسیر را گم کرده و تنها و وحشت زده در تاریکی ایستاده است، روح شاعر برجسته ی رومی ویرژیل، دانته را به اعماق جهنم هدایت می کند و هم او را به برزخ نیز می برد.
ویرژیل مسیر حرکت، فرایندهای نهفته و همچنین امکانات بالقوه هر موقعیت را به دانته می آموزد و جلوهای روحانی از این کهن الگو را نشان میدهد. بگذارید مثالهای دیگری از دل اسطوره ها و افسانهها برایتان بزنم.
فانوس راه زندگی
فانوس یا فائنوس و یا پان، خدای چوپانان، گلهها و حیات وحش طبیعت کوهها بود. در افسانه های یونان، شکل ظاهری پان به مانند مردی دارای شاخ، پاها و دمی شبیه به بز، انبوهی از ریش، بینی پهن و کوتاه و گوشهایی نوک تیز به تصویر کشیده شدهاست. او در زمان جنگ خدایان با تایتانها ، پیشنهاد داد که خدایان تا زمان رفع خطر، خود را به شکل حیوانات در آورند. پان نیز برای فرار به نیل پرید و قسمت پایینی بدنش را تبدیل به ماهی کرد.
زئوس خدای خدایان ، برای قدردانی از پان که چندین بار خدایان را نجات داده بود، او را در آسمان جاودانه کرد. جالب است بدانید که صور فلکی جدی یا بز ماهی در ارتباط با همین خداست، که راهنمای مسافران است و نام فانوس دریایی که کشتی ها را راهنمایی می کند تا به سلامت به ساحل برسند. ، ریشه در داستان این خدای رومی دارد.
در مورد جدي یا ستاره شباهنگ و دب اصغر نیز، افسانه جالبي مربوط به بوميان آمريکا وجود دارد. نقل است که ستاره جدی، بصورت دختر کوچکي ظاهر ميشد و مسافران و شکارچيان را راهنمايي ميکرد.گروهي شکارچي راه خود را گم کرده بودند که با اجابت دعايشان دختري ظاهر شده و آنها را به سلامت به خانههايشان راهنمايي کرده بود. میگویند دختر کوچک روح جدي بود و ستارگان ديگر صورت فلکي، شکارچيان هستند که بعد از مرگ در کنار جدي قرار گرفتند که براي هميشه نزديک با او باشند که به حق افسانه قشنگی است.
راهنما در قالب بدآموزی
در فیلم سینمایی معروف لئون حرفه ای دختری بنام ماتیلدا که تمام اعضای خانواده اش توسط پلیس های فاسد کشته شده اند، به خانه آدم کشی حرفه ای به نام لئون پناه می برد و در ادامه قصد میکند مهارت های لئون را بیاموزد تا انتقام خانواده اش را بگیرد. لئون در این فیلم در واقع مربی ترور برای ماتیلداست و بله نمودی از کهنالگوی راهنماست!
همانطور که میبینید راهنما میتواند در خدمت شر هم قرار بگیرد و یا به هر دلیلی مورد تایید هنجارها و ارزشهای یک فرهنگ نباشد، زیرا این انرژی فقط مسیر را نشان می دهد. البته لازم است یادمان باشد که مفاهیمی چون درست و غلط یا خیر و شر صرفا در ظرف انسانیت معنا دارند و برای طبیعت و الگوهای عظیمتر این جهان هیچ چیز درست یا غلط نیست بلکه هر انرژی همانی است که باید باشد.
بهرهوری از انرژی راهنما
«افق تاریک
دنیا تنگ
نومیدی توان فرساست
می دانم
ولیکن ره سپردن در سیاهی
رو به سوی روشنی زیباست
می دانی
به شوق نور در
ظلمت قدم بردار»
برخلاف غلط مصطلحی که راه های افزایش یا تقویت کهن الگوها را نام میبرد. باید بگویم که راهنما هم مانند سایر کهن الگوها، تحت اراده ما نیست بلکه فرصت زیستن و تجربه کردنش را تنها با فراخوان هایی که برایمان میفرستد خواهیم داشت. همانطور که بالاتر اشاره شد، ما انرژی راهنما را به صورت میلی درونی تجربه میکنیم و اگر خوب به این میل گوش دهیم، چراغ هایی که در مسیرمان روشن خواهد کرد را هم میبینیم.
کمااینکه تمام ابزارآلات و اپلیکیشنهایی با ماهیت هدایتگر و حتی رهنمودهای نجات دهنده بشری نیز با پشتوانه این کهن الگو متجلی شده اند. برای آغاز حرکت در این مسیر، باید نگاهی شرف تر به اجزای هستی داشت و آنگاه به این نکته خواهیم رسید که اگر عمیق نگاه کنید، همه چیز معلم شماست.
نویسنده:
روفیا ابوترابی
منابع:
انسان وسمبولهایش، کارل گوستاو یونگ، ترجمه دکتر محمود سلطانیه.
گالری کهن الگوها، مجموعه ایگو، کارولین میس، مترجم، سیمین موحد.
دانلود فایل PDF این مقاله (کلیک کنید)
کمترین -----> بیشترین
میانگین امتیاز: 3 / 5. تعداد نظرات: 1
اولین نفری باشید که امتیاز میدهید 🙂